12) و نیمى از آنچه زنانتان بر جاى نهاده اند سهم شماست اگر آنان فرزندى نداشته باشند، و اگر فرزندى داشته باشند یک چهارم آنچه بر جاى نهاده اند از آنِ شماست، البته این سهام پس از استثناى موردى است که همسرانتان بدان وصیت کرده اند و پس از دینى است که برعهده داشته اند و یک چهارم آنچه شما مردان بر جاى نهاده اید سهم آنان است اگر فرزندى نداشته باشید، و اگر فرزندى داشته باشید یک هشتم میراث براى آنان ( همسرانتان ) خواهد بود، البته پس از استثناى موردى که بدان وصیت کرده اید یا دینى که برعهده داشته اید. و اگر مرد یا زنى که از او ارث برده مى شود، پدر ]یا مادر[ و یا فرزند وارث نیست و میّت تنها یک برادر مادرى یا یک خواهر مادرى دارد، براى هر یک از آن دو یک ششم میراث خواهد بود و اگر بیش از یک خواهر و برادر مادرى باشند، همه در یک سوم ارث شریکند که باید به طور مساوى میان خود تقسیم کنند، البته این سهام پس از استثناى موردى که بدان وصیت شده یا دینى است که برعهده اوست، به شرط آن که به قصد زیان رساندن به ورثه آن را برعهده نگرفته باشد. پس در عمل به سفارشى که از جانب خداست پایدار باشید که خدا دانا و بردبار است.
13) این سهام، احکام و حدود خداست، و هر کس از خدا و پیامبر او پیروى کند، خداوند او را به بوستان هایى پوشیده از درختان که از زیر آنها نهرها روان است، درمى آورد. آنان در آن جا جاودانه اند، و این است سعادت بزرگ.
14) و هر کس خدا و پیامبر او را نافرمانى کند و از احکام و حدود الهى تجاوز نماید، خدا او را به آتشى درمى آورد که در آن جاودانه خواهد بود، و براى او عذابى خوارکننده است.
15) و از زنان شوهردار شما مسلمانان، کسانى که مرتکب عمل بسیار زشت زنا مى شوند، چهار مرد از خودتان ( مسلمانان ) را بر آنان گواه گیرید، پس اگر گواهى دادند، آنها را در خانه ها نگاه دارید تا مرگ آنان را برگیرد یا خداوند راهى دیگر براى کیفرشان مقرر کند.
16) و از میان شما مسلمانان، آن زن و مرد مجرّدى که مرتکب فحشا مى شوند آزارشان دهید، پس اگر توبه کردند و شایسته شدند، از آزارشان دست بردارید که خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.
17) پذیرش توبه از سوى خدا براى کسانى است که از روى نادانى مرتکب گناه مى شوند، سپس به زودى ـ پیش از آن که با مشاهده آثار مرگ، فرصت توبه را از دست بدهند ـ توبه مى کنند. آنانند که خدا با رحمت خود به سویشان باز مى گردد و توبه شان را مى پذیرد، و خدا به راز دل ها داناست و توبه کنندگان واقعى را از غیر آنان باز مى شناسد و کارهایش نیز همه از روى حکمت است.
18) پذیرش توبه براى کسانى نیست که پیوسته مرتکب گناهان مى شوند تا هرگاه که مرگ به سراغ یکیشان بیاید ( آثار آن را مشاهده کند. )، بگوید: اکنون توبه کردم، و نیز براى کسانى نیست که در حال کفر مى میرند. آنانند که عذابى دردناک برایشان آماده کرده ایم.
19) اى کسانى که ایمان آورده اید، بر شما روا نیست که زنان را به رغم این که خواهان ازدواجند از ازدواج باز دارید تا از آنان ارث ببرید، و نباید همسران خود را در تنگنا قرار دهید تا بخشى از آنچه را که مهرشان قرار داده اید در برابر طلاق دادن آنان بازستانید، مگر آن که گناهى مرتکب شوند که زشتى آن آشکار است، و با آنها به نیکى معاشرت کنید، و اگر آنان را خوش نمى دارید، باز هم با آنان سازگارى کنید، زیرا چه بسا شما چیزى را خوش نمى دارید ولى خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى دهد.
20) و اگر خواستید همسر خود را طلاق دهید و به جاى او همسر دیگرى بگیرید، و به یکى از آنان که مى خواهید طلاقشان دهید، به اندازه پوستى پر از طلا مهریه داده اید، چیزى از آن را بازپس نگیرید. آیا مى خواهید آن را بازپس بگیرید در حالى که این کار ستمى بهت آور و گناهى آشکار است ؟
21) و چگونه آن را به ستم بازپس مى گیرید در حالى که سخت به یکدیگر پیوند خورده بودید و آنها با عقد زوجیت پیمانى استوار از شما گرفته بودند و بدین وسیله مهریه از آنِ ایشان شده بود ؟
22) و با زنانى که پدرانتان آنها را به همسرى گرفته اند ازدواج نکنید، مگر آنچه که پیش از بیان این حکم گذشته است، که این کردارى زشت و مایه خشم ]خدا[ است و بد راه و روشى است.
23) بر شما حرام شده است مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه هایتان و خاله هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران رضاعى تان که شما را شیر داده اند و خواهران رضاعى تان، و مادران همسرانتان و دختران همسرانتان که در دامان شما پرورش مى یابند از آن همسرانى که با آنها همبستر شده اید، و اگر با آنها همبستر نشده اید بر شما گناهى نیست که با دخترانشان ازدواج کنید، و همسران پسرانتان که از صلب شما هستند ـ نه آنهایى که پسرخوانده اند ـ نیز بر شما حرام شده است، و این که دو خواهر را باهم به ازدواج خود درآورید، مگر آنچه که پیش از بیان این حکم گذشته است، آنها مورد عفو خدا قرار گرفته و آثار ازدواج مشروع بر آن مترتب است، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است.
24) و زنان شوهردار نیز بر شما حرام شده است، مگر کنیزانى که مالک آنها هستید. به احکام الهى که بر شما نوشته شده است پایدار باشید. و جز این زنان بر شما حلالند که با اموال خود که مهریه ( در مورد زنان آزاده ) یا بهاى آنان ( در مورد کنیزان ) قرار مى دهید آنان را طلب کنید، در حالى که پاکدامن باشید نه آلوده به کار زشت زنا. و از زنان آنهایى را که با ازدواج موقّت به همسرى خود درآورده اید، مهرشان را که با قرار شما و آنان واجب شده است به آنان بدهید. و بر شما گناهى نیست که پس از تعیین ]مهریه و مدّت[ در آنچه با یکدیگر به توافق برسید و آن را تغییر دهید. قطعاً خدا به همه امور داناست و کارهایش از روى حکمت است.
25) و هر کس از شما قدرت مالى ندارد که با زنان مؤمن آزاد ازدواج کند ، از کنیزان با ایمان که شما مسلمانان مالک آنها هستید به همسرى گیرد . خدا به ایمان شما داناتر است ، و همه نمى توانند مؤمنان واقعى را از غیر واقعى باز شناسند پس باید به مقتضاى ظاهر عمل کنید . شما همه ، اعم از آزاد و برده ، از یکدیگرید و نزد خدا باهم برابرید . بنابراین ، کنیزان را به این شرط که پاکدامن باشند ، نه پلید کار و نه دوست گیرنده از مردان ، با اذن سرپرستانشان به همسرى گیرید ، و مهرشان را برحسب متعارف به آنها بپردازید ; و هنگامى که شوهر کردند ، اگر مرتکب کار زشتى شدند ، نیمى از کیفرى که براى زنان آزاد است ، براى آنان خواهد بود . این ( ازدواج با کنیزان ) براى کسى از شماست که بیم آن دارد که با ترک ازدواج در رنج بیفتد ; و البته صبر کردن شما و خوددارى از ازدواج با آنان براى شما بهتر است ، و خدا آمرزنده و مهربان است .
26) خدا مى خواهد احکام و معارف دین را براى شما بیان کند و شما را به سنّت هاى پیامبران و امّت هاى پسندیده اى که پیش از شما بودند هدایت نماید و با رحمت و بخشایش خویش به سوى شما باز آید، و خدا داناست و احکام و قوانینى را که مقرّر مى دارد همه از روى حکمت است.
27) آرى، خدا مى خواهد با رحمت و بخشایش خود به سوى شما باز آید، ازاین رو احکام خود را براى شما بیان مى کند، ولى کسانى که در پى خواسته هاى نفسانى خود هستند، مى خواهند شما با شکستن حدود الهى دستخوش انحرافى بزرگ شوید.
28) خدا مى خواهد با تشریع ازدواج دائم و موقّت کار را بر شما آسان گیرد، زیرا انسان کم طاقت آفریده شده است.
29) اى کسانى که ایمان آورده اید، در اموالى که میان شما دست به دست مى گردد، به ناروا تصرف نکنید و با سبب هاى نادرست آنها را از دست مردم خارج نکنید و صاحب نشوید مگر این که داد و ستدى برخاسته از توافق شما باشد، و یکدیگر را نکشید و خود را نیز در معرض قتل قرار ندهید، از آن روى خدا شما را از قتل باز مى دارد که به شما مهربان است.
30) و هر کس از روى تجاوز و ستم چنین کند، به زودى او را به آتشى خواهیم سوزانید، و این بر خدا آسان است.
31) اگر از کبیره هاى گناهانى که از آن نهى مى شوید اجتناب کنید، گناهان صغیره شما را از شما مى پوشانیم و آنها را مى آمرزیم و شما را به جایگاهى ارجمند ( بهشت و قرب الهى ) درمى آوریم.
32) و آنچه را که خداوند برخى از شما را به وسیله آن بر برخى دیگر برترى داده است آرزو مکنید، چرا که مردان از آنچه به اقتضاى طبیعت یا کار و کوشش خود فراهم آورده اند بهره اى دارند، و زنان نیز از آنچه به اقتضاى طبیعت یا کسب و کار خویش به دست آورده اند بهره اى دارند. شما امتیازات و دستاوردهاى آنان را مخواهید، بلکه به خدا روى آورید و از او بخواهید تا شما را از فضل خود بهره مند سازد، که خدا به هر چیزى داناست.
33) و ما براى همه، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندانِ نزدیکتر و همسرانى که با آنها پیمان بسته اید، برجاى مى گذارند، وارثانى قرار داده ایم، پس سهمشان را از میراث به آنان بدهید که خدا بر هر چیزى گواه است.
34) مردان عهده دار امور زندگى زنانند. این از آن روست که خداوند برخى از مردم را بر برخى دیگر به خردمندى و توانمندىِ بیشتر برترى داده، و نیز از آن روست که مردان از اموال خود هزینه زندگى زنان را مى پردازند. پس زنان شایسته در برابر خواسته هاى بحقِّ شوهرانشان فرمانبردارند و به پاس این که خداوند حقوقشان را حفظ کرده است، در غیاب شوهرانشان نگهبان حقوق آنانند. و زنانى را که از سرکشى آنان بیم دارید پند دهید، اگر نتیجه نداشت، در خوابگاه ها از آنان کناره گیرى کنید و اگر اثربخش نبود آنان را بزنید. پس اگر در مورد حقوقى که برعهده آنان دارید از شما اطاعت کردند، راهى براى آزارشان مجویید که خدا بلند مرتبه و بزرگ است.
