پس هر کاری انجام گیرد مشخص شود پس آن کار را برای رضایت خدا انجام دادن یعنی آنچه خواست مطابق امر الهی هست زیرا امروزه بسیار علم پیشرفت کرده و هر کاری کارشناس و ارزیابی و برسی دارد پس کاری که میکنید خالص باشد و انجام کار بزرگ مثل کاری که در زنده کردن مردگان در یک منطقه در آفریقا و زنده کردن مردگان هست بدون قضاوت شخصی بر اساس مستندات و گواهی ها داده شد باطل شد و این امر کلاهبرداری نام گرفت.پس ضمن آمرزش و طلب عفو برای آن شخص لازم به ذکر هست حال آن شخص هر چه در امر نامیدن کشیش و غیره هست یا افراد دیگر که اینگونه شفاها و زنده کردن مردگان کنند مثال ایات انجیل متی مانند معجزات عظیم خوانند اما دروغین آن در می آید.پس لازم نیست کاری بدون امر خدا صورت گیرد زیرا آن کار هویدا میشود و باطل اما همیشه بخشیدن سر آمد هست اما طلب آمرزش هم خوبست پس اگر هدف کلاهبرداری مالی و غیره باطل در این کارها هست باطل و اگر پولی دریافت شود در ازای شفا آن کار دقل در انست.هر چند که مسیح خود در ازای شفا پول دریافت نمیکرد و خدمات.پس مثال بره و گرگ. میشود. حال اصلان نیاز به آن کارها نیست مگر هدف دیگر باشد که نوع کار خود گواه آن میشود مگر هر کاری با دستور معین و ریز کار مثال کارهای خیریه که کلیسا ها میکنند مثلان با ریز کار آن باشد مثل گفته شد.هر کاری با هدف مشخص و درست و نظارت هست که نظارت عالی آن خدا و روح ارزیابی میشود.هر چند امروزه در سراسر جهان افرادی خود را مسیح نامیده اند بدون معجزات هیچ عمل اثباتی غیر ادعا پیروان زیاد دارند.یا بعضان کم.مهم اینست که آیا در خود چه دیده اند بدون قضاوت که فکر کردند مسیح هستند و باز افراد دنبال روی کردند که این هم به مرور زمان مشخص و دست پنهان ان چون هیچ ماه پشت هرمی نمیماند که مشخص نشود.یا اهداف دیگر یا خوش بینانه آن در مورد بعضی افراد پنداشتن که هستند.یا فکر میکنند اما تعقل در قدرت درون ندارند.
هر چه در راهنمایی آید بر انسانها مفید واقع میشود و آنچه مفید واقع میشود بذر نیکو هست که اندیشه در آن مثال روئیدن از خاک تا به سرفرازی خواهد بود.
هر آنچه از کتب خوانده شود تعقل و تفکر میخواهد از دوستی از اتحاد از امت ها آنکه سست ایمان باشد با حرفی ریزش خواهد کرد و آنکه نکوبد نفهمد و آنکه بکوبد بجوید به درستی دریافت خواهد کرد زیرا این خاص خوش آمد آنانی خواهد بود که به درستی آنچه مکتوب در کتب هست خواهند رسید. و آنکه درست بکوبد برابری دهد و آنکه نشناسد در خواب بماند و آنکه نتواند مسائل ریز را درک کند چگونه مسائل سنگین را تواند درک کرد مگر به پر شدن کسی که میخواهد پر از روح راستین شود باید رضایت خداوند را جلب کند و کسی که رضایت مخلوق را بر خالق ارجحیت دهد آن در زنجیره منافع زمینی میفتد و آنکه در زنجیره منافع زمینی افتد عروسک خیمه شب بازی دست منافع طلبان خواهد شد آنکه محکوم میکند تاریکیست زیرا اگر درون روشنایی نباشد تاریکی آن را فرا میگیرد و تاریکی محبت را میخشکاند و آنکه فهم در محبت مهربانی دوستی نکند تاریکی بر او غلبه میکند آنکه معنی آیات کتب را بفهمد امت ها را بفهمد و معنی منافع طلبان را بفهمد خود بداند آنکه محکوم میکند منافع ابلیسی هست.زیرا آنکه پر شود از وقایع امورات نه در بعد جهان چند آجری خود بلکه در تمام امورات پر میشود و آنکه پری او درست واقع شود از آنچه خواهند کرد یا خواهد فهمید یا همان لحظه در همانجا با قدرت روح پر میشود و روح در حیطه بند نیست بلکه بندها را میگسلد و زنجیرها را میبرد و در هر لحظه حاضر و ناظر بر اعمال میشود.آنکه با لغزشی ریزد معنی خواست او را نمیفهمد و آنکه در روح پر نشود به حقایق راستین رهنمود راهنمایی نمیشود اما آنچه کتب گفته میشود در هر بار آن تازه شدن کلام را درک میکند و قوت کلام را حس میکند و حس قدرت کلام در هر بار اندیشیدن کلام تازه از همان کلام را جاری میکند .و آنچه پازل شود خود به آنچه گفته میشود پی میبرد زیرا دقیق و منظم خواهد بود اما آنکه با بادی ریزد لغزش خورد با کلام تاریکی فردا با کمترین مقدار خواهد ریخت پس گوش را با پر شدن بکار بستن مهم هست.و آنکه خوار میشود در ملکوت الهی آنیست که نه بفهمد نه پر شود به مقدار خود وقتی بنگرد نبیند و وقتی بخواند فهم نکند آن در تاریکی خود خود را محکوم به خواری در ملکوت کرده.اما آنی که ساده ترین مقیاس برابری را نتواند بدهد در آنچه کتب میگویند آن در دام فرعونیان بیفتد . فرعون از منظر هر کتبی نوعی هست.فرعون یعنی اشرافیت در منافع .منافع یعنی برتری زمینی. حال اگر وقایع مکشوف شود فرعونیان مکشوف خواهند شد که کیستند و چه میکنند و چه بد عمل میکنند زیرا خود را در مال برتری دهند و وقتی بینند فهم نکنند و زمانی پی ببرند که در هاویه به ملاقات هم می آیند و زیر دستان به فرعونیان گویند ما را نجات دهید و آنها گویند چشم داشتید نفهمیدید گوش داشتید نشنیدید و فهم داشتید نفهمیدید و حس داشتید پر نشدید آن روز آنها در تاریکی پر شدن از منافع زمینی قبول حرف دروغ خود خود را در ابلیس تاریکی محکوم خواهند کرد و به آنها کسی بدی نکرده زیرا میتوانستند بفهمند اما نخواستند و فکر میکردند تمام امورات زمانبندی خدا چیزی جز اوهام نیست در حالی که خود در اوهام نفس خود شرارت کردند و خود را محکوم در تخت داوری به هاویه افکندند که آن را خیال پنداشتند و گفتند جز همین زندگی دیگر نیست.حال آنکه ملکوت بر آنها بسیار گفته و دیده میشد حتی در کلام اما هم در کلام فهم نکردند و هم در دید خوانش راحت آن.
