211) از بنى اسرائیل بپرس چقدر نشانه هاى روشن و روشنگر که هر کدام نعمتى به شمار مى رفت به آنان دادیم، ولى آن نشانه ها را نادیده انگاشتند و نعمت هاى الهى را دگرگون ساختند و دچار کیفر شدند. و هر کس نعمت خدا را پس از آن که در اختیارش قرار گیرد دگرگون کند ( در مسیرى که بایسته است به کار نبندد ) دچار کیفر الهى مى شود، و خدا سخت کیفر است.
212) زندگى دنیا براى کافران آراسته شده و به همین سبب است که چشم خود را بر هر حقیقتى مى بندند و کسانى را که ایمان آورده اند به مسخره مى گیرند، در حالى که تقواپیشگان در روز قیامت از آنان برترند. و خداوند هر که را بخواهد، بدون محاسبه عملش روزى مى دهد.
213) مردم در آغاز، یک امّت بودند و اختلافى نداشتند، سپس تضاد منافع باعث اختلاف میان آنان شد و براى رفع اختلاف به قوانین و مقرراتى نیازمند گشتند. پس خداوند پیامبران را به عنوان نویددهنده و هشدارگر برانگیخت و کتاب آسمانى را به حق در حالى که گواه راستگویى آنان بود، فرو فرستاد، تا میان مردم درباره آنچه در آن اختلاف داشتند داورى کند. سپس در مورد کتاب آسمانى و آیین خدا نیز اختلاف پدید آمد، و تنها عالمانِ دینى که به آنان کتاب آسمانى داده شد در آن اختلاف کردند، آن هم پس از آن که دلایل روشن و روشنگر برایشان آمده بود، و اختلافشان نیز در اثر برترى جویى و ستمى بود که میان آنان پدید آمده بود. در این میان، خداوند کسانى را که ایمان داشتند، به اذن خود به همان حقى که دیگران در آن اختلاف کردند هدایت نمود، و خدا هر که را بخواهد به راهى راست هدایت مى کند.
214) آیا مى پندارید به بهشت مى روید و حال آن که هنوز همانند داستان کسانى که قبل از شما درگذشتند براى شما پیش نیامده است ؟ محنت ها و گزندها به آنان رسید و پیوسته دچار ترس و اضطراب شدند تا آن جا که پیامبر و کسانى که ایمان آورده و با او بودند، گفتند: یارى خدا کى خواهد بود ؟ هان، به یقین یارى خدا نزدیک است.
215) از تو مى پرسند: چه چیز انفاق کنند ؟ بگو: هر مالى انفاق کنید، براى پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک تر و یتیمان و بینوایان و درراه مانده است، و هر کار نیکى انجام دهید، قطعاً خدا به آن آگاه است.
216) جنگ بر شما واجب شده است با این که آن براى شما دشوار و ناخوشایند است. شاید چیزى را ناخوشایند بدانید در حالى که آن براى شما نیکوست، و شاید چیزى را دوست بدارید در حالى که آن براى شما شرّ است. خداوند مى داند و شما نمى دانید.
217) از تو درباره ماه حرام مى پرسند که پیکار در آن چه حکمى دارد ؟ بگو: پیکار در آن ]گناهى[ بزرگ و باعث بازداشتن مردم از راه خدا و کفر ورزیدن به آن و جلوگیرى مردمان از ]حضور در[ مسجدالحرام است، ولى مشرکان باید بدانند که بیرون راندن اهل آن از آن جا، نزد خدا از پیکار در ماه حرام بزرگ تر است، و آنها پیامبر و پیروان او را از آن جا بیرون کردند، و شرک ورزیدن به خدا و شکنجه مؤمنان از کشتار در ماه حرام بزرگ تر است و آنها مسلمانان را در مکه آزار فراوان کردند. آنها پیوسته با شما مى جنگند تا شما را از دینتان برگردانند اگر بر آن توانا باشند و کسانى از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، آنان اعمالشان در دنیا و آخرت تباه مى گردد و آنان همدم آتشند و در آن جاودانه خواهند بود.
218) کسانى که ایمان آورده و کسانى که در راه خدا هجرت کرده و جهاد نموده اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند، و خدا آمرزنده و مهربان است.
219) از تو درباره شراب و قمار مى پرسند. بگو: در آن دو گناهى بزرگ و براى مردمان سودهایى است، و گناه آن دو از سودشان بزرگ تر است. و از تو مى پرسند که چه چیزى انفاق کنند ؟ بگو: در انفاق میانه رو باشید، نه بخل ورزید و نه همه اموالتان را ببخشید. بدین سان خداوند آیات و نشانه ها را براى شما بیان مى کند، باشد که درباره سعادت دنیا و آخرت خود بیندیشید.
220) آرى باشد که درباره سعادت دنیا و آخرت خود بیندیشید. و از تو درباره یتیمان مى پرسند. بگو: اصلاح امور آنان به گونه اى که برایشان سودمند باشد نیکى است، و اگر با آنان همزیستى کنید، آنها برادران شمایند، پس مانند دیگر مسلمانان با آنان رفتار کنید، نه حقشان را تباه سازید و نه خود را سخت به زحمت بیفکنید، که خداوند فسادگر و اصلاحگر را مى شناسد و آن دو را از هم مشخص مى سازد. و اگر خدا مى خواست، شما را در مورد یتیمان به زحمت مى انداخت ]ولى چنین نکرد[ چرا که خداوند مقتدرى حکیم است.
221) و زنان مشرک را به همسرى نگیرید تا این که ایمان بیاورند، و قطعاً کنیزى که با ایمان است، بهتر از زنِ آزادى است که مشرک باشد، هر چند به زیبایى اش شما را به شگفت آورَد. و زنان با ایمان را به همسرى مشرکان درنیاورید تا این که ایمان بیاورند. بى تردید، برده اى که مؤمن است، بهتر از مردِ آزادى است که مشرک باشد، هرچند به مال و ثروتش شما را به شگفت آورد. آنان با گفتار و کردارشان به شرک فرا مى خوانند که فرجام آن چیزى جز آتش نیست، و خداوند به اذن خود ـ بى آن که کسى یا چیزى او را ناچار کرده باشد ـ به بهشت و آمرزش فرا مى خواند و آیاتش را براى مردم بیان مى کند، باشد که حقایق را دریابند.
222) از تو درباره عادت ماهانه زنان مى پرسند. بگو: این براى آنان رنجى است. پس در روزهاى عادتشان از آنان کناره گیرید، و با آنها نزدیکى نکنید تا پاک شوند. پس هنگامى که غسل کردند، از همان جا که خدا به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید، که خداوند کسانى را که بسیار توبه کنند و در پاکى و پاکیزگى کوشا باشند دوست مى دارد.
223) همسرانتان کشتزار شمایند. پس هرگاه خواستید، به کشتزار خود در آیید و براى خود کارهاى نیک پیش فرستید و از روز ملاقات و حسابرسى خدا بترسید و بدانید که شما او را دیدار خواهید کرد، و تو ـ اى پیامبر ـ مؤمنان را ]بدان[ نوید ده.
224) و خدا را دستاویز سوگندهاى خود قرار ندهید ( به نام او سوگند نخورید ) که نیکى نکنید و تقوا را پیشه خود نسازید و میان مردم صلح و آشتى برقرار نکنید، که خداوند شنوا و داناست.
225) خداوند شما را به سبب سوگندهاى بیهوده اى که بر زبانتان جارى مى شود بازخواست نمى کند، ولى بر آنچه دل هایتان فراهم آورده ( گناهى که بر اثر شکستن سوگندهاى جدى کسب کرده است ) شما را بازخواست مى کند، و خداوند آمرزنده و بردبار است.
226) کسانى که سوگند یاد مى کنند که از همسران خود کناره گیرى کنند، چهار ماه فرصت دارند و مى توانند در این مدت به سوگند خویش پاى بند باشند، ولى پس از آن یا باید سوگند خود را بشکنند و کفّاره دهند و یا همسر خود را طلاق گویند. پس اگر به وى بازگشتند، خدا آنان را مى بخشاید و بر آنان رحمت مى آورد.
227) و اگر آهنگ طلاق کردند و همسر خود را طلاق گفتند، ]بدانند که[ خدا هر سخنى را مى شنود و از هر نیّتى باخبر است.
228) و زنانِ طلاق داده شده سه پاکى را انتظار مى کشند و از ازدواج خوددارى مى کنند ( عدّه نگه مى دارند ). باردارى و عادت ماهانه زنان تعیین کننده دوران عدّه است، پس اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند، نباید آنچه را خدا در رحم آنان آفریده است کتمان کنند. و شوهرانشان اگر خواهان اصلاح باشند، از دیگران سزاوارترند که در این مدّت آنان را به زندگى باز گردانند. و مانند همان وظایفى که به سود مردان برعهده زنان است، به طور شایسته، به سود آنان برعهده مردان نیز مى باشد، و مردان به درجه اى بر زنان برترى دارند، و خدا مقتدرى حکیم است.