35) و اگر از دشمنى و جدایى میان آن دو بیم دارید، داورى از خانواده شوهر و داورى از خانواده زن تعیین کنید. اگر آنها خود بخواهند به نوعى میانشان آشتى برقرار شود، خداوند میان آن دو به وسیله داوران سازگارى ایجاد خواهد کرد، چرا که خدا به حال آنان دانا و به کارشان آگاه است.
36) و خدا را بپرستید و چیزى را شریک او نسازید، و به پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بینوایان و همسایه نزدیک و همسایه دور و همنشین و در راه مانده و برده و کنیزى که مالک آنهایید نیکى کنید. به یقین خداوند کسى را که متکبّر و خیالبافِ فخرفروش است دوست نمى دارد.
37) همان کسانى که بخل مىورزند و با عملکرد زشت خویش مردم را به بخل وامى دارند و نعمت هایى را که خدا به فضل خود به آنان عطا کرده است کتمان مى کنند و خود را فقیر جلوه مى دهند. و ما براى کسانى که نعمت هاى الهى را به منظور محروم ساختن نیازمندان پوشیده مى دارند و حق را انکار مى کنند عذابى خوارکننده، آماده کرده ایم.
78) و برخى از آنان گروهى هستند که زبان خود را به خواندن نوشته هاى خویش مى پیچانند و آن را به صورت کتاب آسمانى قرائت مى کنند تا آن را از کتاب خدا پندارید، با این که از آن کتاب نیست، و تصریح مى کنند که از جانب خداست در حالى که از جانب خدا نیست، و بر خدا دروغ مى بندند و خود مى دانند.
79) هیچ بشرى را نشاید که خدا به او کتاب آسمانى و داورى و نبوّت دهد، سپس او به مردم بگوید: شما بندگان من باشید، نه بندگان خدا. بلکه مى گوید: از آن روى که کتاب آسمانى را به مردم مى آموزید و نیز بدین سبب که معارف و احکام آن را فرا مى گیرید، مردانى الهى باشید و در عبادت و بندگى او سخت بکوشید.
80) و نیز نشاید که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را خدایگان بگیرید. آیا پس از آن که تسلیم خدا شده اید شما را به کفر فرمان مى دهد ؟
81) و هنگامى ]را یاد کن[ که خداوند از پیامبران و امت هایشان پیمان گرفت که هر کتاب و حکمتى به شما دادم به آن ایمان مى آورید، سپس پیامبرى را که به سوى شما مى آید و حقانیت آنچه را که با شماست تأیید مى کند یارى مى دهید. آن گاه به پیامبران فرمود: آیا اقرار کردید و از امت هاى خود نیز پیمان مرا بر این امر گرفتید ؟ گفتند: آرى، اقرار کردیم. فرمود: پس شما پیامبران و امت ها گواه یکدیگر باشید و من نیز با شما از گواهانم.
82) پس کسانى که بعد از این روى برتابند، آنانند فاسقان و از راه خدا خارج شدگان.
83) با این وصف، آیا یهودیان و مسیحیان آیینى را غیر از آیین خدا مى جویند که در برابر خدا تسلیم نمى شوند و آیین تو را تأیید نمى کنند ؟ با این که همه کسانى که در آسمان ها و زمینند، خواه و ناخواه در برابر او تسلیم شده اند. راستى چگونه از آیین خدا روى برمى تابند با این که سرانجام به سوى او بازگردانده مى شوند ؟
84) اى پیامبر، بگو: من و پیروانم به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط ( پیامبرانى از نسل یعقوب ) فرو فرستاده شده، و آنچه به موسى و عیسى و دیگر پیامبران از جانب پروردگارشان عطا شده است ایمان آورده ایم و میان هیچ یک از پیامبران فرقى نمى گذاریم که به برخى ایمان بیاوریم و به برخى دیگر کفر ورزیم، و ما تسلیم و فرمانبردار خداییم.
85) و هر کس جز تسلیم بودن در برابر خدا آیین دیگرى طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمى شود و او در آخرت از زیانکاران است.
86) چگونه خداوند قومى را که پس از ایمانشان کافر شدند هدایت کند و پیش از این شهادت داده بودند که پیامبر بر حق است و دلایل روشن نیز به آنان رسیده بود ؟ آنان از سرِ لجاجت به کفر روى آوردند و به همین سبب ستمکارند، و خدا مردم ستمکار را هدایت نمى کند.
87) آنان سزایشان این است که لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود.
88) در لعنت خدا ماندگار و براى همیشه در عذاب گرفتارند، نه عذاب از آنان کاسته مى شود و نه مهلتى مى یابند.
89) مگر کسانى که پس از آن توبه کردند و مردمى شایسته شدند، که خدا آنان را مى آمرزد و بر آنها رحمت مى آورد، زیرا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
90) به یقین، کسانى که پس از ایمانشان بى هیچ بهانه اى کافر شدند و سپس بر کفر ]خویش[ افزودند، هرگز توبه آنها پذیرفته نمى شود، چرا که توبه آنها توبه واقعى نیست و اینان گمراهانند.
91) به یقین کسانى که کافر شدند و در حال کفر مردند، از هیچ یک از آنان گنجینه اى به گستره زمین که آکنده از طلا باشد پذیرفته نمى شود، هر چند آن را فدیه دهد تا به بهشت درآید. براى آنان عذابى دردناک خواهد بود و یاورانى که آنها را از عذاب برهانند نخواهند داشت.
92) هرگز به نیکى دست نمى یابید و از نیکان نمى شوید مگر این که از آنچه دوست مى دارید انفاق کنید، و هر چه را انفاق کنید پاداش آن را نزد خدا خواهید یافت، زیرا خدا به انفاق شما داناست.
93) پیش از آن که تورات نازل شود، همه خوراکى ها ـ جز آنچه اسرائیل بر خود حرام کرده بود ـ براى بنى اسرائیل حلال بود. به یهودیان بگو: اگر راست مى گویید که پیش از تورات نیز بعضى از خوراکى ها حرام بوده است، تورات را بیاورید و آن را بخوانید تا حقیقت آشکار شود.
94) پس اگر چنین نکردند، بدان که بر خدا دروغ بسته اند، و هر کس پس از آشکار شدن حقیقت، بر خدا دروغ بندد، چنین کسانى ستمکار خواهند بود.
95) بگو: خدا راست گفته است که هیچ یک از خوردنى هاى پاکیزه را پیش از نزول تورات بر بنى اسرائیل حرام نکرده بود. پس اى فرزندان اسرائیل، از آیین ابراهیم که حق گرا بود و از مشرکان نبود پیروى کنید.
96) نخستین خانه اى که براى مردم به منظور عبادت خدا بنا نهاده شده همان خانه پربرکتى است که در مکّه قرار دارد و مایه هدایت آدمیان است.
97) در آن جا نشانه هاى روشنى است که یاد خدا را در دل ها زنده مى دارد. از جمله آنها مقام ابراهیم، امنیت و حج آن خانه است. پس هر که به آن درآید ایمن است. و براى خدا بر عهده مردم است که قصد آن خانه کنند و حج به جاى آورند، البتّه این بر کسانى واجب است که بتوانند راهى به سوى آن بیابند. و هر کس حجِ خانه خدا را ترک کند، به خدا زیانى نمى رساند، زیرا خدا از همه جهانیان بى نیاز است.
98) بگو: اى اهل کتاب، چرا آیات خدا را انکار مى کنید با این که خدا بر آنچه انجام مى دهید گواه است ؟
99) بگو: اى اهل کتاب، چرا کسانى را که ایمان آورده اند، از راه خدا باز مى دارید و کجِ آن را مى طلبید با این که حقیقت را مى دانید و بر آن گواهید ؟ و خدا از آنچه مى کنید بى خبر نیست.
100) اى کسانى که ایمان آورده اید، اگر از گروهى از کسانى که به آنان کتاب آسمانى داده شده است پیروى کنید، شما را پس از آن که ایمان آورده اید به کفر باز مى گردانند.
101) چگونه پیرو آنان مى شوید و پس از ایمانتان به کفر مى گرایید با اینکه آیات خدا پیوسته بر شما تلاوت مى شود و پیامبر او نیز در میان شماست ؟ شما مى توانید با اندیشه در آیات قرآن و پیروى از پیامبر در دین خود بصیرت یابید و از گرایش به کفر ایمن شوید، زیرا هر کس به قرآن و رسول خدا تمسک جوید، به خدا تمسک جسته و هر کس به خدا تمسک جوید، قطعاً به راهى راست هدایت شده است.
102) اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا آن گونه که حق پروا کردن از اوست پروا کنید و به فرمان او همواره گردن نهید، و مبادا جز در حالى که تسلیم اویید بمیرید.
103) و همگى به ریسمان الهى ( قرآن و پیامبر ) که شما را به خدا پیوند مى دهد، چنگ زنید و از اختلاف و پراکندگى بپرهیزید، و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که دشمن یکدیگر بودید و او میان دل هاى شما الفت انداخت و در پرتو نعمت او با یکدیگر برادر شدید، و آن گاه که بر پرتگاه گودالى از آتش بودید پس شما را از آن رهایى بخشید. بدین سان خدا آیات خود را براى شما بیان مى کند، باشد که شما راه یابید.
104) و باید از میان شما گروهى باشند که مردم را به نیکى فراخوانند و آنان را به کار پسندیده وادارند و از کار زشت و نکوهیده نهى کنند. اینانند که نیکبخت خواهند بود.
105) و مانند کسانى نباشید که وحدت خود را از دست دادند و پراکنده شدند، و پس از آن که دلایل روشن براى آنها آمد، در باورهاى دینى خود اختلاف کردند. اینانند که برایشان عذابى بزرگ خواهد بود.
106) در روزى که چهره هایى سفید و چهره هایى سیاه شود، پس به کسانى که روسیاه شده اند گفته مى شود: آیا بعد از ایمانتان کافر شدید ؟ پس به سزاى این که کفر مىورزیدید عذاب را بچشید.
107) امّا کسانى که در آن روز روسفیدند در رحمت خدایند و جاودانه در آن خواهند بود. (107
108) اینها آیات با عظمت خداست که آنها را به حق بر تو مى خوانیم، و خدا هیچ ستمى براى جهانیان نمى خواهد.
109) و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آنِ خداست و همه امور به خدا بازگشت مى یابد و به دست او جارى مى گردد، پس چگونه ممکن است بر کسى ستم کند ؟
110) در آغاز ظهور اسلام شما مسلمانان بهترین امتى بودید که براى ]اصلاح دنیا و آخرت[ مردم پدیدار شدید، زیرا به کار نیک فرمان مى دادید و از کار ناپسند باز مى داشتید و دعوت خدا را باور داشتید پس اگر اهل کتاب نیز دعوت خدا را پذیرفته بودند، قطعاً برایشان بهتر بود، ولى تنها گروهى از آنان ایمان آوردند و بیشترشان از فرمان خدا خارج شدند.