کتاب فانوس راهنما
در هفت مرحله عشق به معنویت و خدا انسان هر چه به جلوتر برود خود را خادم این راه میداند.در این مراحل انسان با بهره گیری و خرد و دانش به شکستن من درون و رسیدن به هدف متعالی رهنمود میکند.در این مراحل انسان عجول شکست میخورد اما انسان صبور به مسائل مهمتر و هدف اصلی نزدیک میشود.اشتباه مراحل روند پروسه ایست بنام شناخت. شناخت خود و رسیدن به اصل مطلب هست که انسان را به کمال میرساند.در این زنجیره معنوی تلاش و کوشش در این زنجیره به شناخت حقیقت در بستر گسترده آن نه شخصی و شخص خود شناسی به مراحل بهتر و عالیتر میرسد و امورات هر ادیانی را بخوبی درک میکند و در آن به مطالعه و تحقیق و رسیدن به آن دسته امورات واقف شدن هست. پر شدن. و کمال گرفتن انسانی یعنی پارامتر ها را در نظر گرفتن و در این پارامترها حرکت کردنست.در این بستر به امورات حکمت های خدا و متون و رسیدن به اصل آن یعنی آنچه گفته شده و تکامل مسیر تا هدف هست که انسان خود را در زنجیره ایمانی میبیند.حال این زنجیره انسانی در هر ادیانی قوت و قوت ها و سلسله ها و رسیدن به خودشناسی خداشناسی حرکت در رسیدن به امور مهم عجول نبودن و بستر شناخت حقایق و حقیقت دین و کمال گرفتن و شناخت درست آن چیزی که دریافت میشود و بستر پازل و زنجیره در حرکت بزرگتری بنام حقیقت شناسی و درست شناسی هست که در بستر بد آن عجله در این هفت خوان انسان را از مسیر درست خارج و عجله آن در شناخت آنچه برای آن شخص اتفاق افتاده و تطبیق آن با مراحل آن دین و آئین و اتفاقات و شناخت نشانه ها و اتفاقات و نوع آنچه خداوند خواسته هست در خودشناسی زنجیره و قوت قدرت زنجیره بر آنچه هم به شخص مربوط هست در تکامل پازل به خودشناسی و دگر شناسی و کاری بزرگتر ختم به درستی خواهد شد. پس در نگرش آن عجله در امورات مهم ضربه به احساسات هست اما در افراد درست در مسیر و شناختی و رسیدن به اصل آن و خود شناسی و زنجیره خودنگری جایش را به کاری بزرگتر میدهد و در لول بالاتر آن مرحله خود در هر انچه به خدا و رضایت خدا هست رسیدن که مراحل هفتگانه آن نه صرف عرفان مطلق نه صرف کاری بلکه هر آنچه خدا خواهد و انچه خدا تبئین کرده و مطالعات و پر شدن رسیدن به تکامل و آن موقع درست و رضایت و کاری که انجام میگیرد و تلاش به درستی نیکویی و عاقبت درست ختم میشود.
آنیکه به حیات یک موجود زنده اهمیت میدهد جان یک انسان را برابر جان تمام انسانها میداند و گیاه و حیوانات.حال در این امر چیست وقتی یک انسان رشد یافت و درست به بالندگی و درستی رسید خود نهالیست در بذر دیگری.دیگری را نابود نمیکند بلکه حیات دیگری را افزان میکند آن حیات معنوی و فکری اوست که مثال حیاط زندگیش در هر اندازه گسترش آن با آن فرق دارد. مثال اثاث و اساس زندگیست.حیاط فکر شما و حیات فکر شما باید از درستی پر شود. این حیات فکری حیات فکری دیگریست.اما مزرعه ای که در آن بذر درستی کاشته نشود بذر نادرستی ببار آرد و مزرعه ای که بذر روشنایی و حاصل آن حیات یک انسان دیگرست. در آن حیات پیرامون یک انسان انسانها و حیوانات و گلها و طبیعت هست انسان مفید در همه امور در رشد و بالندگی صحیح مفید خواهد بود و حیات زندگیش از اثاث درستی پر میشود که در آن برای محیط خود و جهان زندگانی خود مفید خواهد بود.