229) طلاقى که شوهر در آن حق رجوع دارد، دو بار است که در هر بار یا او را پیش از پایان یافتن عدّه به شایستگى نگاه مى دارد و یا به خوبى رهایش مى سازد و براى شما حلال نیست که از مهریه اى که به آنان داده اید چیزى باز پس گیرید، مگر این که زن و شوهر بترسند که نتوانند مقرّرات الهى را برپا دارند. پس اگر بیم آن دارید که آن دو تن مقرّرات الهى را برپا ندارند، بر آن دو گناهى نیست که توافق کنند و زن براى گرفتن طلاق چیزى ازمهریه خود را به شوهر ببخشد. اینها حدود و مقرّرات الهى است، به آنها تجاوز نکنید. و کسانى که به حدود الهى تجاوز کنند ستمکارند.
230) و اگر بار سوم او را طلاق داد، دیگر آن زن براى او حلال نمى شود ( نه حق رجوع دارد و نه با عقد مجدّد مى تواند او را به همسرى گیرد ) تا این که زن، خود را به همسرى مردى دیگر درآورَد. پس اگر همسر دوم او را طلاق داد، بر زن و همسر گذشته اش ـ اگر مى پندارند که حدود خدا را بر پا مى دارند ـ گناهى نیست که با عقد مجدد به یکدیگر باز گردند. اینها مقرراتى است که خدا آن ها را بیان مى کند تا مردمى که اهل دانشند از آن بهره برند.
231) و هنگامى که زنان را طلاق گفتید، و به پایان عدّه خویش نزدیک شدند، یا با رجوع خود، آنان را به طور پسندیده در همسرى خود نگاه دارید و یا به طور پسندیده رهایشان کنید، و آنان را براى این که زیانى به ایشان برسانید نگاه مدارید تا ]بدین وسیله به حقوق آنان و حدود الهى[ تجاوز کنید. و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده و احکام خدا را به مسخره گرفته است. پس مبادا احکام الهى را با این کار به مسخره گیرید. و نعمت خدا را که به شما ارزانى داشته و کتاب و حکمتى را که بر شما فرو فرستاده و شما را به آن پند مى دهد به یاد آورید، و از حسابرسى خدا و عذاب او پروا کنید و بدانید که خدا به هر چیزى داناست.
232) و هنگامى که زنان را طلاق گفتید و به پایان عدّه خود رسیدند، شما خویشاوندانِ زنان، نباید آنان را از ازدواج مجدد با شوهران سابق خود، چنانچه به طور پسندیده میان خود به توافق رسند بازدارید. هر کس از شما به خدا و روز واپسین ایمان دارد، به این حکم پند داده مى شود. این از نظر ارزش ها براى شما پربارتر و براى پاکى روانتان نیکوتر است، و خدا مى داند و شما نمى دانید.
233) و مادران ـ هرچند طلاق گرفته باشند ـ فرزندان خود را دو سال تمام شیر مى دهند. این حکم براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و خوراک و پوشاک مادران در حد متعارف برعهده پدر کودک است، و البته هیچ کس جز به اندازه توانش مکلّف نیست. هیچ مادرى نباید از رهگذر فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدرى نیز نباید از رهگذر فرزندش زیانى به او برسد. و اگر پدرِ کودک بمیرد، مانند همان تکلیفى که برعهده پدر بود، برعهده وارث اوست. و اگر پدر و مادر با رضایت و مشورت یکدیگر بخواهند فرزندشان را قبل از دو سال از شیر باز گیرند بر آن دو گناهى نیست. و شما پدران اگر خواستید براى فرزندانتان دایه اى بگیرید بر شما گناهى نیست، به شرط آن که حقوقى را که باید به مادر او مى دادید، به خوبى و شایستگى بپردازید. و از حسابرسى خدا و عذاب او پروا کنید، و بدانید که خدا به آنچه مى کنید بیناست.
234) و کسانى از شما که جان مى سپارند و زنانى از خود بر جاى مى گذارند، زنانشان چهار ماه و ده روز انتظار مى کشند و از ازدواج خوددارى مى کنند. پس هرگاه به پایان مهلت مقرّر خود رسیدند، مى توانند درباره خود تصمیم بگیرند. بنابراین، بر شما خویشاوندان شوهر، در آنچه آنان به طور پسندیده درباره خود انجام مى دهند و همسرى برمى گزینند گناهى نیست، و خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است.
235) بر شما گناهى نیست در سخنى که آن را به اشاره براى خواستگارى از زنان در عدّه بر زبان مى آورید و همچنین در امورى که درباره آنان در دل نهان مى دارید. خدا مى دانست که شما ازدواج با آنان را یاد مى کنید، ازاین رو شما را از آن بازنداشت، ولى با آنان قول و قرار پنهانى مگذارید، مگر آن که به طور پسندیده سخن گویید، و با آنان پیوند ازدواج مبندید تا آن مهلت مقرر به پایان خود رسد، و بدانید که خداوند آنچه را در دل دارید مى داند، پس، از کیفر او بترسید و بدانید که خداوند آمرزنده و بردبار است.
236) اگر همسرانى را که با آنان آمیزش نکرده اید، یا همسرانى را که برایشان مهرى معیّن نساخته اید طلاق گویید، بر شما گناهى نیست، ولى به زنانى که برایشان مهرى مقرّر نداشته اید، به هنگام طلاق کالایى در حد متعارف بدهید. توانگر به اندازه توان خود و تنگدست نیز به قدر وُسع خود این تکلیف را برعهده دارد. این برعهده نیکوکاران نهاده شده است.
237) و اگر پیش از آن که با آنان آمیزش کنید طلاقشان دادید و برایشان مهرى معیّن کرده اید، پرداختن نیمى از آنچه معیّن کرده اید برعهده شماست، مگر این که آنها گذشت کنند یا کسى که پیوند ازدواج به دست اوست ( شوهر یا ولىّ زن ) ببخشد، و گذشتِ شما به تقوا نزدیک تر است. و در میان خود بخشش و بزرگوارى را فراموش نکنید، که خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست.
238) بر نمازها، به ویژه بر نماز میانه، مواظبت کنید که مبادا از شما فوت شود یا آداب و شرایط آن رعایت نشود، و فرمان هاى خدا را از روى خضوع و با اخلاص انجام دهید.
239) پس اگر بیم آن دارید که نتوانید همه آداب و شرایط نماز را رعایت کنید، پیاده یا سواره، در حال توقف یا حرکت نماز بگزارید، ولى هنگامى که ایمن شدید، با برپاداشتن نماز، خدا را یاد کنید آن گونه که نماز و سایر احکامى را که نمى دانستید به شما آموخت.
240) و کسانى از شما که در آستانه مرگ قرار مى گیرند و همسرانى برجاى مى گذارند، باید براى همسرانشان وصیت کنند که تا یک سال پس از مرگشان آنان را از اموالى که برجاى مى گذارند بهره مند سازند، و از خانه اى که در آن سکونت دارند بیرونشان نکنند، ولى اگر خود بیرون رفتند، بر شما ( خویشاوندان شوهر ) در آنچه آنها درباره خود به طور پسندیده انجام مى دهند گناهى نیست، و خدا مقتدرى حکیم است.
241) براى همه زنانى که طلاق داده مى شوند، کالایى درخور و شایسته مقرّر گردیده است. این برعهده شوهرانِ تقواپیشه ثابت شده است.
242) خداوند آیات خود را این گونه براى شما بیان مى کند، باشد که به خرد دریابید.
243) آیا از داستان کسانى که هزاران نفر بودند و از بیم مرگ از خانه هایشان بیرون رفتند آگاه نشده اى که خدا به آنان گفت: بمیرید، سپس آنان را زنده کرد ؟ به راستى که خدا داراى بخشش است و از فضل خود به آن مردم حیات دوباره بخشید، ولى بیشتر مردم سپاسگزار نعمت هاى خدا نیستند.
244) حیات و نیکبختى شما مؤمنان در جهاد است، پس در راه خدا پیکار کنید و بدانید که خدا سخنان شما را مى شنود و از راز دل ها خبر دارد.
245) کیست آن کس که با پرداخت هزینه جهاد وامى نیکو به خدا دهد ؟ هر کس چنین کند، خدا آن را براى او چندین برابر مى کند، و خداست که از اموال شما مى کاهد، و هموست که آن را گسترش مى دهد و بر آن مى افزاید، و شما به سوى او بازگردانده مى شوید تا پاداش وامى را که به او داده اید دریافت کنید.
246) آیا از داستانِ آن سران بنى اسرائیل که پس از موسى بودند آگاه نشده اى آن گاه که به پیامبرى از خودشان گفتند: براى ما فرمانروایى بگمار، که اگر ما فرمانروایى داشته باشیم تحت فرمان او در راه خدا مى جنگیم. گفت: اگر پیکار در راه خدا بر شما مقرّر شود، آیا تصور مى کنید که پیکار نکنید ؟ گفتند: ما را چه دلیلى است که در راه خدا پیکار نکنیم، در حالى که بر اثر سلطه دشمن از بهره مندى از شهرها و پسرانمان بازداشته شده ایم ؟ ولى هنگامى که جنگ در راه خدا بر آنان نوشته شد، جز اندکى از آنان همه روى برتافتند و ستمکار شدند، و خدا به ستمکاران داناست.