111) آنان هرگز به شما زیانى نمى رسانند، فقط شما را اندک آزارى مى دهند، و اگر با شما بجنگند، به شما پشت مى کنند و مى گریزند، سپس از سوى هیچ کس یارى نخواهند شد.
112) هر کجا یافت شوند و تسلطى بر آنان حاصل آید باید مهر خوارى بر آنان نهاده شود، مگر آن که به رشته اى از جانب خدا تمسّک جویند و به پیمانى از سوى مردم متعهد شوند. آنان خشمى را از خدا بر خود جاى دادند و مهر درماندگى بر ایشان زده شد. این بدان سبب بود که به آیات خدا کفر مىورزیدند و پیامبران را به ناحق مى کشتند، و این از آن روى بود که از فرمان خدا سرپیچى کردند و از حدود ]الهى و انسانى [ تجاوز مى نمودند.
113) همه آنان یکسان نیستند. از میان اهل کتاب گروهى هستند که بر ایمان و اطاعت خدا پایدارند و در ساعاتى از شب آیات خدا را تلاوت مى کنند و سر به سجده مى نهند.
114) به خدا و روز واپسین ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان مى دهند و از کار ناپسند باز مى دارند و در انجام کارهاى نیک شتاب مى کنند، و آنان از شایستگانند.
115) و هر کار نیکى انجام دهند، هرگز درباره آن از جانب خدا ناسپاسى نبینند، و خدا به تقواپیشگان داناست.
116) یهودیان و مسیحیانى که با انکار رسالت پیامبر کافر شدند، هرگز اموال و فرزندانشان چیزى از نیاز آنان را به خدا برطرف نخواهند کرد و از عذابى که خدا برایشان آماده کرده است نخواهند کاست. آنان همدم آتشند و در آن جاودانه اند.
117) مَثَل آنچه آنان در زندگى دنیا براى دستیابى به اهداف نارواى خود هزینه مى کنند، همچون مَثَل بادى است که در آن سوز و سرمایى سخت باشد و به کشتزار مردمى که برخود ستم کرده اند بوزَد و آن را تباه سازد. خدا بر آنان ستم روا نداشته است، بلکه آنان خود بر خویشتن ستم کرده اند که اموال خود را در راه باطل هزینه نموده اند.
118) اى کسانى که ایمان آورده اید، به غیر همکیشان خود اعتماد نکنید و آنان را همراز خود نگیرید. آنان در حق شما از هیچ شرّ و فسادى کوتاهى نمى کنند. دوست داشته اند که شما در رنج بیفتید و سخت زیان ببینید. دشمنى از دهان هایشان و لحن سخنانشان آشکار است و آنچه سینه هایشان از دشمنى شما پنهان مى دارد ـ که در بیان نمى گنجد ـ بزرگ تر است. همانا ما آیات و نشانه ها را براى شما به روشنى بیان کردیم، اگر خرد را به کار گیرید درمى یابید.
119) هان، شما همانهایى هستید که آنان را دوست مى دارید، ولى آنها شما را دوست نمى دارند، و شما به همه کتاب هاى آسمانى ایمان دارید، ولى آنان به کتاب شما ایمان ندارند، و چون با شما دیدار کنند گویند: ایمان آوردیم. و چون با یکدیگر خلوت کنند، از خشم بر شما سرانگشتان خود را به دندان مى گزند. بگو: به خشم خود بمیرید که خدا به راز سینه ها داناست.
120) اگر به شما خوشى رسد مایه اندوهشان مى شود، و اگر به شما بدى رسد بدان شاد مى گردند. و اگر بر ناگوارى ها صبر کنید و تقوا پیشه سازید، نیرنگشان اندک زیانى به شما نمى رساند، چرا که خدا به آنچه مى کنند احاطه دارد.
121) و یاد کن زمانى را که بامدادان از میان کسان خود بیرون رفتى در حالى که براى تدارک جنگ اُحُد مؤمنان را در پایگاه هایى که مناسب پیکار بود جاى مى دادى، و خدا سخنان آنان را مى شنید و به راز دل هایشان دانا بود.
122) آن گاه که دو گروه از شما هراسى به دل راه دادند و خواستند سستى کنند، در حالى که خدا یاورشان بود. پس مؤمنان باید امورشان را به خدا واگذارند و فقط بر او توکل کنند.
123) چرا هراس به دل راه دادید و براى حضور در پیکار اُحُد سستى کردید، با این که خدا شما را در جنگ بدر به رغم این که در برابر دشمن ناتوان بودید، پیروز کرد ؟ پس، از عذاب خدا پروا کنید، باشد که او را سپاس بگزارید.
124) اى پیامبر، یاد کن هنگامى را که به مؤمنان مى گفتى: آیا براى شما کافى نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار از فرشتگان فرود آمده و حاضر در معرکه نبرد یارى کند ؟
125) چرا، البته این تعداد فرشته کافى است. و مى گفتى: اگر شکیبایى کنید و تقوا پیشه سازید و دشمنان هم اکنون در رسند و بر شما هجوم آورند، پروردگارتان شما را با پنج هزار از فرشتگان که بر خود علامت نهاده اند یارى مى دهد.
126) البته خداوند فرشتگان را براى جهاد با کافران فرو نفرستاد، بلکه آنها را فرو فرستاد تا براى شما نوید پیروزى باشند و دل هایتان به امداد الهى آرام گیرد. پس بدانید که پیروزى جز از جانب خداى شکست ناپذیرِ حکیم نیست.
127) آرى، خدا شما را در جنگ بدر پیروز کرد تا کافران را دچار کاستى کند و ناتوانشان سازد، یا آنان را خوار کند و به خشم آورد تا ناکام باز گردند.
128) از این کار چیزى در اختیار تو نبود تا به هنگام پیروزى ستایش شوى و به هنگام شکست سرزنش گردى، بلکه کارها به دست خدا انجام مى گیرد. او شما را پیروز کرد تا اگر مشرکان به سوى خدا بازگشتند، خدا نیز به سوى ایشان باز گردد و بر آنان رحمت آورد، و اگر بر کفر پایدارى کردند، آنها را عذاب کند، چرا که آنان ستمگرندو ستمگران سزاوار عذابند.
129) و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آنِ خداست، هر که را بخواهد مى آمرزد و هر که را بخواهد عذاب مى کند، و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
130) اى کسانى که ایمان آورده اید، ربا را که با کاسته شدن اموال مردم به چندین و چند برابر افزایش مى یابد، مخورید و از خدا پروا کنید، باشد که نیکبخت شوید.
131) و از آتشى که براى کافران آماده شده است بترسید.
132) و خدا و پیامبر را فرمان برید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید.
133) و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که گستره آن آسمان ها و زمین است و براى تقواپیشگان آماده شده است بشتابید.
134) تقواپیشگان کسانى اند که در آسایش و تنگى از اموال خود در راه خدا انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى خورند و از لغزش مردم در مى گذرند. اینان نیکوکارند و خدا نیکوکاران را دوست مى دارد.
135) و کسانى اند که چون کار زشتى انجام دهند یا در اثر گناهى به خود ستم کنند خدا را به یاد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى طلبند ـ و چه کسى جز خدا گناهان را مى آمرزد ؟ ـ و بر گناهانى که مرتکب شده اند اصرار نمىورزند و مى دانند ]که اصرار بر گناه باعث سبک شمردن فرمان خداست[.
136) اینان سزایشان آمرزشى از جانب پروردگارشان و بهشتى است با بوستان هایى انبوه از درختان که از زیر آنها جوى ها روان است و در آنها جاودانه اند، و پاداش عمل کنندگان پاداشى نیکوست.
137) بى گمان، پیش از شما نیز سنت هایى بوده و سپرى شده است ]امت ها روش هایى داشته اند و خدا براساس آن سنت هایى را جارى ساخته است[. پس در زمین بگردید و بنگرید که فرجام کسانى که آیات خدا را دروغ شمردند چگونه بوده است.
138) این براى عموم مردم نشان دادن ]عبرت ها[ است و براى تقواپیشگان رهنمود و پندى است.
139) اى مؤمنان، در تصمیم خود سستى مکنید و از شکست خویش در جنگ اُحُد اندوهگین نشوید، چرا که اگر شما ایمان داشته باشید برترید.
140) اگر در آن جنگ گزندى به شما رسید ( گروهى از شما کشته و گروهى زخمى شدند )، به آن مردم کفرپیشه نیز گزندى مانند آن رسید، پس جاى اندوه نیست. ما این روزها ]= روزهاى شکست و پیروزى[ را میان مردم مى گردانیم تا کارهایى که باید، انجام شود و خدا کسانى را که ایمان آورده اند معلوم دارد و از میان شما گواهانِ اعمال را برگیرد، و خدا ستمکاران را دوست نمى دارد.
141) و تا خداوند کسانى را که ایمان آورده اند خالص گرداند و ایمانشان را از هر گونه کفر و شرک و نفاق پاک سازد و کافران را به تدریج به نابودى کشاند.
142) آیا گمان کرده اید که چون به دین حق گرویده اید همواره بر دشمنانتان پیروز مى شوید، و پنداشته اید بى آنکه آزمون شوید به بهشت مى روید، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان شما را معلوم نساخته و صبرپیشگان را مشخص نکرده است ؟
143) شما مرگ در راه خدا را پیش از این که با آن روبه رو شوید، آرزو مى کردید، ولى در جنگ اُحُد آن را حاضر یافتید و در حالى که آن را مى نگریستید به آن تن ندادید.
144) آیا شایعه کشته شدن پیامبر شما را از جنگ رویگردان ساخت ؟ بدانید که محمد جز فرستاده اى که پیش از او نیز پیامبران آمدند و درگذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به عقب باز مى گردید و از دین خدا روى برمى تابید ؟ هر کس از آیین خدا روى برتابد، بداند که اندک زیانى به خدا نمى رساند. البتّه همه روى برنتافتند، بلکه در میان شما سپاسگزارانى نیز وجود داشتند، و به زودى خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
145) هیچ کس را نشاید که جز به اذن خدا بمیرد. خداوند مرگ را سرنوشتى معین شده، قرار داده است. هر کس در پى پاداش دنیا باشد از آن به او مى دهیم، و هر کس پاداش آخرت جوید از آن به وى مى دهیم، و پاداش سپاسگزارانى را که خداجویند به زودى خواهیم داد.
146) و چه بسیار پیامبرانى که انبوهى از مردان الهى همراه آنان پیکار کردند و در برابر گزندهایى که در راه خدا به آنان رسید، سستى نکردند و ناتوان نشدند و نالان نگشتند، بلکه شکیبایى کردند و خدا شکیبایان را دوست مى دارد.
147) و آنان سخنشان جز این نبود که گفتند: پروردگارا، گناهان ما و زیاده روى ما در کارمان را بر ما ببخشاى و گام هایمان را استوار بدار و ما را بر مردم کفرپیشه پیروز گردان.
