حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

قصیده ای طوفانی-چند اپیزود بهم ریخته

برای قصیده ها تنهایی

برای شعر من کنج اتاقی کلماتی بارانی

قصه از کاشتن بذری آغاز شد

منو شبو شعرو قصیده طوفانی

..

مثال عصر رنسانسی

یک قصیده اساسی

یک شعر تانک تانک قلم تانک اسباب بازی

یک عروسک خیمه شب بازی

وای چه مدل برندو عطر انگار تاریخ وسواسی

شعرم را تن قصیده باز نشده تنگ کنار عطر وری وری ورساچی

موتسارت گوش میکنی یا بتهوون یا کتاب شازده بزرگ یا بی نوشتاری

داستان کوک شده قصه عصر پسامدرن و قدمت اساسی

قدت چند مترو یکمی آهن بدنت کم اما سقف خانه روی شیروانی

ملکه با کالسکه دوچرخه و موتور سیکلت وای چه رمانتیکو شیکو قرن چند و بیست

کوچه ها خط کشی مرغ ها و شینسل روی باربیکیو رقص پاچین با دورچین اساسی

بوی کباب سماق دلو آتیشو عشق رنسانسی خیالی ازدواج با سیندرلا توی خاطرات آناستازیا مدرنیته از نقاشی

یک تن ماهی نبود باز کن تنگ دلت را روی پنت هاوس دفتر نقاشی نشد بکشی خط بزن روی دفاتر کاشی های نقاشی

مونالیزا رو بخندون اگر گریه کرد تقصیر نقاش بود ولی میکشم برایش دختر کبریت فروش با لبخند و گریه با هم همین نقاشی

گفتی چی شد گفتم نشد که مثل اون بکشم اما شد کبریت و چوب شور انگار آدم بود شد وسط نقاشی با شعرم تلخو خنده از نقاشی

حسام الدین شفیعیان

کوچه های باریک زندگی

میل بافتنی که میبافت سرمای زمستان را

بر تن کودک قد کشیده لباس آدم برفی  تابستان را

فصلها یعنی گذر از آدمک هایی که میبرند دیروز را

و تاریخها قد کشیدند میان سر فصلهای زندگی را

چه خطوط دلتنگی بود جایی در فصل گمشدگی ها

چه کوچه سردی بود میان چند شعر گمشدن ها

و اینجا دفتری به پهنای تمام فصل های زندگی هست

حسام الدین شفیعیان

/پروانه بشو/


/پروانه بشو/

 نگاه میکنی عمق پیله را که پروانه شوی
همره عشق چو دیوانه شوی
در چنان چون چرا چنین چگونه شعر شوی
از فکرو خیال خود شعری زده ای
با فتح چنین چون چنان گل زده ای
آخر شعر برای خط زدن نقطه سر خط ویرگول زده ای
حسام الدین شفیعیان

قصه شاپری


شاپری قصه دلش تنگ شده
در ورای دل قصه کمی حرف شده
راوی از غصه برایش پری از دیو شده
آخر قصه دگر شهر آن کاغذ بود زدو سنگ بر کلاغی که دلش تنگ شده
شاعر-حسام الدین شفیعیان