247) و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را براى شما به فرمانروایى برانگیخته است. گفتند: چگونه او را بر ما فرمانروایى باشد ؟ در حالى که ما به فرمانروایى از او سزاوارتریم، زیرا حکومت بر بنى اسرائیل در اختیار نیاکان ما بوده است. علاوه بر این او از گشایش مالى برخوردار نیست. پیامبرشان گفت: به یقین خدا او را برگزیده و بر شما برترى داده، و او را در دانش اداره امور و نیروى بدنى فزونى بخشیده است، و خدا فرمانروایىِ خود را به هر که بخواهد عطا مى کند، و خدا داراى بخششى گسترده است و مى داند چه کسى درخورِ بخشش است.
248) پیامبرشان به آنان گفت: نشانه الهى بودن فرمانروایى او این است که آن صندوق معهود ـ که فرشتگان آن را حمل مى کنند ـ به سوى شما خواهد آمد، صندوقى که در آن آرامشى است از جانب پروردگارتان و یادگارى از آنچه موسى و هارون و خاندانشان بر جاى نهاده اند. اگر مؤمن باشید، قطعاً در آمدنِ آن صندوق، براى شما نشانه اى بر درستىِ فرمانروایى اوست.
164) بى گمان، در آفرینش آسمان ها و زمین و در کوتاهى و بلندى شب و روز، و در کشتى هایى که در دریا با کالاهایى که به مردم سود مى رسانند، روانند و در بارانى که خدا از آسمان فرو فرستاد و زمین را پس از آن که مرده و بى گیاه بوده به وسیله آن حیات بخشید، و از هر جنبنده اى در آن پراکنده ساخته، و در فرستادن بادها از سویى به سوى دیگر، و در ابرهاى مسخر شده میان آسمان و زمین نشانه هایى بر وجود آفریدگار و یکتایى او در تدبیر جهان است. این نشانه ها را مردمى درمى یابند که به خرد، حق را از باطل تشخیص مى دهند.
165) و از میان مردم کسانى هستند که غیر خدا را همتایان خدا قرار مى دهند و آنها را مانند دوست داشتن خدا دوست مى دارند، ولى کسانى که ایمان آورده اند، محبّتشان به خدا بیشتر است. اى کاش ستمکاران ( مشرکان ) مى دیدند زمانى را که عذاب را مشاهده مى کنند، آن گاه درمى یافتند که قدرت به تمامى از آنِ خداست و این که خدا عذابش شدید است،
166) آن گاه که سران شرک از پیروان خود تبرّى مى جویند و همگان عذاب را مى نگرند و پیوندهایى که آنها را به یکدیگر ارتباط مى داد، گسسته مى شود.
167) و پیروان مى گویند: اى کاش، بازگشتى به دنیا داشتیم، آن گاه از آنان تبرّى مى جستیم، همان گونه که امروز آنان از ما تبرّى جستند. این گونه خداوند کارهایشان را که برایشان مایه حسرت هاست به آنان مى نمایاند و آنان را به آتش درمى آورد، و آنان از آتش بیرون آمدنى نیستند.
168) اى مردم، از آنچه در زمین است بهره برید، که خدا آن را براى شما حلال و پاکیزه ساخته است و گام هاى شیطان را دنبال نکنید که او براى شما دشمنى آشکار است، پس مبادا به پیروى از شیطان آنچه را خدا حلال کرده است حرام بشمارید و آنچه را حرام کرده است روا بدانید.
169) شیطان فقط شما را به بدى و زشتى فرمان مى دهد و از شما مى خواهد که چیزهایى را بر خدا ببندید که نسبت آنها را به خدا نمى دانید.
170) و چون به آنان گفته شود: کتابى را که خدا فرو فرستاده است پیروى کنید، مى گویند: نه، بلکه از آیینى که پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروى مى کنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزى نمى دانستند و به راه راست هدایت نیافته بودند، باز هم از کیش آنها پیروى مى کنند ؟
171) اى پیامبر، حکایت تو در فراخواندن این کافران به توحید، همچون حکایت چوپانى است که بر گوسفندان خود با کلماتى نهیب مى زند، ولى آنها از کلمات او جز خواندن و آوایى نمى شنوند. اینان نیز کر و لال و کورند، نه سخن سودمند را مى شنوند و نه خود درست سخن مى گویند و نه نشانه هاى حق را مى نگرند، از این رو هیچ حقیقتى را درنمى یابند.
172) اى کسانى که ایمان آورده اید، از آنچه روزى شما کرده ایم که همه پاک و پاکیزه است بخورید و خدا را سپاسگزارى کنید اگر فقط او را مى پرستید.
173) او تنها مردار و خون و گوشت خوک و حیوانى را که هنگام سر بریدن، نام غیر خدا بر آن برده شده، بر شما حرام کرده است. پس هر کس به خوردن آنها ناچار شود، به شرط آن که ناچارى او در اثر ستمکارى و سرکشى نباشد، بر او گناهى نیست، چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است.
174) کسانى که حقایق آن کتابى را که خدا فرو فرستاده است کتمان مى کنند و آن را به بهاى ناچیز دنیا مى فروشند، آنان در شکم هاى خود جز آتش فرونمى برند و روز قیامت خدا به آنان توجّه نمى کند و با آنان سخن نمى گوید و از زشتى ها پاکشان نمى کند و برایشان عذابى دردناک است.
175) اینان کسانى اند که گمراهى را به هدایت و عذاب را به آمرزش خریده اند. پس چقدر بر آتش شکیبایند!
176) آن ]عذاب[ بدین سبب است که خداوند کتاب آسمانى را به حق نازل کرده است و کسانى که در آن کتاب اختلاف مى کنند، در نقطه مقابل حق قرار گرفته اند که با حق فاصله اى دور و دراز دارد.
177) نیکى آن نیست که ]هنگام عبادت[ روى خود را به سوى مشرق و مغرب بگردانید و آن را به عنوان قبله تلقى کنید، بلکه نیکى آن است که انسان به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب هاى آسمانى و پیامبران ایمان آورده و مال خود را با این که به آن علاقه مند است، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و درراه مانده و گدایان و در راه آزادى بردگان داده است، و نماز را برپا داشته و زکات خود را پرداخته است، و آن است که چون پیمانى بستند به پیمان خود وفا کردند و آن است که در تنگدستى و زیانکارى و به هنگام کارزار، شکیبایى و پایدارى نمودند. اینانند کسانى که راست گفته اند و اینانند تقواپیشگان.
178) اى کسانى که ایمان آورده اید، در مورد کشته شدگان حق قصاص بر شما مقرر شده است. آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن قصاص مى شود. پس هر کس مرتکب قتل شد، و از سوى ولىّ مقتول، به حکم این که برادر دینى اوست، چیزى از حق قصاص به وى بخشیده شد، باید ولىّ مقتول به طور شایسته درصدد گرفتن دیه برآید و قاتل نیز به خوبى و با پرهیز از تأخیرى آزاردهنده دیه را بپردازد. این حکم، تخفیف و رحمتى از جانب پروردگار شماست. پس هر کس بعد از بخشیدن قاتل و گذشت از حق قصاص، از قانون الهى تجاوز کند و قاتل را قصاص نماید، او را عذابى دردناک خواهد بود.
179) اى خردمندان، براى شما در قصاص حیاتى نهفته است. قصاص مقرّر شده است تا شاید از کشتن یکدیگر بپرهیزید.
180) اى مؤمنان، بر شما مقرّر گردیده است که چون یکى از شما را مرگ دررسد، اگر مالى قابل توجّه برجاى مى گذارد، براى پدر و مادر و خویشاوندانِ نزدیک تر به طور پسندیده وصیت کند. این حکم برعهده تقواپیشگان ثابت شده است.
181) پس هر کس بعد از شنیدن وصیت آن را تغییر دهد، گناهش تنها بر گردن کسانى است که آن را تغییر مى دهند. به راستى خدا شنوا و داناست.
182) ولى هر که دریابد که وصیت کننده اى در وصیتش به کژى گرایش یافته و حقى را پایمال نموده و در نتیجه نزاعى میان وارثان پدید آمده است، پس با تغییر دادن وصیت میان آنان صلح برقرار کند، بر تغییردهنده گناهى نیست و همچنین است اگر به گناهى وصیت کرده باشد، چرا که خدا آمرزنده و مهربان است.
183) اى کسانى که ایمان آورده اید، روزه بر شما مقرّر شده است، همان گونه که بر امّت هایى که پیش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد که بر تمایلات خویش فایق آیید و تقوا پیشه کنید.
184) روزهایى معدود باید روزه بدارید. پس اگر کسى از شما در آن روزها بیمار یا در سفر بود، روزه شمارى از روزهاى دیگر برعهده اوست. و بر کسانى که روزه را باید به سختى به پایان برند، روزه مقرّر نشده است، ولى باید کفّاره اى بدهند که آن غذایى است که یک بینوا را سیر مى کند. و هر کس از روى رغبت کار نیکى انجام دهد براى او بهتر است، و روزه داشتن براى شما کار خوبى است، اگر بدانید.