148) پس خداوند پاداش دنیا و پاداش نیکوى آخرت را به آنان عطا کرد، چرا که نیکوکار بودند، و خدا نیکوکاران را دوست مى دارد.
149) اى کسانى که ایمان آورده اید، اگر از کافران پیروى کنید، شما را به عقب بازمى گردانند و از دینتان روى گردان مى کنند و از زیانکاران خواهید شد.
150) آنان سرپرست و یاور شما نیستند، بلکه خدا سرپرست شماست و او بهترین یاور است.
151) به زودى در دل کافران ـ بدان سبب که چیزهایى را شریک خدا قرار دادند که خدا هیچ برهانى بر شریک بودن آنها فرو نفرستاده است ـ هراس مى افکنیم، و جایگاهشان آتش است و بد جایى است جایگاه ستمکاران.
152) همانا خدا راستى و درستى وعده خود را در مورد پیروزى شما به ثبوت رسانید، آن گاه که در ساعات نخستین نبرد، به اذن او کافران را مى کشتید و ریشه کن مى کردید و همچنان پیش مى رفتید، تا وقتى که در پاسدارى از گذرگاه اُحد سستى کردید و در آن کار کشمکش نمودید و سرانجام دستور پیامبر را نافرمانى کردید و گذرگاه را رها ساختید، و این بعد از آن بود که خداوند آنچه را دوست مى داشتید ( غنیمت هاى جنگى ) به شما نشان داده بود ـ آرى، از میان شما کسانى اند که دنیا را مى خواهند و از میان شما کسانى اند که سراى آخرت را مى طلبند ـ سپس شما را از تعقیب دشمن بازداشت تا شما را بیازماید، و سرانجام از گناه شما درگذشت، چرا که خدا داراى تفضّل است و بر مؤمنان تفضّل مى کند.
153) یاد کنید هنگامى را که از صحنه پیکار دور مى شدید و به هیچ کس توجه نمى کردید و آنچنان دور شدید که پیامبر پشت سرِ آخرین نفراتِ شما، شما را به بازگشت فرا مى خواند ولى اعتنایى نمى کردید. پس از آن خداوند غمِ از دست دادن یارى خدا را به جاى غمِ از دست دادن غنایم و تحمّل گزندها، به شما عطا کرد تا بر آنچه از دست شما رفته و گزندهایى که به شما رسیده بود اندوه مخورید، و خدا به آنچه مى کنید آگاه است.
154) سپس بعد از آن اندوه، آرامشى که خوابى سبک را در پى داشت بر شما نازل کرد، ولى تنها گروهى از شما را فراگرفت، و گروهى دیگر که از فرار خود پشیمان نشده بودند و به سوى پیامبر بازنگشتند و تنها حفظ جانشان براى آنان اهمیت داشت، آرامشى نیافتند و از بیم و هراس چشم بر هم ننهادند. آنان درباره خدا، همچون گمان دوران جاهلیت، گمانى نادرست بردند و گفتند: آیا چیزى از این کار ( پیروزى در جنگ ) از آنِ ما هست ؟ مگر نه این است که پیروان حق باید پیروز باشند ؟ بگو: کارها همه از آنِ خدا و در اختیار اوست. آنان در دل هایشان اندیشه هایى را نهان مى دارند که براى تو آشکار نمى کنند و مى گویند: اگر چیزى از این کار از آنِ ما بود، در این جا کشته نمى شدیم. بگو: اگر در خانه هایتان هم بودید، کسانى که کشته شدن بر آنان نوشته شده بود، به سوى آرامگاه هاى خود بیرون مى رفتند، تا کارهایى که باید، انجام گیرد و تا خدا آنچه را که در سینه هاى شماست بیازماید و آنچه از ایمان و کفر در دل هاى شماست خالص گرداند، و خدا به راز سینه ها داناست.
155) کسانى از شما که روز برخورد آن دو گروه ( مؤمنان و مشرکان ) در میدان اُحُد، روى برتافتند و گریختند، تنها شیطان آنان را به سبب برخى از گناهانى که مرتکب شده بودند، لغزانید. ولى خدا از آنان درگذشت، چرا که خدا آمرزنده و بردبار است.
156) اى کسانى که ایمان آورده اید، مانند کسانى نباشید که کافر شدند و درباره برادرانشان ـ هنگامى که به سفر رفتند یا پیکارگر بودند پس مردند یا کشته شدند ـ گفتند: اگر نزد ما بودند نمى مردند و کشته نمى شدند. این اندیشه نادرست در نظر آنان به صورت یک واقعیت جلوه مى کند، تا خداوند آن را در دل هایشان مایه حسرت و اندوه قرار دهد و به وسیله آن رنجشان دهد. و خداست که حیات مى بخشد و مى میراند، و خدا به آنچه مى کنید بیناست.
157) و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، قطعاً خدا شما را مى آمرزد و در پرتو رحمت خویش مى آورد، و به یقین آمرزش و رحمتى که از جانب خداست، از مال و ثروتى که آنان جمع آورى مى کنند بهتر است.
158) و اگر بمیرید یا کشته شوید، حتماً به سوى خدا محشور مى شوید.
159) اى پیامبر، به سبب لطف و رحمت خدا بود که با آنان نرمخویى و مهربانى کردى، و اگر درشتخوى و سختدل بودى، قطعاً از گرد تو پراکنده شده بودند. پس اکنون هم از خطاهایشان درگذر و از خدا برایشان آمرزش بخواه و در تدبیر امور با آنان مشورت کن، و چون بر کارى تصمیم گرفتى، بر خدا توکل کن که خداوند توکل کنندگان را دوست مى دارد و آنان را یارى مى کند.
160) اگر خدا شما را یارى کند، هیچ کس بر شما چیره نمى شود، و اگر شما را واگذارد، چه کسى بعد از او شما را یارى خواهد کرد ؟ پس مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
161) و هیچ پیامبرى را نشاید که به خدا یا مردم خیانت کند، و هر کس خیانت ورزد، روز قیامت با خیانت خود در پیشگاه خدا حاضر خواهد شد، سپس به هر کسى همان را که فراهم آورده است، بى کم و کاست خواهند داد و در حق آنان ستم نمى شود.
162) پس آیا کسى که خشنودى خدا را دنبال کرده، مانند کسى است که با خشمى از خدا بازگشته و جایگاهش دوزخ است ؟ آن بد بازگشتگاهى است.
163) همه آنان ـ چه کسانى که در پى خشنودى خدایند و چه کسانى که دچار خشم او شده اند ـ نزد خدا برحسب اعمالشان داراى درجاتى گوناگونند، و خدا به آنچه مى کنند بیناست.
164) به یقین خدا به مؤمنان نعمتى بزرگ ارزانى داشت که پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت که آیاتش را بر آنان تلاوت کند و آنان را از کارهاى زشت و اخلاق ناپسند پاک سازد و کتاب آسمانى و معارف آن را به ایشان بیاموزد، و قطعاً آنان پیش از بعثت پیامبر در گمراهى آشکارى فرو رفته بودند.
165) و آیا هنگامى که در جنگ اُحُد آسیبى به شما رسید که دو برابرش را در جنگ بدر به دشمنان وارد کرده بودید، گفتید: این آسیب از کجا به ما رسید ؟ بگو: آن از نزد خود شماست و خودتان این گونه خواستید. قطعاً خداوند بر هر کارى تواناست.
166) آسیب هایى که در جنگ اُحُد ـ روزى که آن دو گروه به مصاف هم رفتند ـ به شما رسید به اذن خدا بود، تا آنچه را که باید انجام شود به انجام رساند و تا مؤمنان را مشخص سازد.
167) و تا کسانى را که نفاق پیشه نمودند مشخص کند. به منافقان گفته شد: بیایید در راه خدا بجنگید یا دست کم از هستى خود دفاع کنید، گفتند: اگر مى دانستیم که جنگى رخ مى دهد، حتماً در پى شما مى آمدیم. آنان روزى که چنین گفتند به کفر نزدیک تر بودند تا به ایمان. به زبانشان چیزهایى مى گویند که در دلشان نیست و خداوند به آنچه نهان مى دارند داناتر است.
168) همان کسانى که برجاى نشستند و به سوى کارزار بیرون نرفتند و درباره برادرانشان که در راه خدا کشته شدند گفتند: اگر از ما پیروى مى کردند و در این جا مى ماندند کشته نمى شدند. به آنان بگو: اگر راست مى گویید، مرگ را از خویشتن دور کنید.
169) و کسانى را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان از نعمت هاى بهشت به آنان روزى مى دهند.
170) به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى آن مؤمنان راستینى که پس از آنانند و هنوز به ایشان نپیوسته اند مسرورند که ترسى آنان را فرانمى گیرد و اندوهگین نمى شوند.
171) به نعمت و فضلى که از جانب خداست و این که خدا پاداش مؤمنان را تباه نمى کند شادمانند.
172) کسانى که پس از آسیب رسیدن به آنان در جنگ اُحُد، دعوت خدا و پیامبر را اجابت کردند و به جنگى دیگر رهسپار شدند، براى نیکوکاران و تقواپیشگانشان پاداشى بزرگ خواهد بود.
173) همانان که آن مردم ( مزدوران دشمن ) به ایشان گفتند: مشرکان براى پیکار با شما گرد آمده اند، از آنان بترسید. ولى این خبر آنان را ایمان بیفزود و گفتند: خدا ما را بس است و او نیکو کارگزارى است.
174) پس با نعمت و بخشش خدا از تعقیب دشمن بازگشتند در حالى که هیچ گزندى به آنان نرسیده بود. آنان خشنودى خدا را پى گرفتند ]و خدا نیز فضل خود را از آنان دریغ نکرد[ چرا که خداوند داراى فضل و بخششى بزرگ است.
175) این فقط شیطان است که شما مؤمنان را از دوستان شرک پیشه خود مى ترساند، پس اگر به راستى مؤمنید، از آنان نترسید و از عذاب من بیم داشته باشید.
176) اى پیامبر، مبادا کسانى که به سوى کفر مى شتابند و در آن فرو مى روند، با این تصور که بر اراده خدا چیره شده اند تو را اندوهگین کنند. آنان هرگز اندک زیانى به خدا نمى رسانند. خدا مى خواهد در آخرت هیچ بهره اى براى آنان قرار ندهد، و آنان را عذابى بزرگ خواهد بود.
177) نه تنها آنان، بلکه هیچ یک از کسانى که کفر را به بهاى ایمان خریده اند، هرگز نمى توانند با کفر خویش زیانى به خدا برسانند، و براى آنان عذابى دردناک خواهد بود.
178) و کسانى که کفر ورزیده اند نپندارند که مهلتى که به آنان مى دهیم برایشان خیر است، ما فقط به آنان مهلت مى دهیم تا گناهى بیفزایند، و براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود.