185) ایام روزه واجب، ماه رمضان است ماهى که قرآن در آن فرو فرستاده شد، در حالى که براى عموم مردم رهنمود است و براى کسانى که در علم و عمل به کمالى دست یافته و شایسته دریافت حقایقى شده اند، دلایل روشن هدایت و وسیله تشخیص حق از باطل است. پس هر کس از شما این ماه را دریابد، باید آن را روزه بدارد، و هر که بیمار یا در سفر باشد، روزه شمارى از روزهاى دیگر برعهده اوست. خداوند براى شما آسانى مى خواهد و دشوارى براى شما نمى خواهد، این است که بر بیماران و مسافران شما روزه را واجب نکرد و قضاى روزه را از آن روى بر شما واجب نموده است که تعداد روزهاى ماه رمضان را کامل کنید. آرى، خدا روزه را بر شما مقرّر داشت تا او را به پاس این که هدایتتان کرده است به بزرگى یاد کنید، و باشد که شکر هدایتش را به جاى آورید.
186) و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، بدانند که من به آنان نزدیکم، دعاى دعاکننده را ـ آن گاه که مرا بخواند ـ اجابت مى کنم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به درگاه من دعا کنند و به من ایمان بیاورند که دعایشان را اجابت مى کنم، امید آن که در دعایشان به درگاه خدا راهیاب شوند.
187) در شبِ روزه دارى بر شما حلال شده است که به سوى زنانتان بروید و با آنان آمیزش کنید. آنان جامه شمایند و شما جامه آنانید. خداوند دانست که شما به خود خیانت مى کردید و حکم حرمت آمیزش در شب هاى روزه را پاس نمى داشتید، از این رو با رحمت خود به سوى شما باز آمد و از شما درگذشت و حرمت آن را برداشت. اکنون مى توانید با آنان آمیزش کنید و بدین طریق آنچه را خدا براى شما مقدر کرده است طلب نمایید. و شب هاى روزه بخورید و بیاشامید تا وقتى که رشته سپید صبحدم از رشته سیاه شب براى شما آشکار شود. از آن پس خوردن و آشامیدن را ترک کنید و روزه را تا شب به پایان برید. و هنگامى که در مساجد معتکفید، حتى شب هاى آن، با همسرانتان آمیزش نکنید. اینها حدود و مقرّرات خداست، به آنها نزدیک نشوید و آنها را نشکنید. بدین سان خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى کند، باشد که تقوا پیشه کنند.
188) و اموال را که به همه شما مردم تعلق دارد و باید بر طبق مقرّرات الهى میان شما تقسیم شود، از راه هاى ناروا به دست نیاورید و مصرف نکنید، و آنها را به رسم رشوه پیش داوران نبرید تا به حُکم آنان بخشى از اموال مردم را به گناه به چنگ آورید، در حالى که خود نادرستى این کار را مى دانید.
189) از تو حکمت هلال هاى ماه را مى پرسند، بگو: آنها گاهشمارهایى براى مردم و مراسم حج اند، و نیکى آن نیست که پس از بستنِ احرام حج، از پشتِ خانه ها، به خانه ها درآیید، بلکه نیکى آن است که کسى تقوا پیشه کند. و به خانه ها از درِ آنها وارد شوید و از خدا پروا کنید، باشد که سعادتمند شوید.
190) و در راه خدا با کسانى ( مشرکان مکه ) که با شما سرِ جنگ دارند بجنگید و از حدود الهى تجاوز نکنید، که خدا تجاوزگران را دوست نمى دارد.
191) و هر کجا بر آنان دست یافتید بکشیدشان و از مکّه، همان شهرى که شما را از آن بیرون کردند، بیرونشان کنید. آنان بر شرک اصرار مىورزند و شما را به انواع عذاب ها شکنجه دادند، و شرک و شکنجه از کشتار سنگین تر است. و کنار مسجدالحرام با مشرکان نجنگید، مگر این که آنان در آن جا به کارزار شما آیند. پس اگر به کارزار شما آمدند بکشیدشان که سزاى کافران چنین است.
192) و اگر از جنگ در محدوده مسجدالحرام دست کشیدند، از آنان درگذرید، که خدا آمرزنده و مهربان است.
193) و با آنان بجنگید تا شرک از بین برود و دین از آنِ خدا گردد و کسى را نرسد که مردم را به پرستش غیر خدا دعوت کند. پس اگر از شرک دست برداشتند و ایمان آوردند با آنان نجنگید، زیرا تعدّى جز بر ضد ستمکاران روا نیست.
194) اگر آنان در ماه حرام با شما جنگ را آغاز کردند شما نیز با آنان بجنگید، زیرا ماه حرام در برابر ماه حرام است، و اگر حرمت مکّه و مسجدالحرام و ماه هاى حرام را شکستند شما نیز حرمت آنها را نادیده انگارید که حرمت ها قابل تلافى است. پس هر کس بر شما تعدّى کرد، شما نیز به مثل آن بر او تعدّى کنید، و از خدا پروا نمایید و در مقابله به مثل از حدّ تجاوز نکنید. و بدانید که خدا با پرواپیشگان است.
195) در راه خدا و براى برپایى دین هزینه جهاد را تأمین کنید و خود را به دست خویش به هلاکت نیفکنید، و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست مى دارد.
196) و حج و عمره را ناتمام نگذارید و آن را براى خدا به پایان برید، و اگر پس از احرام، در اثر بیمارى یا از سوى دشمن بازداشته شدید و نتوانستید حج یا عمره را تمام کنید، هر دامى که براى شما آسان است قربانى کنید ]سپس با تراشیدنِ سر از احرام خارج شوید[. و تا قربانى به جایگاهش ( مکّه براى احرام عمره و مِنى براى احرام حجّ ) نرسیده است سر خود را نتراشید. پس اگر کسى از شما بیمار یا از ناحیه سرش در رنج باشد ]و نتواندتا رسیدن قربانى به قربانگاه تحمّل کند بر او رواست که سر خود بتراشد و از احرام خارج شود سپس [ باید به رسم کفّاره روزه اى بگیرد یا صدقه اى بدهد یا گوسفندى ذبح کند. و هنگامى که ایمنید و مانعى براى به پایان رساندن حجّ و عمره ندارید، هر کس با انجام دادن عمره و خروج از احرام تا موقع پرداختن به حج، از آنچه بر او حرام بوده بهره برده است ( عمره تمتّع انجام داده است )، باید براى حج خود هر دامى که آسان است قربانى کند، و هر کس قربانى نیابد، باید سه روز در ایام حجّ و هفت روز هنگامى که به وطن بازگشتید روزه بدارد، که این ده روزِ کامل است. این گونه حج ( حج تمتع ) براى کسى مقرّر شده است که خانواده اش در کنار مسجدالحرام نباشد. از خدا پروا کنید و بدانید که خدا سخت کیفر است.
197) موسم حج ماه هایى معیّن ( شَوّال، ذِى القَعدَه و ذى الحَجَّه ) است. پس هر که در این ماه ها با بستنِ احرام، انجام حج را بر خود واجب کند، بداند که در اثناى حج آمیزش با زنان و دروغ گفتن و سوگند خوردن به نام خدا روا نیست، و هر کار نیکى که انجام مى دهید خدا آن را مى داند. و بر شماست که توشه برگیرید، و بهترین توشه پرهیزگارى است، و از من اى خردمندان پروا کنید.
198) بر شما گناهى نیست که در دوران حج از راه داد و ستد در طلب رزقى که آن بخششى از جانب پروردگار شماست برآیید، و چون از عرفات ـ پس از وقوف در آن ـ کوچ کردید، در مشعرالحرام وقوف نمایید و خدا را یاد کنید آن گونه که او شما را راه نموده است یادش کنید، که قطعاً شما پیش از این از گم گشتگان بودید.
199) وانگهى شما ساکنان حرم نیز باید از عرفات، از همان جا که سایر مردم کوچ مى کنند کوچ کنید و از خدا آمرزش گناهانتان را بخواهید که خدا آمرزنده و مهربان است.
200) و هنگامى که مناسک حج خود را به جاى آوردید، خدا را آن گونه که پدرانتان را پس از انجام حج یاد مى کنید، بلکه بیشتر و بهتر، یاد کنید. برخى از مردم دنیاطلبانى هستند که مى گویند: پروردگارا، در دنیا به ما بهره ها عطا کن. آنان در آخرت هیچ بهره اى ندارند.
201) و برخى از مردم آخرت طلبانى هستند که مى گویند: پروردگارا، در دنیا به ما بهره اى نیکو که خوشایند توست و در آخرت نیز بهره اى نیکو که خود مى پسندى عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.
202) اینانند که از آنچه فراهم آورده اند بهره اى ]وافر[ خواهند داشت، و خدا کارها را به سرعت ـ همان گاه که انجام مى شود ـ حسابرسى مى کند.
203) و بر شما حج گزاران است که در روزهایى چند ( روزهاى یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذى الحجّه ) در سرزمین منى ذکر خدا گویید. پس هر که حج گزارد، بر او هیچ گناهى باقى نمى ماند، خواه تعجیل کند و در دو روز نخست ( بعدازظهر روز دوازدهم ) از منى کوچ کند، و خواه کوچ خود را به تأخیر اندازد و روز سوم منى را ترک نماید. البته آمرزش گناهان براى کسى است که از محرمات احرام پرهیز کرده باشد، امّا کسى که آنها را مرتکب شده است باید هر سه روز در منى بماند و به ذکر خدا بپردازد ]تا بر او نیز گناهى باقى نماند[. و از خدا پروا کنید و بدانید که به سوى او روانه خواهید شد.