179) خدا چنین نیست که مؤمنان را بر حالتى که شما برآنید که ایمان و کفر به هم آمیخته و مؤمنان و منافقان مختلط گشته اند رها کند، تا این که ناپاک را از پاک جدا سازد، و نیز خدا چنین نیست که شما را از غیب آگاه گرداند تا بتوانید خود منافق را از مؤمن بازشناسید، ولى خدا هر که را بخواهد برمى گزیند و او را از غیب آگاه مى سازد، و او پیامبرانش را براى این امر برگزیده است. پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید، و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.
180) و کسانى که به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است بخل مىورزند و از آن در راه خدا انفاق نمى کنند، گمان نبرند که آن براى ایشان خیر است، بلکه براى آنان شرّ است، زیرا روز قیامت آنچه را که بدان بخل ورزیده اند طوقِ گردنشان کنند. آن روز میراث آسمان ها و زمین از آنِ خداست، و خدا به آنچه کرده اید آگاه است.
181) قطعاً خداوند سخن یهودیان را که گفتند: خدا تهیدست است و ما توانگریم، شنید. ما قطعاً آن سخنى را که بر زبان آوردند و این کارشان را که پیامبران را به ناحق کشتند، در کارنامه عملشان خواهیم نوشت و به آنان خواهیم گفت: عذاب آتش را بچشید،
182) این ثبت اعمال و کیفر به سزاى کارهایى است که به دست خود پیش فرستادید و بدان سبب است که خدا به بندگان خود هیچ ستم نمى کند.
183) همانان که گفتند: خدا به ما فرمان داده است که به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم تا براى ما قربانییى بیاورد که آتش ]آسمانى[ آن را در کام خود فرو برد. بگو: پیامبرانى پیش از من معجزات و دلایلى روشن و آنچه را که گفتید، براى شما آوردند، اگر راست مى گویید، چرا آنان را کشتید ؟
184) اى پیامبر، اگر تو را دروغگو مى شمرند عجب نیست، زیرا پیش از تو نیز پیامبرانى که معجزات و دلایل آشکار و کتاب هاى مشتمل بر حکمت و اندرز و کتاب هاى روشنى بخش آورده بودند تکذیب شدند.
185) هر کسى مرگ را خواهد چشید، و جز این نیست که روز قیامت پاداش هاى شما به طور کامل به شما داده مى شود. پس هر کس از آتش دور نگاه داشته شود و او را به بهشت درآورند، نیکبخت است، و زندگى دنیا چیزى جز کالاى فریب نیست.
186) قطعاً شما در مورد مال و جانتان آزموده مى شوید، و حتماً از کسانى که پیش از شما کتاب آسمانى به آنان داده شده است ( یهود و نصارا ) و نیز از کسانى که به شرک روى آورده اند، سخنان آزاردهنده بسیار خواهید شنید، و اگر شکیبایى کنید و تقوا پیشه سازید، از لغزش و سستى مصون مى مانید و مردمى با اراده مى شوید که شکیبایى از تصمیم قاطع در کارهاست.
187) و یاد کن هنگامى را که خداوند از کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شده است پیمان گرفت که آن را براى مردم به روشنى بیان کنید و حقایق آن را کتمان نکنید، ولى آن را پشت سرشان انداختند و با کالاى ناچیز دنیا مبادله کردند. پس بد است آنچه خریدارى مى کنند.
188) مپندار کسانى که به آنچه کرده اند شادى مى کنند و دوست دارند به آنچه ]از فرمان هاى خدا[ انجام نداده اند مورد ستایش قرار گیرند، مپندار که آنان از عذاب رهایى مى یابند، بلکه براى آنان عذابى دردناک خواهد بود.
189) فرمانروایى آسمان ها و زمین از آنِ خداست، و خدا بر هر کارى تواناست.
190) همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و در کاستى و فزونى شب و روز نشانه هایى ]بر اقتدار خدا و فرمانروایى او بر آسمان ها و زمین[ است. این نشانه ها را خردمندان درمى یابند،
191) همانان که در هر حال ـ ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده ـ خدا را یاد مى کنند، و در آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند که: پروردگارا، این جهان را بى هدف نیافریده اى، تو از هر کار باطل و بیهوده اى منزّهى، ازاین رو تحقق رستاخیز و کیفر و پاداش آن حتمى است، پس پروردگارا، ما را از عذاب آتش آن روز نگه دار.
192) پروردگارا، به یقین هر که را تو به آتش درآورى او را خوار و بى مقدار کرده اى، و ستمکاران یاورانى ندارند که آنان را از عذاب آتش برهانند.
193) پروردگارا، ما نداى ندادهنده اى را که به ایمان دعوت مى کرد که: اى مردم، به پروردگارتان ایمان بیاورید شنیدیم و ایمان آوردیم. پروردگارا، پس گناهان ما را بر ما ببخشاى و بدى هایمان را از ما بزداى و ما را در حالى بمیران که در زمره نیکان باشیم.
194) پروردگارا، و آنچه به ما وعده داده اى و پیامبرانت آن را بر عهده تو ضمانت کرده اند به ما عطا کن و روز قیامت ما را خوار مگردان که قطعاً تو خلف وعده نمى کنى.
195) پس پروردگارشان به آنان پاسخ داد که من عمل نیکوى هیچ عمل کننده اى از شما را ـ مرد باشد یا زن ـ تباه نمى کنم و پاداش آن را به طور کامل به شما مى دهم. شما همه از یکدیگرید و هیچ کدام بر دیگرى برترى ندارید، پس کسانى که هجرت کرده و به خاطر ایمانشان از دیار خود بیرون رانده شده و در راه من آزار دیده و کسانى که جنگیده و کشته شده اند، حتماً گناهانشان را از آنها مى زدایم و آنان را به بوستان هایى پوشیده از درختان که از زیر آنها نهرها روان است درمى آورم. این پاداش آنهاست، پاداشى از جانب خدا، و خداست که پاداش نیکو نزد اوست.
196) گشت و گذار کافران در شهرها و دستیابى آنان به سودهاى فراوان تو را فریب ندهد.
197) این بهره اى است اندک، چرا که پایان پذیر است، سپس جایگاهشان دوزخ است و آن بد بسترى است.
198) ولى کسانى که از کیفر پروردگارشان پروا کرده اند، براى آنان در بهشت بوستان هایى انبوه از درختان خواهد بود که از زیر آنها نهرها روان است و در آن جا جاودانه اند. آنان با این نعمت ها از جانب خدا پذیرایى مى شوند، و آنچه نزد خداست براى نیکان بهتر است.
199) و قطعاً از میان اهل کتاب ( یهود و نصارا ) کسانى هستند که به خدا و به آنچه به سوى شما مسلمانان نازل شده و به آنچه به سوى خودشان فرو فرستاده شده است ایمان دارند، در حالى که در برابر خدا فروتن اند و آیات خدا را به متاع ناچیز دنیا نمى فروشند. آنان پاداش خود را نزد پروردگارشان خواهند داشت، و خداوند کارها را به سرعت، آن گاه که انجام مى گیرد، حسابرسى مى کند.
200) اى کسانى که ایمان آورده اید، بر ناگوارى ها و بر پرهیز از گناهان و اطاعت از خدا شکیبایى کنید و با اتکا به صبر و پایدارى یکدیگر بر مقاومت خویش بیفزایید و در امور دین و دنیا با یکدیگر همبستگى داشته باشید، و از عذاب خدا پروا کنید، باشد که نیکبخت شوید.
1) اى مردم، درباره همنوعان خود از پروردگارتان پروا کنید و حقوق یکدیگر را پاس دارید، همان کسى که شما را از یک تن ( آدم ) آفرید و همسرش را از نوع او خلق کرد، و از آن دو، مردان و زنان بسیارى را پراکنده ساخت. آرى، از خدایى که او را بزرگ و عزتمند مى دانید و به نام او از یکدیگر درخواست مى کنید، پروا بدارید و از ]پایمال کردن حقوق[ خویشاوندان خود نیز پروا کنید و همبستگى میان خود و آنان را محترم شمرید، که خدا بر شما نگهبان است و اعمال شما را براى پاداش و جزا محفوظ مى دارد.
2) و اموال یتیمان را به آنان بدهید، و اموال نامرغوب خود را با اموال مرغوب آنان جا به جا نکنید، و اموالشان را با ضمیمه کردن به اموال خود، مخورید که آن گناهى بزرگ است.
3) و اگر بیم دارید که در صورت ازدواج با دختران یتیم عدل و انصاف را رعایت نکنید، از دیگر زنان که مورد پسند شمایند، دو تا یا سه تا یا چهار تا به همسرى گیرید، و اگر بیم دارید که نتوانید میان چند همسر به عدالت رفتار کنید، تنها یک زن را به ازدواج خویش درآورید یا به کنیزانى که مالک آنانید بسنده کنید. این براى ستم نکردن به آنان و رعایت حقوقشان نزدیک ترین راه است.
4) مهر زنان را که هدیه اى است، به آنان بدهید. پس اگر چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را بخورید. گوارا و نوش جانتان خواهد بود.
5) و اموال یتیمان را که در اختیار شماست و خدا اموال را سبب برپایى زندگى شما مردم قرار داده است به کم خردانشان ندهید که آن را تباه مى سازند، بلکه از درآمد آن به ایشان خوراک و پوشاک دهید و با آنان به نیکى سخن گویید.
6) و یتیمان را بیازمایید تا آن گاه که به حدّ ازدواج برسند، پس اگر در آنان بصیرتى یافتید که مى توانند براساس آن در مصرف مال خردورزى کنند، اموالشان را به آنان بدهید و آن را به اسراف ( بى آن که حق و حقوقى در آن داشته باشید ) مخورید، و مبادا از ترس این که چون بزرگ شوند و شما را از تصرف در اموالشان باز دارند، اینک فرصت را مغتنم شمرده از آن بهره بردارى کنید. و اگر اموالشان را در تجارت به کار مى برید، هر که توانگر است، از گرفتن کارمزد خوددارى کند، و هر که بینواست، به قدر متعارف از آن بخورد. و هنگامى که اموالشان را به آنان بازمى گردانید بر آنان گواه بگیرید، و خدا حسابرسى کافى است.
7) براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک ترشان بر جاى نهاده اند سهمى از ارث است و براى زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک ترشان بر جاى گذاشته اند سهمى از ارث خواهد بود ـ خواه آن مال کم باشد یا زیاد ـ سهمى است که قطعى شده است.
8) و هرگاه خویشاوندان متوفى که از ارث بهره اى ندارند، و یتیمان و بینوایان بر سر تقسیم ارث حاضر شدند، شما وارثان چیزى از ارث را به آنان نیز بدهید و به طور پسندیده با آنان سخن بگویید.
9) و کسانى که اگر پس از خود فرزندان خردسال و ناتوانى بر جاى مى گذارند که از ستم دیگران در حق آنان نگرانند باید بترسند و از خدا پروا کنند و در حق یتیمان دیگران ستم روا ندارند و حقوقشان را تباه نسازند این راهى است که کسى در حق یتیمان آنان ستم نکند و باید درباره یتیمان سخن استوار گویند و رفتارى درست در پیش گیرند.
10) کسانى که اموال یتیمان را به ناحق مى خورند، جز این نیست که آتشى در شکم خود فرو مى برند و دیرى نمى گذرد که به آتش سوزان دوزخ مى سوزند.