204) از میان مردم کسى است که در زندگى دنیا سخنان او در وصف حق و رعایت عدل تو را به شعف مى آورَد، و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه مى گیرد، در حالى که سخت ترین دشمنان حق است.
205) و چون به حکومت رسد، در زمین به تکاپو مى افتد تا در آن تباهى کند و کشت و نسل بشر را به نابودى کشاند، و خداوند تباهى را دوست نمى دارد.
206) و چون به او گفته شود: از خدا بترس و از تبهکارى دورى گزین، عزّت و شکوه خیالى که با گناه و نفاق به آن دست یافته است، او را فرا مى گیرد ]و پند نمى گیرد[. دوزخ او را بس است، و راستى که آن بد جایگاهى است.
207) و از میان مردم کسى نیز هست که خود را به خدا مى فروشد تا در همه کارها خشنودى او را طلب کند. وجود چنین کسى، لطفى از سوى خدا بر آدمیان است، و خدا به بندگانش رئوف است.
208) اى کسانى که ایمان آورده اید، همگى در برابر خدا تسلیم شوید و از او دستور بگیرید و گام هاى شیطان را دنبال نکنید که او براى شما دشمنى آشکار است.
209) و اگر پس از آن که دلایل روشنگر براى شما آمد، بر اثر پیروى از شیطان دچار لغزش و انحراف شدید، بدانید که خدا مقتدرى شکست ناپذیر است و براساس حکمت خود با شما رفتار مى کند.
210) آیا مشرکان چیزى جز این انتظار دارند که خدا در سایبان هایى از ابرها به سراغشان آید و نیز فرشتگان بیایند و کار پایان داده شود ؟ و همه امور به خدا بازگردانده مى شود.
135) یهودیان به مسلمانان گفتند: یهودى شوید که در آن صورت هدایت مى یابید، و مسیحیان نیز به آنان گفتند: مسیحى شوید که در آن صورت هدایت خواهید یافت. اى پیامبر، در پاسخ آنان بگو: نه، بلکه ما از آیین ابراهیم پیروى مى کنیم که از کجروى برکنار بود و از مشرکان نبود.
136) شما مسلمانان نیز در پاسخ آنان بگویید: ما به خدا و این قرآن که بر ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط ( پیامبرانى از نسل یعقوب ) فرود آمده، و به آنچه به موسى و عیسى داده شده، و به آنچه به همه پیامبران از جانب پروردگارشان عطا گردیده است، ایمان آورده ایم، میان هیچ یک از آنان جدایى نمى افکنیم و ما تسلیم و فرمانبردار خداییم.
137) پس اگر یهودیان و مسیحیان به مانند آنچه شما بدان ایمان آورده اید، ایمان بیاورند قطعاً هدایت یافته اند، و اگر روى برتابند، جز این نیست که در ستیز و مخالفت اند، و به زودى خدا شرّشان را از تو کفایت مى کند و تو را بر آنان پیروز خواهد کرد، که او شنوا و داناست.
138) ایمانِ به خدا و پیامبران و کتاب هاى آسمانى رنگى الهى است و خدا ما را آن گونه که باید به آن رنگ درآورده است، و کیست که رنگ آمیزى او بهتر از خدا باشد ؟ و ما پرستشگران اوییم.
139) بگو: آیا درباره خدا با ما بحث و گفتوگو مى کنید ؟ با این که او پروردگار ما و پروردگار شماست، و کردارهاى ما از آنِ ما و کردارهاى شما از آنِ شماست، و ما خالصانه و پیراسته از شرک او را مى پرستیم.
140) یا شما یهودیان مى گویید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط یهودى بودند. و شما مسیحیان مى گویید: آنان مسیحى بودند ؟ به آنان بگو: آیا شما به آیین آنها داناترید یا خدا ؟ خدا به ما و شما خبر داده است که آنان پیش از پیدایش یهودیّت و مسیحیّت مى زیسته اند و کیست ستمکارتر از آن کس که حقیقتى را که از جانب خدا نزد اوست و شاهد آن بوده نهان کرده است ؟ خدا از آنچه مى کنید بى خبر نیست.
141) آنان گروهى بودند که درگذشتند، و اینک جدال درباره آنها که از کدام طایفه بودند به شما سودى نمى رساند. آنچه آنان فراهم آوردند براى خودشان، و آنچه شما فراهم آوردید براى خودتان است، و از شما درباره کارهایى که آنان انجام مى دادند سؤال نخواهد شد.
142) به زودى از میان مردم بى خردان ( یهودیان و مشرکان ) خواهند گفت: چه چیز مسلمانان را از بیت المقدّس که قبله آنان بود و به سوى آن روى مى کردند بازگردانید ؟ بگو: خاور و باختر از آنِ خداست، و خدا هر نقطه اى را که هدایت مردم در آن باشد قبله قرار مى دهد، و خدا هر که را خواهد به راهى راست هدایت مى کند.
143) آرى، همان گونه که قبله را با هدف هدایت مردم تغییر دادیم، شما را نیز از میان مسلمانان به عنوان گروهى برگزیده که میان پیامبر و امّتش واسطه باشید مقرر کردیم تا بر اعمال مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد. و قبله اى را که تاکنون بر آن بودى مقرّر نکردیم مگر براى این که کسى را که از پیامبر پیروى مى کند از آن کس که به عقب بازگشته و از آن روى برمى تابد مشخص سازیم، و البته قبله بودن بیت المقدّس، جز بر کسانى که خدا هدایتشان کرده است، سخت گران بود. و خدا چنین نیست که نمازهایتان را که به سوى قبله اول خوانده اید تباه سازد، چرا که خدا به مردم رئوف و مهربان است.
144) اى پیامبر، ما چهره تو را که در انتظار وحى به این سو و آن سوى آسمان مى گردانى، مى بینیم. اینک تو را به سوى قبله اى که از آن خشنود شوى مى گردانیم. پس در نماز خویش روى خود را به سوى کعبه که بخشى از مسجدالحرام است بگردان، و شما مسلمانان نیز هر جا که باشید روى خود را به سوى آن بگردانید. قطعاً کسانى که به آنان کتاب آسمانى داده شده است مى دانند که تغییر قبله از بیت المقدّس به کعبه حق و از جانب پروردگارشان است، و خدا از آنچه مى کنند بى خبر نیست.
145) و اگر براى اهل کتاب هر دلیل و نشانه اى بر درستى قبله خویش بیاورى از قبله تو پیروى نمى کنند و تو نیز پیرو قبله آنان نیستى و خودشان هم پیرو قبله یکدیگر نیستند. و اگر پس از آن که علم براى تو حاصل شده است، از خواسته هایشان پیروى کنى، قطعاً در آن صورت از ستمکاران خواهى بود.
146) کسانى که به آنان کتاب آسمانى داده ایم، به حکم نویدهایى که از کتابشان در اختیار دارند، همان گونه که پسران خود را مى شناسند پیامبر را نیز مى شناسند، و البته گروهى از آنان حق را دانسته کتمان مى کنند.
147) حق از جانب پروردگار توست، پس مبادا از تردیدکنندگان باشى.
148) براى هر قومى قبله اى است که خدا آن را قبله آنان قرار داده است، پس در این باره کشمکش مکنید و در کارهاى خیر از یکدیگر پیشى گیرید. هر جا که باشید خدا همه شما را در صحنه قیامت مى آورد، که خداوند بر هر کارى تواناست.
149) و از هر جا به سفر بیرون آمدى، روى خود را به سوى کعبه که بخشى از مسجدالحرام است بگردان. همانا آن حق و از جانب پروردگار توست، و خدا از آنچه مى کنید بى خبر نیست.
150) آرى، از هر جا بیرون آمدى و سفر کردى، روى خود را به سوى کعبه که بخشى از مسجدالحرام است بگردان، و شما مؤمنان نیز هر جا بودید، روى خود را به سوى آن بگردانید. ما قبله را از بیت المقدس به کعبه تغییر دادیم تا مردم ـ چه یهودیان و چه مشرکان ـ هیچ حجّتى بر شما نداشته باشند. لیکن کسانى که بر خود ستم کرده به هواپرستى روى دارند، دست بردار نیستند و همچنان بر ضدّ شما بهانه جویى مى کنند، از آنها نترسید و از من بترسید و تا نعمت خود را بر شما کامل کنم و باشد که شما هدایت شوید.
151) این نعمت را بر شما ارزانى کردیم، همان گونه که در میان شما پیامبرى نیز از خودتان به رسالت فرستادیم او آیات ما را بر شما تلاوت مى کند و شما را از بدى ها و زشتى ها پاک و پیراسته مى سازد و کتاب آسمانى و معارف آن را به شما مى آموزد، و آنچه را که نمى توانستید دریابید به شما تعلیم مى دهد.
152) پس مرا با عبادت و اطاعت خویش یاد کنید که من نیز شما را با دادن نعمت ها یاد خواهم کرد، و سپاسگزار من باشید و نعمت هاى مرا ناسپاسى نکنید.
153) اى کسانى که ایمان آورده اید، از صبر و نماز یارى جویید، زیرا خدا با صبرپیشگان است.