11) خدا به شما درباره فرزندانتان سفارش مى کند که سهم پسر از میراث، مانند سهم دو دختر است. این در صورتى است که وارثان، دختر و پسر باشند، و اگر همه دختر و بیش از دو تن باشند، سهم آنان دو سوم چیزى است که متوفى برجاى نهاده است، و اگر فقط یک دختر باشد، سهم او نصف میراث است. و براى هر یک از پدر و مادر متوفى از آنچه بر جاى نهاده یک ششم است. این در صورتى است که متوفى فرزند داشته باشد، ولى اگر فرزندى نداشته باشد و تنها پدر و مادرش از او ارث ببرند، یک سوم از آنِ مادر ]و بقیه از آنِ پدر[ است. این در صورتى است که متوفى برادرانى نداشته باشد، ولى اگر برادرانى داشته باشد، یک ششم میراث از آنِ مادر ]و بقیه از آنِ پدر[ است. این سهام پس از استثناى موردى است که متوفى بدان وصیت کرده و پس از استثناى دین اوست. شما نمى دانید پدرانتان و پسرانتان کدام یک از آنان سودشان به شما نزدیک تر است تا میراث را براساس آن تقسیم کنید. پس به سهم هایى که از جانب خدا مقرر شده است ملتزم باشید. به راستى خدا دانا و حکیم است.
46) و هنگامى که او نوزادى در گهواره است و آن گاه که میانسال است با مردم سخن خواهد گفت و از زمره شایستگان است.
47) مریم گفت: پروردگارا، چگونه مرا فرزندى باشد در حالى که هیچ بشرى مرا لمس نکرده است ؟ فرشته گفت: حقیقت همان است که به تو نوید دادم. خدا هر چه بخواهد مى آفریند، بدین صورت که چون کارى را مقرّر کند، فقط به آن مى گوید: باش، و آن چیز موجود مى شود.
48) و خدا به او کتاب آسمانى و حکمت و تورات و انجیل مى آموزد.
49) و پیامبرى است که به سوى بنى اسرائیل فرستاده خواهد شد با این سخن که من با نشانه اى از جانب پروردگارتان ]که رسالت مرا تأیید مى کند[ نزد شما آمده ام. من از گِل براى شما چیزى همانند شکل پرنده مى سازم و در آن مى دمم و آن به اذن خدا پرنده اى مى شود، و کور مادر زاد و کسى را که دچار پیسى است، بهبودى مى بخشم، و به اذن خدا مردگان را زنده مى کنم، و شما را از آنچه خواهید خورد و از آنچه در خانه هایتان ذخیره مى کنید خبر مى دهم. قطعاً در اینها براى شما اگر مؤمن باشید نشانه اى است.
50) و کتاب آسمانى تورات را که پیشاروى من است تصدیق مى کنم، و آمده ام تا بخشى از آنچه را که بر شما حرام شده بود، برایتان حلال کنم، و با نشانه اى از جانب پروردگارتان نزد شما آمده ام. پس از خدا بترسید و مرا فرمان برید.
51) به یقین، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید. این راهى راست و درست است.
52) فرزند مریم متولد شد و به رسالت مبعوث گشت ولى بنى اسرائیل با او مخالفت کردند پس هنگامى که عیسى از آنان احساس کفر نمود، گفت: چه کسانى مرا در مسیرم به سوى خدا یارى مى دهند ؟ حواریون گفتند: ماییم یاران خدا که تو را کمک خواهیم کرد. به خدا ایمان آورده ایم، و گواه باش که ما سر بر اطاعت تو نهاده و تسلیم توییم.
53) آن گاه گفتند: پروردگارا، ما به همه آنچه تو نازل کرده اى ( تورات و انجیل ) ایمان آوردیم و از این پیامبرى که به سوى ما فرستادى پیروى کردیم، پس ما را در زمره کسانى بنویس که بر ابلاغ رسالت فرستادگانت گواهى مى دهند.
54) و بنى اسرائیل با عیسى مکر کردند و خدا نیز با آنان مکر کرد، و خدا بهترین مکرکنندگان است.
55) یاد کن زمانى را که خدا گفت: اى عیسى، من تو را به طور کامل برمى گیرم و به سوى خویش بالا مى برم، و تو را از معاشرت با کافران و ناپاکان دور نگه مى دارم، و کسانى را که از تو پیروى کرده اند، تا روز قیامت بر یهودیانى که کفر ورزیده اند برترى و تسلط مى بخشم. سپس بازگشت همه شما به سوى من است، آن گاه میان شما در آنچه بر سرش اختلاف مى کردید، داورى خواهم کرد.
56) امّا یهودیانى را که کفر ورزیدند و با تو مخالفت کردند، هم در دنیا و هم در آخرت به عذابى سخت عذابشان مى کنم و براى رهایى از عذاب یاورانى نخواهند داشت.
57) و امّا کسانى از پیروان تو که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، خداوند پاداش هایشان را بى کم و کاست به آنان خواهد داد، و کسانى که خود را پیرو تو شمردند ولى ایمان واقعى نداشتند و کار شایسته نکردند ستمکارند، و خدا ستمکاران را دوست نمى دارد.
58) اى پیامبر، اینها که بر تو مى خوانیم، از نشانه هاى رسالت تو و از قرآنى است که خدا را در یادها زنده مى دارد و آیاتش همه استوار و از هر باطل و ناراستى به دور است.
59) بى گمان، حکایت آفرینش عیسى نزد خدا همچون حکایت آفرینش آدم است که خدا او را از خاک آفرید، سپس به او گفت: باش، و او بدون پدر به وجود آمد. پس همان گونه که آدم فرزند خدا نبود، عیسى نیز فرزند خدا نیست.
60) حق از جانب پروردگار توست، پس هرگز از تردیدکنندگان مباش.
61) پس کسانى که درباره عیسى ـ بعد از آن که آگاهى براى تو حاصل شده و به برهانى که همگان را کافى است دست یافتى ـ با تو محاجّه کنند و بر الوهیت او اصرار ورزند، بگو: بیایید ما پسرانمان را فراخوانیم و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را، آن گاه دعا کنیم و لعنت خدا را بر آن گروهى که در دعوت خود دروغگویند قرار دهیم.
62) آرى، داستان واقعى عیسى همین است که ما از آن یاد کردیم نه آنچه مسیحیان پنداشته اند، و هیچ معبودى شایسته پرستش جز خدا نیست. و به راستى خداست آن مقتدرى که در اراده خود مغلوب نمى گردد و دانایى است که کارهایش همه از روى حکمت است.
63) پس اگر از مباهله روى برتافتند، بدانید که آنها در پى یافتن حق نیستند، بلکه فسادگرند و خدا به حال فسادگران داناست.
64) بگو: اى صاحبان کتاب آسمانى، بیایید در عمل به سخنى که میان ما و شما یکسان است گرد آییم، و آن این که جز خداى یکتا را نپرستیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم، و برخى از ما برخى دیگر را به جاى خدا صاحب اختیار خود نگیرد. پس اگر از این دعوت روى برتافتند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانان تسلیم خداییم.
65) اى اهل کتاب، چرا درباره ابراهیم محاجّه مى کنید ؟ یهودیان مى گویند: ابراهیم بر آیین یهود و مسیحیان مى گویند: او بر آیین مسیحیت بود، در حالى که تورات و انجیل که اساس یهودیت و مسیحیت اند پس از ابراهیم نازل شده اند. آیا این حقیقت را درنمى یابید ؟
66) هان! شما همانهایى هستید که درباره عیسى که از او آگاهى دارید با یکدیگر به حق محاجّه کردید، ولى چرا درباره آیین ابراهیم که از آن هیچ گونه آگاهى ندارید، محاجّه مى کنید ؟ خداست که مى داند و شما نمى دانید.
67) ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلکه حق گرا و تسلیم خدا بود، و از مشرکان نبود.
68) بى گمان، سزاوارترین و نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانى اند که از او پیروى کرده اند، و این پیامبر و کسانى که به او ایمان آورده اند نیز از سزاوارترین و نزدیک ترین مردم به ابراهیم هستند، و خدا سرپرست مؤمنان است.
69) گروهى از اهل کتاب آرزو مى کنند که شما مسلمانان را گمراه سازند در حالى که جز خودشان کسى را به گمراهى نمى افکنند و این را درک نمى کنند.
70) اى اهل کتاب، چرا آیات خدا را که در تورات و انجیل به عنوان نشانه هایى بر رسالت محمد آمده است انکار مى کنید، در حالى که انطباق آنها را بر او به روشنى درمى یابید ؟
71) اى اهل کتاب، چرا حق را در چهره باطل آشکار مى سازید و حق را کتمان مى کنید، در حالى که حق و باطل را مى شناسید ؟
72) و گروهى از اهل کتاب ( عالمان یهود ) به همکیشان خود گفتند: آنچه را که بامدادان بر مسلمانان فرو فرستاده شد و قبله شما را تأیید کرد، تصدیق کنید، و آنچه را که در پایان روز نازل شد و قبله دیگرى براى آنان تعیین نمود، انکار کنید، شاید از آن بازگردند.
73) و جز به کسى که از آیین شما پیروى کرده است اعتماد نکنید و نشانه هاى پیامبر موعود را که تغییر قبله از آن جمله است براى او باز مگویید. اى پیامبر، به آنان بگو: هدایت، فقط هدایت الهى است. و گفتند: اى همکیشان، آنچه را که مى دانید فاش نکنید، مبادا نظیر آنچه به شما داده شده ( استقلال در قبله ) به مسلمانان نیز داده شود و یا آنان نزد پروردگارتان با شما محاجّه کنند و بر شما پیروز شوند. بگو: فزون بخشى به دست خداست، آن را به هر که بخواهد عطا مى کند، و خداوند را بخششى گسترده است و کسانى را که درخورِ این بخشش اند به خوبى مى شناسد.
74) رحمتش را به هر که بخواهد اختصاص مى دهد، و خداوند داراى بخشش بزرگ است.
75) و از اهل کتاب کسانى اند که اگر آنان را بر پوستى انباشته از طلا امین شمرى، آن را به تو بازمى گردانند، و از آنان کسانى اند که اگر بر دینارى امینشان شمرى، آن را به تو بازنمى گردانند، مگر این که پیوسته بر سر آنان بایستى و به اصرار حق خود را از آنها مطالبه کنى. این امانت ناشناسى از آن روست که گفتند: بر ما در مورد امیّین ( کسانى که از نژاد اسرائیل نیستند ) راهى مقرّر نیست که حقوقى را براى آنان به رسمیت بشناسیم. و بر خدا دروغ مى بندند و خود مى دانند.
76) چنین نیست که آنان پنداشته اند، بلکه هر کس به پیمان خود وفا کند و تقوا پیشه سازد، محبوب خداست، چرا که خدا تقواپیشگان را دوست مى دارد.