154) و کسانى را که در راه خدا کشته مى شوند مرده نخوانید، بلکه زنده اند ولى شما درنمى یابید.
155) قطعاً ما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و فرزندان مى آزماییم. و تو ـ اى پیامبر ـ به شکیبایان نوید ده.
156) همانان که چون پیشامد ناگوارى به آنان برسد مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم.
157) اینانند که الطافى از جانب پروردگارشان شامل حالشان خواهد شد و در پى آن، رحمتى آنان را فراخواهد گرفت و در نتیجه به سوى حق هدایت خواهند یافت.
158) بى گمان صفا و مروه از شعایر خداست، پس هر که آهنگ آن خانه ( کعبه ) کند و حج بگزارد، یا زیارت خانه کند و عمره به جاى آورد، بر او گناهى نیست که میان آن دو سعى کند. و هر کس کار نیکى را به شوق اطاعت خدا انجام دهد، خدا به او پاداش مى دهد، چرا که خدا سپاسگزار بندگان خویش و از کارشان آگاه است.
159) کسانى که دلایل روشن و رهنمودهاى ما را پس از آن که در کتاب آسمانى براى مردم به روشنى بیان کرده ایم کتمان مى کنند، خدا لعنتشان مى کند و آنان را از رحمت خود دور مى سازد، و همه لعنت کنندگان نیز آنان را لعنت مى کنند و از خدا مى خواهند که آنان را از رحمت و سعادت محروم کند.
160) مگر کسانى که توبه کنند و مردمى صالح شوند و حقایقى را که پنهان داشته اند بیان کنند، آنانند که من با رحمت خود به سویشان بازمى گردم و توبه شان را مى پذیرم، زیرا من بسیار توبه پذیر و مهربانم.
161) کسانى که بر کفر اصرارورزیده و در حال کفر مرده اند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان خواهد بود.
162) در این لعنت و عذاب الهى ماندگارند، نه عذاب از آنان کاسته مى شود و نه در تأخیر عذاب مهلت مى یابند.
163) و معبود شما معبودى یگانه است که هیچ معبودى شایسته پرستش جز او نیست، رحمت گستر و مهربان است.
106) هر نشانه اى از نشانه هاى تکوینى یا تشریعى خود را نسخ کنیم یا آن را از خاطره ها بزداییم، بهتر از آن یا همانند آن را مى آوریم. مگر ندانسته اى که خداوند بر هر کارى تواناست ؟
107) مگر ندانسته اى که فرمانروایى آسمان ها و زمین فقط از آنِ اوست ؟ از این رو هیچ کس و هیچ چیز نمى تواند او را از نسخ آیات و احکام باز دارد و مگر ندانسته اى که براى شما در کارتان هیچ سرپرست و یاورى جز خدا نیست ؟ پس اگر خواهد در امور مربوط به شما تغییر و دگرگونى پدید مى آورد.
108) ]باور داشتن قدرت بى نهایت خدا، براى زدودن هر شبهه اى در مورد نسخ احکام و شرایع کافى است، [ ولى شما مى خواهید از پیامبرتان درخواست هایى نابجا کنید، همان گونه که پیش از این از موسى کردند ]و به کفر روى آوردند[ و هر کس کفر را جایگزین ایمان کند قطعاً راه درست را گم کرده است.
109) بسیارى از اهل کتاب ( یهودیان ) با این که حق برایشان آشکار شده است، به سبب حسدى که از درونشان برمى خاست دوست مى داشتند شما را پس از ایمانتان به کفر بازگردانند. اکنون وقت آن نیست که با آنان بستیزید، پس چشم پوشى کنید و از آنان درگذرید، تا خدا فرمان خود را به میان آورد، که خداوند بر هر کارى تواناست.
110) و نماز را برپا دارید و زکات بپردازید، و بدانید که هر کار نیکى براى خود پیش فرستید، آن را نزد خدا بازخواهید یافت، چرا که خداوند به آنچه انجام مى دهید بیناست.
111) و یهودیان گفتند: هرگز کسى به بهشت درنمى آید مگر این که یهودى باشد، و مسیحیان نیز گفتند: جز کسى که مسیحى باشد هیچ کس وارد بهشت نمى شود. این است آرزوهایشان. بگو: اگر راست مى گویید، برهان خود را بیاورید.
112) چنین نیست که یهودى یا مسیحى بودن کارساز باشد، بلکه هر کس تسلیم خدا باشد و با تمام وجود به او گرایش یابد و کار شایسته کند، پاداش تسلیم و نیکو کارى خود را نزد پروردگارش خواهد داشت و هیچ ترسى آنان را فرو نمى گیرد و اندوهگین نمى شوند.
113) و یهودیان گفتند: مسیحیان بر چیزى نیستند ( آیینشان بى پایه و اساس است ) و مسیحیان گفتند: یهودیان بر چیزى نیستند. این در حالى است که هر دو گروه کتاب آسمانى خود را مى خوانند، و مى دانند که به حکم کتابشان این داورى صحیح نیست. مشرکان هم که دانشى ندارند مانند سخن اهل کتاب را بر زبان مى آورند و مى گویند: یهودیان و مسیحیان بر چیزى نیستند. پس خداوند روز قیامت میان آنان درباره آنچه بر سرش اختلاف کرده اند داورى خواهد کرد.
114) و کیست ستمکارتر از کسى که مردم را از یاد کردن نام خدا در مساجد او بازداشت و در ویرانى آنها کوشید ؟ آنان حق نداشتند جز با ترس و هراس بدانها وارد شوند ]تا چه رسد که مسلمانان را از ورود به آنها بازدارند[. براى آنان در دنیا خوارى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود.
115) و خاور و باختر فقط از آنِ خداست، پس به هر جا روى کنید، آن جا وجه خداست. این بدان جهت است که خدا بر همه چیز و بر همه جهات احاطه دارد و از توجّه شما به هر سوى آگاه است.
116) یهودیان و مسیحیان گفتند: خدا فرزندى براى خود برگرفته است. منزّه است او. بلکه آنچه در آسمان ها و زمین است از آنِ او، و همه چیز خاضع و فرمانبردار اوست. پس چگونه مى تواند فرزندى همسان خود داشته باشد ؟
117) خداوند آسمان ها و زمین را بى آن که الگویى داشته باشد پدید آورده است، و چون پیدایش چیزى را بخواهد، فقط به آن مى گوید: باش و آن چیز موجود مى شود.
118) و آنان که دانشى ندارند ( مشرکان ) گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى گوید یا ]از جانب او[ نشانه اى براى ما نمى آید ؟ پیش از آنان، یهودیان و مسیحیان نیز همین گونه سخن گفتند. دل هایشان همسان و اندیشه هایشان یکسان است. به راستى، ما نشانه هاى فراوانى را براى مردم آشکار ساخته ایم، ولى تنها اهل یقین از آنها بهره مى برند.
119) اى پیامبر، ما تو را به حق به رسالت فرستادیم تا به مؤمنان بشارت و به کافران هشدار دهى، و از تو درباره دوزخیان پرسشى نمى شود و تو بازخواست نخواهى شد.
120) هرگز یهودیان و مسیحیان از تو خشنود نمى شوند مگر این که از آیین آنها پیروى کنى. به آنان بگو: فقط هدایت خدا که قرآن بیانگر آن است، هدایت است. و اگر پس از آن که آگاهى براى تو حاصل شده است، از کیش آنها که برخاسته از هواهاى نفسانى آنان است پیروى کنى، در برابر خدا هیچ سرپرست و یاورى نخواهى داشت.
121) کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده ایم حالى که آن را آن گونه که بایسته تلاوت است تلاوت مى کنند، به قرآن ایمان مى آورند، و کسانى که بدان کفر ورزند خود زیانکار خواهند بود.
122) اى بنى اسرائیل، نعمت مرا که به شما ارزانى کردم به خاطر داشته باشید، و یاد کنید که من شما را با دادنِ نعمت هاى فراوان بر سایر امّت ها برترى بخشیدم.
123) و بترسید از روزى که هیچ کس چیزى از عذاب را از دیگرى کفایت نمى کند و در برابر عذاب فدیه اى از او پذیرفته نمى شود و شفاعتى سودش نمى دهد و یارى نمى شوند.
124) و چون ابراهیم را پروردگارش به کارهایى که او را بدانها امر فرمود بیازمود و وى را به انجام آنها موفق ساخت، گفت: من تو را پیشواى مردم قرار خواهم داد. ابراهیم گفت: آیا از فرزندان من نیز کسى را پیشواى مردم قرار مى دهى ؟ فرمود: امامت، عهدِ من است، و عهدِ من به کسانى از فرزندان تو که ستمکارند نمى رسد.
125) و یاد کن زمانى را که آن خانه ( کعبه ) را بازگشتگاهى براى مردم و مکانى امن قرار دادیم، پس براى انجام مراسم حج به آن جا بروید و از مقام ابراهیم جایگاهى براى دعا برگزینید. و به ابراهیم و اسماعیل فرمودیم: خانه ام را ویژه عبادت سازید و آن را به طواف کنندگان و معتکفان و نمازگزارانِ رکوع کننده و سجده کننده اختصاص دهید.
126) و یاد کن زمانى را که ابراهیم گفت: پروردگارا، این سرزمین را شهرى امن قرار ده، و از مردمش کسانى را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند، از میوه ها و محصولات روزى عطا فرما. پروردگارش گفت: ولى هر که کافر شود، به او اندک بهره اى مى دهم، سپس او را به اجبار به سوى عذاب آتش خواهم برد، و آن بد بازگشتگاهى است.
127) و در خاطر بیاور زمانى را که ابراهیم و اسماعیل به ساختن و بالا آوردن پایه هاى آن خانه ( کعبه ) پرداخته و مى گویند: پروردگارا، این عمل اندک را از ما بپذیر که تو خود نیایش ما را مى شنوى و از درون ما آگاهى.
128) پروردگارا، و ما را در همه امور تسلیم خود گردان و از نسل ما نیز گروهى مقرر دار که در همه حال تسلیم تو باشند، و حقیقت عبادات ما را به ما بنماى، و بر ما ببخشاى که تو خود توبه پذیر و مهربانى.
129) پروردگارا، در میان آنان پیامبرى از خودشان برانگیز که آیات تو را بر آنها بخواند و به آنان کتاب آسمانى و معارف آن را بیاموزد و آنان را از بدى ها و زشتى ها پاک و پیراسته سازد، به یقین تویى آن شکست ناپذیرى که همه کارهایش از روى حکمت است.
130) و چه کسى جز آن کس که سبکسر بوده و نیک و بد خویش را باز نشناخته است از آیین ابراهیم روى برمى تابد ؟ به راستى ما او را در دنیا به خلوص در بندگى برگزیدیم و قطعاً در آخرت نیز از شایستگان خواهد بود.
131) او هنگامى برگزیده شد که پروردگارش به وى گفت: با تمام وجود تسلیم باش. گفت: تسلیم پروردگار جهانیانم.
132) و ابراهیم پسرانش را به آن آیین سفارش نمود و یعقوب نیز چنین کرد، و هر یک گفتند: اى پسران من، خداوند این آیین را براى شما برگزیده است، پس مبادا جز در حالى که تسلیم و فرمانبردار او باشید بمیرید.
133) آیا شما یهودیان و مسیحیان هنگامى که مرگ یعقوب در رسید حاضر بودید ؟ آن گاه که به پسرانش گفت: پس از من چه چیزى را خواهید پرستید ؟ گفتند: خداى تو و خداى پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را که خدایى یگانه است مى پرستیم و ما تسلیم و فرمانبردار او هستیم.
134) آنان گروهى بودند که درگذشتند، و اینک جدال درباره آنها که از کدام طایفه بودند به شما سودى نمى رساند. آنچه آنان فراهم آوردند براى خودشان، و آنچه شما فراهم آوردید براى خودتان است، و از شما درباره کارهایى که آنان انجام مى دادند سؤال نخواهد شد.
58) و یاد کنید هنگامى را که گفتیم: به این شهر درآیید و از نعمت هاى آن، هر جا که خواهید، به خوشى تناول کنید و سجده کنان ]= با فروتنى[ وارد دروازه آن شوید و بگویید: پروردگارا، گناهانمان را فرو ریز، ما هم گناهانتان را خواهیم بخشود و بر پاداش نیکوکاران خواهیم افزود.
59) ولى کسانى که ستم کرده بودند، آن را به سخنى دیگر تغییر دادند به سخنى جز آنچه به آنان گفته شده بود، پس بر ستمکاران به سزاى این که نافرمانى کردند، عذابى از آسمان فرو فرستادیم.
60) و هنگامى را که موسى براى قومش آب طلبید، پس به او گفتیم: با عصایت بر این سنگ بزن. چون عصایش را بر آن زد، دوازده چشمه آب به تعداد قبایل بنى اسرائیل از آن جوشید و هر مردمى از آن قبایل آبشخور خود را شناخت. پس به آنان گفته شد: از روزىِ خدا بخورید و بیاشامید و فسادگرانه در زمین تباهى مکنید.
61) و هنگامى را که گفتید: اى موسى، ما نمى توانیم بر یک نوع خوراکى ( منّ و سلوى ) صبر کنیم، براى ما از پروردگارت بخواه که از آنچه زمین مى رویاند، از سبزى و خیار و سیر و عدس و پیازش براى ما پدید آورَد که دعاى تو را اجابت مى کند. موسى گفت: آیا مى خواهید چیزى را که پست تر است جایگزین چیزى کنید که بهتر است ؟! به شهرى درآیید، آنچه درخواست کرده اید براى شما در آن جا خواهد بود، و مهرِ خوارى و درماندگى بر آنان زده شد، و خود را مورد خشم خدا قرار دادند. این بدان سبب بود که به آیات خدا کفر مىورزیدند و پیامبران را به ناحق مى کشتند و این از آن روى بود که از فرمان هاى خدا سرپیچى کردند و پیش از آن از حدود الهى تجاوز مى نمودند.
62) آنان که ایمان آورده اند ( مسلمانان ) و آنان که یهودى اند، و نیز مسیحیان و صابئان بدانند که این عناوین کارساز نیست، بلکه کسانى که واقعاً به خدا و روز قیامت ایمان دارند و کار شایسته مى کنند، پاداش ایمان و عمل خود را نزد پروردگارشان خواهند داشت و هیچ ترسى آنان را فرانمى گیرد و اندوهگین نمى شوند.
63) و یاد کنید هنگامى را که از شما پیمان گرفتیم و براى این که قدرت خود را به شما نشان دهیم، آن کوه را بر فراز شما برافراشتیم و گفتیم: کتابى را که به شما داده ایم به جِدّ و جهد بگیرید و آنچه را که در آن است به خاطر داشته باشید، باشد که تقوا پیشه کنید.
64) سپس شما بعد از آن روى برتافتید، که اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، قطعاً از زیانکاران بودید.
65) و قطعاً شما کسانى از خودتان را که در روز شنبه به مقرّرات آن روز تجاوز کردند مى شناسید ]و از فرجام کارشان آگاهید[، که ما به آنان گفتیم: بوزینگانى باشید پَست و ناچیز!
66) پس، آن عقوبت را براى کسانى که در آن زمان مى زیستند و براى آیندگانشان، مایه عبرت، و براى تقواپیشگان وسیله پندى قرار دادیم.
67) اى پیامبر، یاد کن زمانى را که موسى براى مشخص ساختن قاتلى از میان بنى اسرائیل، به قومش گفت: خدا به شما فرمان مى دهد که گاوى را سر ببرید. گفتند: آیا ما را به مسخره مى گیرى ؟ موسى گفت: به خدا پناه مى برم از این که از نادانان باشم.
68) گفتند: از پروردگارت بخواه تا براى ما روشن کند که آن چگونه گاوى است ؟ موسى گفت: او مى گوید: آن گاوى است نه پیر که باردار نشود و نه کم سال که نزاییده باشد، بلکه میانه این دو است، پس آنچه را که بدان فرمان یافته اید انجام دهید و بیش از این توضیح نخواهید.
69) گفتند: از پروردگارت بخواه تا براى ما روشن کند که رنگش چگونه است ؟ موسى گفت: او مى گوید: آن گاوى است زرد پررنگ و خالص که با صفاى رنگش بینندگان را شاد مى کند.
70) گفتند: از پروردگارت بخواه تا براى ما روشن کند که آن چگونه است ؟ زیرا این گاو بر ما مشتبه شده است، و اگر خدا بخواهد قطعاً ما به آن راه خواهیم یافت.
71) موسى گفت: او مى گوید: آن گاوى است که نه رام است که زمین را شخم زند و نه آن که کشتزار را آبیارى کند، سالم وتندرست است و هیچ لکّه اى در رنگ آن نیست. گفتند: اکنون ویژگى هاى درست آن را بیان کردى. پس آن را سر بریدند و نزدیک بود این کار را نکنند.
72) و آن هنگام که شخصى را کشتید و درباره قتل او با یکدیگر اختلاف کردید و هر گروهى آن را به گروه دیگر نسبت مى داد و خدا بر آن بود که آنچه را پنهان مى داشتید، آشکار کند.
73) پس گفتیم: بخشى از آن گاو ذبح شده را بر مقتول بزنید تا زنده شود. بدین سان خداوند مردگان را زنده مى کند و آیات خود را به شما نشان مى دهد، باشد که بیندیشید.
74) امّا چیزى نگذشت که پس از این ماجرا دل هاى شما سخت گردید اینک دلهایتان همچون سنگ یا سخت تر از آن است، چرا که از برخى سنگ ها نهرها مى جوشد و برخى از آنها مى شکافد و آب از آنها خارج مى شود، و برخى از آنها از ترس خدا فرو مى غلتد، ولى دل هاى شما به حق گرایش نمى یابد و ترس از خدا در آن پدیدار نمى شود، و خدا از آنچه مى کنید بى خبر نیست.
75) اینک اى مؤمنان، آیا به این دل بسته اید که یهودیانِ حق ناپذیر سخن شما را باور کنند ؟ در حالى که گروهى از آنان ]= عالمانشان[ کلام خدا را مى شنیدند و پس از آن که آن را به خرد دریافتند تحریف مى کردند و خود مى دانستند ]چه مى کنند[.
76) و چون یهودیان با مؤمنان برخورد کنند مى گویند: ما باور داریم که آنچه در تورات در وصف آخرین پیامبر آمده همان صفات محمّد است، امّا هنگامى که با یکدیگر خلوت مى کنند، بزرگانشان مى گویند: آیا حقایقى را که خدا در تورات براى شما گشوده است به مؤمنان گزارش مى کنید تا به وسیله آن نزد پروردگارتان بر ضدّ شما احتجاج کنند ؟ چرا درنمى یابید ؟
77) آیا نمى دانند که خدا آنچه را نهان مى دارند و آنچه را آشکار مى کنند، مى داند ؟
78) چگونه امید مى برید که یهودیان ایمان بیاورند ؟ در حالى که برخى از آنان بى سوادانى هستند که از کتاب آسمانى جز دروغ هایى که تحریف گرانشان بافته اند، نمى دانند. آنان ]معارف کتاب آسمانى را نمى دانند و[ تنها گمان پردازى مى کنند.
79) پس واى بر کسانى که به دست خود کتاب مى نگارند سپس مى گویند این از نزد خداست، تا در قبال آن بهره ناچیز دنیا را به دست آورند. پس واى بر آنان از آنچه به دست خود مى نویسند و واى بر آنان از آنچه به دست مى آورند.
80) و گفتند: آتش دوزخ جز چند روزى به ما نمى رسد ]هر چند گناهان بسیارى مرتکب شویم[. به آنان بگو: آیا از نزد خدا پیمانى گرفته اید که عذاب شما اندک باشد و خدا پیمان خود را هرگز خلاف نمى کند، یا سخنى را که نمى دانید به خدا نسبت مى دهید ؟
81) نه، چنین پیمانى در کار نیست، بلکه کسانى که گناهى مرتکب شوند و اثر گناهشان همه وجود آنان را فراگیرد و جایى براى رحمت الهى در آن نباشد، آنان همدم آتشند و در آن جاودانه خواهند بود.
82) و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند آنان اهل بهشتند و براى همیشه در آن خواهند ماند.
83) و یاد کن هنگامى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و درماندگان نیکى کنید و با مردم ـ چه مؤمنان و چه کافران ـ با خوشزبانى سخن بگویید و به نیکى معاشرت کنید و نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید، ولى جز اندکى از شما، همه پشت کردید و روى برتافتید.
84) اى فرزندان اسرائیل، یاد کنید زمانى را که از شما پیمان گرفتیم که خون ]همکیشان[ خود را نریزید و یکدیگر را از دیار خود بیرون نرانید، آن گاه ]بر این پیمان[ اقرار کردید و خود گواه بودید.
85) سپس شما اینان هستید، یکدیگر را مى کُشید و گروهى از خودتان را از خانه هایشان بیرون مى رانید و به گناه و تجاوز ]نه از روى استحقاق، دیگران را[ بر ضدّ آنان یارى مى دهید، در حالى که اگر همانان به اسیرى نزد شما آیند با پرداخت فدیه آزادشان مى کنید، با این که بیرون راندن آنها بر شما حرام بوده است. آیا به بخشى از تورات ایمان مى آورید و اسیران همکیش خود را با دادن فدیه آزاد مى کنید، ولى بخشى دیگر را انکار مى کنید و گروهى از خودتان را از دیارشان بیرون مى رانید ؟ کیفر کسانى از شما که چنین کنند چیزى جز خوارى در زندگى دنیا نخواهد بود، و روز قیامت به سوى سخت ترین عذاب بازگردانده مى شوند، و خدا از آنچه مى کنید بى خبر نیست.
86) اینان همان کسانى اند که زندگى دنیا را به بهاى آخرت خریده اند، از این روى نه عذابشان کاهش مى یابد و نه یارى مى شوند.
87) و همانا ما به موسى کتاب آسمانى دادیم، و پس از او پیامبران بسیارى را یکى پس از دیگرى با راه و رسم وى فرستادیم، و به عیسى پسر مریم آن معجزات آشکار را عطا کردیم و او را با ( روح القدس ) تأیید نمودیم. پس چرا هرگاه پیامبرانى براى شما قوانینى آوردند که دلخواه شما نبود گردنکشى کردید و گروهى از آنان را دروغگو شمردید و گروهى را کشتید ؟ و رویه شما چنین است.
88) یهودیان گفتند: دل هاى ما در پرده است ]و از سخنان تو ـ اى محمّد ـ چیزى نمى فهمیم[. نه، چنین نیست، بلکه خداوند آنان را به سزاى کفرشان از رحمت خود دور ساخته است، از این رو فقط اندکى از آنان ایمان مى آورند.
89) و هنگامى که از جانب خدا کتابى ( قرآن ) برایشان آمد و توراتى را که با آنهاست تأیید کرد و پیش از آمدن آن هم با نوید دادن به ظهور پیامبر و هجرت او به مدینه، درپى پیروزى بر کافران عرب بودند، آرى هنگامى که همان چیزى را که مى شناختند برایشان آمد، به آن کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافران باد.
90) بد بهایى است آنچه خود را بدان فروختند که به کتابى که خدا فرو فرستاده است، کافر مى شوند، کفرشان از آن روست که بر پیامبر حسد مىورزند و رشک مى برند که خداوند از فزون بخشى خود به هر کس از بندگانش که بخواهد وحى مى کند، از این رو خشمى از خدا را به سزاى کفرشان به قرآن، بر خشم دیگر به کیفر کفرشان به تورات بر خود جاى دادند، و براى کفرپیشگان عذابى خوارکننده است.
91) و چون به آنان گفته شود: به آنچه خدا فرو فرستاده است ایمان بیاورید، مى گویند: ما به آنچه بر خودمان نازل شده است ایمان داریم. و آنچه را غیر آن است با این که حق است و راستى و درستىِ کتابى را که با آنهاست تأیید مى کند انکار مى کنند. اى پیامبر، به آنان بگو: اگر به آنچه گفتید ایمان دارید، چرا پیش از این آن پیامبران خدا را که از نژاد خودتان بودند مى کشتید ؟
92) و به راستى موسى براى شما آن معجزات روشن را آورد، ولى شما در غیاب او آن گوساله را به پرستش برگرفتید در حالى که ستمکار بودید ]= هیچ عذرى بر این کار نداشتید[.
93) و هنگامى که از شما پیمان گرفتیم و براى نشان دادن قدرت خود به شما آن کوه را بر فرازتان برافراشتیم و گفتیم: کتابى را که به شما داده ایم به جد و جهد بگیرید و به آنچه در آن است گوش بسپارید. گفتند: شنیدیم و نافرمانى کردیم. و به سبب کفرشان محبّت آن گوساله در دل هایشان نفوذ داده شد. اى پیامبر، به آنان بگو: بد است آنچه ایمانتان شما را به آن فرمان مى دهد اگر ایمان دارید.
94) اى پیامبر، به یهودیان بگو: اگر نزد خدا و به حکم او نیکبختى سراى آخرت به شما اختصاص دارد و مردم دیگر از آن محرومند، چنانچه راست مى گویید، آرزوى مرگ کنید تا هر چه زودتر از این زندگى آمیخته با ناکامى ها به آن سراى سعادت درآیید.
95) ولى آنان در اثر گناهانى که به دست خود پیش فرستاده اند، هرگز آرزوى مرگ نمى کنند، و خدا به حال ستمکاران داناست.
96) گواه این که یهودیان در بند سراى آخرت نیستند این است که آنان را آزمندترین مردم به این زندگى ناچیز دنیا مى یابى. آنان حتى از مشرکان که سراى آخرت را باور ندارند به زندگى دنیا آزمندترند. هر یک از آنان دوست دارد که هزار سال عمر به او مى دادند، و حقیقت این است که عمر هزار ساله یافتن هم او را از عذاب دور نمى کند، و خدا به آنچه انجام مى دهند بیناست.
97) یهودیان به این بهانه به قرآن ایمان نمى آورند که با جبرئیل که آورنده وحى است دشمنند. اى پیامبر، به آنان بگو: هر کس دشمن جبرئیل است، نباید از کتاب الهى رویگردان شود، چرا که جبرئیل به اذن خدا این کتاب را بر قلب تو نازل کرده است، کتابى که حقانیت کتاب هاى آسمانى پیش از خود، از جمله تورات راتأیید مى کند و براى کسانى که به آن ایمان مى آورند مایه هدایت و بشارت است.
98) هر کس دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران او و دشمن جبرئیل و میکائیل است، کافر است و بى تردید خدا دشمن کافران است.
99) و همانا ما آیاتى روشن و روشنگر به سوى تو فرو فرستادیم، و جز فاسقان کسى بدانها کفر نمىورزد.
100) چرا این یهودیان هرگاه ]با خدا[ پیمانى بستند، گروهى از ایشان آن را به دور افکندند ؟ ]نه تنها گروهى از آنان پیمان شکن اند[ بلکه بیشترشان ایمان ندارند.
101) و هنگامى که از جانب خدا پیامبرى برایشان آمد که توراتى را که با آنان است تصدیق مى کرد، گروهى از کسانى که کتاب آسمانى به آنها داده شده است ]= عالمان یهود و نصارى[ کتاب خدا را پشت سرشان افکندند و بشارت هاى آن را در مورد ظهور پیامبر اسلام نادیده گرفتند، چنان که گویى از آن بى خبرند.