77) کسانى که پیمان خدا و سوگندهایشان را در برابر زر و زیور ناچیز دنیا مى فروشند، در آخرت بهره اى نخواهند داشت، و خدا روز قیامت با آنان سخن نمى گوید و به ایشان نمى نگرد، و در دنیا و آخرت آنان را از رشدى شایسته برخوردار نمى سازد، و برایشان در هر دو جهان عذابى دردناک خواهد بود.
265) و مَثَل کسانى که اموال خود را بدون منّت و ریا و تنها براى دستیابى به خشنودى خدا انفاق مى کنند و در خلوص نیّت، خود را چنان که باید پایدار مى دارند، همچون مَثَل بوستانى در زمینى حاصلخیز است که باران فراوانى به آن رسیده و محصولش را دو چندان داده و اگر باران فراوان هم بر آن نبارد دست کم اندک بارانى به آن مى رسد و باروبرى مى دهد. و خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست.
266) آیا یکى از شما دوست دارد که او را بوستانى آکنده از درختان خرما و انگور باشد و از زیر درختان آن جویبارها روان و در آن باغ از هر نوع میوه اى داشته باشد، آن گاه پیرى به سراغش بیاید در حالى که فرزندانى ناتوان دارد و گردبادى همراه با آتش به بوستانش برسد و بوستان یکسره بسوزد ؟ این مَثَل کسى است که انفاق کند، سپس منّت نهد یا آزارى برساند. بدین سان خدا آیات و نشانه ها را براى شما بیان مى کند، باشد که بیندیشید.
267) اى کسانى که ایمان آورده اید، از چیزهاى مرغوبى که به دست آورده اید و از آنچه از زمین براى شما برآورده ایم انفاق کنید، و مبادا در پى نامرغوب آن بروید که آن را انفاق کنید، در صورتى که ]اگر به خودتان مى دادند [ آن را نمى گرفتید، مگر این که از عوض آن مى کاستید. بدانید که خدا بى نیاز و ستوده است، پس چنان که شایسته اوست فرمانش را اطاعت کنید.
268) این شیطان است که وقتى مى خواهید از اموال مرغوب خود انفاق کنید شما را به تهیدستى تهدید مى کند و به بخل که خصلتى زشت است فرمان مى دهد و خداست که شما را به آمرزش و فضل خود وعده مى دهد، و خدا را بخششى گسترده و فضلى بى پایان است و مى داند چه کسى درخورِ بخشش است.
269) حکمت را به هر که بخواهد مى بخشد، و به هر کس حکمت داده شود، خیر فراوان به او داده شده است، و این را جز صاحبان خرد درنمى یابند.
270) و هر چه به فرمان خدا به تهیدستان انفاق کرده اید و یا هر مالى به نذر بر خود واجب کرده اید که به آنان بپردازید، خدا به آن آگاه است. و کسانى که با ترک انفاق و وفا نکردن به نذرِ خود به مستمندان ستم مى کنند، یاورانى که عذاب خدا را از آنان بازدارند نخواهند داشت.
271) اگر صدقه ها را آشکارا بپردازید که دیگران را نیز به آن ترغیب کنید نیکوست، و اگر آنها را نهان دارید و به بینوایان بپردازید، از آن روى که به خلوص نیت نزدیک تر است براى شما بهتر است و ]در هر حال[ خداوند پاره اى از گناهانتان را از شما مى زداید، و خدا به آنچه مى کنید آگاه است.
272) اى پیامبر، اگر برخى از مردم شرایط و آداب انفاق را رعایت نمى کنند غم مدار، زیرا به راه آوردنِ آنان برعهده تو نیست بلکه خداست که هر کس را بخواهد به راه مى آورَد. و اى مؤمنان هر مالى را که انفاق مى کنید به سود خودتان است، بدین شرط که آن را جز براى دستیابى به خشنودى خدا انفاق نکنید. و هر مالى را که مى بخشید به طور کامل به شما بازگردانده مى شود و بر شما ستم نمى رود.
273) صدقات براى آن تهیدستانى است که در راه خدا محصور شده اند و نمى توانند براى کسب درآمد در زمین سیر و سفر کنند. از آن جا که خویشتن دارند و فقر خود را آشکار نمى کنند، کسى که از حالشان بى خبر است آنان را توانگر مى پندارد و تو از نشانشان بینوایى آنان را درمى یابى. آنان با وجود نیازمندى شدید به اصرار از مردم چیزى نمى خواهند. اى مؤمنان، هر مالى را که انفاق کنید خدا به آن داناست.
274) کسانى که اموالشان را در شب و روز، نهان و آشکارا انفاق مى کنند، پاداش کردار خود را نزد پروردگارشان خواهند داشت، و نه ترسى آنان را فرو مى گیرد و نه اندوهگین مى شوند.
275) کسانى که ربا مى خورند، امور زندگى و معاش خود را برپا نمى دارند مگر مانند برپاداشتن کسى که شیطان بر اثر تماس، او را آشفته کرده و خرد را از او ربوده است. این بدان سبب است که آنان گفتند: جز این نیست که دادوستد هم مانند رباست. و خداوند دادوستد را حلال و ربا را حرام کرده است. پس هر کس از جانب پروردگارش پندى به او برسد و از کار نکوهیده اش دست بردارد، آنچه گذشته است از آنِ اوست و در برابر آن کیفر نمى شود و از آن پس کارش با خداست ( بسا جبران گذشته را از او بخواهد و بسا هیچ حکمى براى گذشته اش مقرّر نکند. ) و کسانى که به آنچه خدا از آن نهى کرده است بازگردند همدم آتشند و در آن جاودانه خواهند بود.
276) خداوند ربا را کاهش مى دهد و به تدریج آن را نابود مى کند، ولى صدقه ها را رشد مى دهد و آن را افزون مى گرداند. رباخواران بسیار ناسپاس و گنهکارند، و خدا هیچ ناسپاس و گنه پیشه اى را دوست نمى دارد.
277) کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و نماز برپا داشته و زکات پرداخته اند، نزد پروردگارشان پاداش کردار خویش را خواهند داشت و نه ترسى آنها را فرامى گیرد و نه اندوهگین مى شوند.
278) اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید، و اگر واقعاً مؤمنید، ربایى را که از شما نزد مردم باقى مانده است واگذارید و آن را مطالبه نکنید.
279) پس اگر چنین نکنید و به رباخوارى ادامه دهید، بدانید که از جانب خدا و رسولش پیکارى بر ضد شما برپا خواهد شد. و اگر توبه کنید، سرمایه هایتان ـ که آمیخته با ربا نیست ـ از آنِ شماست، نه ربا مى گیرید که ستم کنید و نه سرمایه هاى شما توقیف مى شود که به شما ستم رود.
280) و اگر تنگدستى که از پرداخت وام خود ناتوان است وجود داشته باشد، باید تا آن گاه که تمکّن یابد به او مهلتى دهید. البته بخشیدن وام به او و صدقه به حساب آوردن آن براى شما بهتر و سودمندتر است، اگر بدانید.
281) و بترسید از روزى که در آن به سوى خدا بازگردانده مى شوید، سپس به هر کسى آنچه فراهم آورده است به تمام و کمال داده مى شود و بر آنان ستم نمى رود.
282) اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگاه برخى از شما ]به وسیله قرض یا نسیه[ به برخى دیگر بدهکار شدید که باید آن را تا سرآمدى معیّن بپردازید، آن را بنویسید، و باید نویسنده اى در میان شما متن قرارداد را به حق و عدل بنویسد، و هیچ نویسنده اى نباید از نوشتن آن ـ چنان که خدا به او آموخته است ـ خوددارى کند. پس باید او بنویسد و کسى که دیْن برعهده اوست ( بدهکار ) بر وى املا کند و از حساب و کیفر خدا، پروردگار خود، بترسد و به هنگام املا چیزى از آن نکاهد. و اگر کسى که دَیْن برعهده اوست، کم خرد یا ناتوان باشد، یا نتواند متن قرارداد را املا کند، ولىِّ او به حق و عدل املا نماید، و باید علاوه بر نوشتنِ سند از میان مردانتان دو تن را گواه بگیرید، و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از گواهانى که مى پسندید ( شهادت آنها پذیرفته است ) گواه باشند. تعیین دو زن به جاى یک مرد براى این است که بیم آن مى رود که یکى از آن دو زن فراموش کند که در این صورت باید یکى از آن دو که به خاطر دارد دیگرى را یادآورى کند. و گواهان نباید وقتى براى ]اداى [ شهادت دعوت مى شوند خوددارى کنند. و از نوشتنِ دَیْنى که آن را باید تا سرآمدش بپردازید ـ چه کم باشد یا زیاد ـ ملول نشوید. این کار نزد خدا عادلانه تر و براى شهادت استوارتر و به مصون ماندن شما از تردید نزدیک تر است. آرى، تمامى قراردادهاى خود را بنویسید، مگر این که دادوستدى نقدى باشد که کالا و بهاى آن را میان خود دست به دست مى گردانید که در این صورت بر شما باکى نیست که آن را ننویسید، ولى هرگاه خرید و فروش کردید بر آن گواه بگیرید، و مبادا نویسنده و گواه از سوى شما زیانى ببیند که اگر چنین کنید خدا را نافرمانى کرده اید. و از خدا پروا کنید و بدانید که خداوند احکام دین را به شما مى آموزد و خدا به هر چیزى داناست.
283) و اگر در سفر بودید و براى نوشتنِ قرارداد نویسنده اى نیافتید، وثیقه هایى که به طلبکار سپرده مى شود، جایگزین سندِ مکتوب خواهد شد. و اگر یکى از شما دیگرى را امین دانست ]و به وسیله قرض یا نسیه به شما بدهکار شد، نوشتن قرارداد و گرفتن شاهد ضرورى نیست[، پس آن کسى که امین دانسته شده است باید بدهکارى خود را که در مورد آن او را امین دانسته اند، بپردازد و از حساب و کیفر خدا که پروردگار اوست پروا کند و حقى را که برعهده اوست انکار نکند. و اگر بر امرى شاهد بودید شهادت خود را کتمان نکنید، و هر که آن را کتمان کند دلش گنهکار است، و خدا به آنچه مى کنید داناست.
284) آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آنِ خداست، و اگر صفات و حالات نیک و بدى ( همچون کفر و ایمان، دوستى و دشمنى و تصمیم و اراده ) را که در نفوس شما استقرار یافته است آشکار کنید یا آنها را نهان دارید، خداوند شما را به آن محاسبه مى کند، سپس هر که را بخواهد مى آمرزد و هر که را بخواهد عذاب مى کند، و خدا بر هر کارى تواناست.
285) پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش به سوى او فرو فرستاده شده ایمان آورده است، و مؤمنان نیز به آن ایمان آورده اند. آرى، همگى به خدا و فرشتگانش و کتاب ها و پیامبرانش ایمان آورده اند، و گفتند: ما میان هیچ یک از پیامبران او جدایى نمى افکنیم و به همه آنها ایمان داریم و گفتند: دعوت خدا را پذیرفتیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را مى خواهیم و بازگشت همگان به سوى توست.
286) خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمى کند. آنچه ]نیکى[ به دست آورده به سود او و آنچه ]بدى[ فراهم کرده به زیان اوست. پروردگارا، اگر تکلیفى را فراموش نمودیم یا خطایى کردیم ما را بر آن مؤاخذه مکن. پروردگارا، هیچ بار گرانى برعهده ما مگذار، چنان که آن را برعهده امّت هایى که پیش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و کیفر گناهانمان را که قدرت تحمّل آن را نداریم بر ما تحمیل مکن. گناهانمان را از ما بزداى و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور. تویى مولاى ما، پس ما را یارى فرما و بر مردم کفرپیشه پیروز گردان.
1) الف. لام. میم.
2) تنها خدا که هیچ معبودى جز او شایسته پرستش نیست، زنده و برپا دارنده هستى است.
3) این کتاب را که سراسر حق است و هرگز باطل بدان راه نمى یابد و کتاب هاى آسمانى پیش از خود را تصدیق مى کند، بر تو فرو فرستاد، و تورات و انجیل را پیش از آن نازل کرد،
4) تا وسیله هدایتى براى مردم باشند، و جداکننده حق از باطل را نیز فرو فرستاد. به یقین کسانى که به آیات خدا کفر ورزیده اند عذابى سخت خواهند داشت، و خداوند شکست ناپذیر و انتقام گیرنده است.
5) او به کسانى که درخورِ کیفرند آگاه است، که هیچ چیزى نه در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نیست.
6) نه تنها به حال و کارتان داناست که بى رخصت او راهى نمى پویید چرا که اوست آن که شما را در رحم ها هرگونه بخواهد صورتگرى مى کند. معبودى شایسته پرستش جز او که مغلوب نمى شود و کارهایش همه از روى حکمت است وجود ندارد.
7) اوست آن که این کتاب را بر تو فرو فرستاد. بخشى از آن، آیاتى است با معانى استوار و روشن که بخش مرجع این کتاب است و سایر آیات به آنها تفسیر مى شود، و بخش دیگر آیاتى است که معناى استوار آنها با معانى نااستوار مشتبه مى شود. کسانى که در دل هایشان انحرافى هست، از قرآن آنچه را که مشتبه است دنبال مى کنند تا گمراهى مردم را طلب کنند و تا از این رهگذر بر خاستگاه احکام و معارف قرآن دست یابند، در حالى که هیچ کس جز خدا خاستگاه آنها را نمى داند، و امّا کسانى که در شناخت معارف الهى پایدارند، مى گویند: ما به قرآن ایمان آورده ایم، زیرا قرآن ـ چه آیات روشن و استوار آن و چه متشابهاتش ـ همه از جانب پروردگار ماست. و این حقیقت را جز صاحبان خرد درنمى یابند.
8) آنان مى گویند: پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردى دل هایمان را از شناخت دین منحرف مکن و از جانب خود رحمتى به ما ببخشاى که بسیار بخشنده تویى.
9) پروردگارا، بى تردید تو مردمان را در روزى که هیچ تردیدى در آن نیست براى داورى گرد مى آورى. این وعده خداست و قطعاً خدا خلف وعده نمى کند.
10) کسانى که کافر شده اند، هرگز اموال و فرزندانشان چیزى از نیاز آنان را به خدا برطرف نمى کند و از عذابى که خدا برایشان آماده کرده است نمى کاهد، و اینانند که هیزم آتش دوزخ اند.
11) شیوه این کافران همچون شیوه فرعونیان و کسانى است که پیش از آنان بودند که آیات ما را دروغ انگاشتند و خدا آنان را به همان گناهانشان عذاب کرد، و خدا سخت کیفر است.
12) به کسانى که کفر ورزیده اند بگو: دیرى نمى گذرد که مغلوب خواهید شد و شما را دسته جمعى به سوى جهنم روان خواهند ساخت، و جهنم بد بسترى است.
13) به آنان بگو: براى شما در مورد آن دو گروهى که در جنگ بدر با یکدیگر روبه رو شدند نشانه اى بود بر این که خدا هر که را بخواهد پیروز مى گرداند. در آن جنگ، گروهى در راه خدا پیکار مى کردند و گروه دیگر کافر بودند که به هنگام نبرد، پیکارگرانِ راه خدا را به دید چشم دو برابر تعدادى که بودند مى دیدند، ازاین رو هراسان شدند و گریختند. و خدا هر که را بخواهد به یارى خود تأیید مى کند. به راستى در این ماجرا براى صاحبان بصیرت عبرتى است.
14) دلدادگى به خواستنى ها از قبیل: زنان، فرزندان پسر، همیان هاى انباشته از زر و سیم، اسب هاى نشاندار، دام ها و کشتزارها براى مردم آراسته شده است. اینها بهره زندگى دنیاست که فانى شدنى است، و سرانجامِ نیکو فقط نزد خداست.
15) بگو: آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم ؟ براى کسانى که تقوا پیشه کرده اند، نزد پروردگارشان باغ هایى است انبوه از درختان که از زیر آنها جوى ها روان است و در آن جا براى همیشه ماندگارند، و براى آنان همسرانى پاک و پاکیزه و نیز خشنودى خدا خواهد بود، و خدا به بندگان خود بیناست و کسانى را که درخورِ این موهبت ها هستند به خوبى مى شناسد.
16) تقواپیشگان کسانى اند که مى گویند: پروردگارا، ما ایمان آوردیم، پس گناهانمان را بیامرز، و ما را از عذاب آتش در امان دار.
17) آنان در اطاعت خدا و پرهیز از گناهان و در برابر ناگوارى ها شکیبایند، و در سخن راست مى گویند و در عبادت خدا فروتن اند و از اموال خود به مستمندان انفاق مى کنند و در سحرگاه ها از خدا آمرزش مى طلبند.
18) خداوند که در کارهایش عدالت را برپاداشته گواهى داده است که معبودى شایسته پرستش جز او نیست، و فرشتگان و عالِمان نیز بر آن گواهى داده اند. آرى، معبودى شایسته پرستش جز او که شکست ناپذیر و حکیم است، نیست.
19) دین نزد خدا تسلیم شدن در برابر او و پذیرفتن احکام و حقایقى است که او فرو فرستاده است، و یهودیان و مسیحیان که کتاب آسمانى به آنان داده شده است در دین اختلاف نکردند و مذاهب و ادیان گوناگون پدید نیاوردند مگر پس از آن که دانش بدیشان رسیده بود، و اختلافشان به سبب برترى جویى و ستمى بود که میانشان وجود داشت. آنان به آیات خدا که بر پیامبران فرو فرستاده شده بود کافر شدند، و هر کس به آیات خدا کافر شود، به سزایش خواهد رسید، چرا که خداوند اعمال بندگان را به سرعت و همان گاه که انجام مى شود حسابرسى مى کند.
20) پس اگر با تو به محاجّه برخاستند و گفتند: اختلاف ما از روى ستم و برترى جویى نیست، بلکه فهم ها و برداشت ها گوناگون است به آنان بگو: من با تمام وجود تسلیم خدا هستم، و کسانى که مرا پیروى کرده اند نیز این گونه اند. و به اهل کتاب و به مشرکان که از کتاب آسمانى بى بهره اند بگو: آیا شما تسلیم خدا شده اید ؟ پس اگر تسلیم شوند هدایت یافته اند، و اگر روى برتابند بر تو فقط ابلاغ پیام است و خداوند به حال و کار بندگان بیناست.
21) کسانى که به آیات خدا کفر مىورزند و پیامبران را بى هیچ حقى مى کشند و از میان مردم کسانى را که به عدل و داد فرمان مى دهند به قتل مى رسانند، آنان را به عذابى دردناک در دنیا و آخرت نوید ده.
22) آنان کسانى اند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه گشته و یاورانى نخواهند داشت.
23) آیا به کسانى که از کتاب آسمانى اندک بهره اى به آنان داده شده است ننگریسته اى ؟ آنان به کتاب خدا فراخوانده مى شوند تا میانشان حکم کند، سپس گروهى از آنان پشت مى کنند در حالى که رویگردانند.
24) این رویگردانى بدان سبب است که گفتند: آتش دوزخ جز روزهایى اندک به ما نمى رسد ]هر چند گناهانمان بسیار باشد[، و همین سخن دروغ که آن را ساخته و به خود تلقین کرده تا باورش نموده اند، آنان را در دینشان فریفته است.
25) پس چگونه خواهد بود حالشان هنگامى که آنان را براى روز قیامت که هیچ تردیدى در آن نیست گرد آوریم و به هر کسى آنچه فراهم آورده است بى کم و کاست داده شود ؟ و بر آنان ستم نمى رود.
26) بگو: خداوندا، اى کسى که فرمانروایى ملک توست، به هر که خواهى فرمانروایى مى بخشى و از هر که خواهى فرمانروایى باز مى ستانى. هر که را خواهى ارجمند مى دارى و هر که را خواهى خوار مى سازى، زیرا نیکى ها همه به دست توست، چرا که تو بر هر کارى توانایى.
27) پیوسته با کاستن از ساعات روز، و افزودن آن بر شب، شب را در روز فرو مى برى و با کاستن از ساعات شب و افزودنش بر روز، روز را در شب فرو مى برى. زنده را از مرده و مرده را از زنده پدید مى آورى و هر که را خواهى، بدون درخواست عوض از او روزىِ فراوان مى دهى.
28) مؤمنان نباید کافران را به جاى مؤمنان دوست و یاور گیرند، و هر کس چنین کند، در هیچ حال از حزب خدا نیست، مگر این که به راستى از آنان بترسید. طرح دوستى با کافران کیفر حتمى خدا را در پى دارد، ازاین رو خدا شما را از کیفر خود مى ترساند، و بازگشت همگان به سوى اوست.
29) بگو: اگر آنچه را که در سینه هایتان است نهان دارید یا آشکارش سازید خدا آن را مى داند و از آنچه در آسمان ها و از آنچه در زمین است خبر دارد، و خدا بر هر کارى تواناست.
30) اى پیامبر، یاد کن روزى را که هر کس هر کار نیکى کرده است، هر چند اندک باشد، آن را در برابر خود حاضر شده مى یابد، و هر کار بدى کرده نیز چنین است، و آرزو مى کند که میان او و کار ناپسندش زمانى دراز فاصله بود. خدا شما را از کیفر خود بیم مى دهد و برحذر مى دارد، چرا که او به بندگان خود رئوف است.
31) بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید و به آیینى که از جانب او آورده ام پاى بند باشید، در آن صورت خدا نیز شما را دوست مى دارد و گناهانتان را بر شما مى بخشاید، و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
32) بگو: خدا و پیامبر را اطاعت کنید، پس اگر روى برتافتند، به کفر گرایش یافته اند، و بدانند که خداوند کافران را دوست نمى دارد.
33) به یقین خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را برگزید و بر جهانیان برترى بخشید.
34) او نسلى را برترى داد که در فضایل و خصلت هاى پسندیده مانند یکدیگرند، و خدا شنونده سخنان و آگاه از راز دل هاست و مى داند چه کسانى درخورِ این موهبت اند.
35) آن گاه که همسر عمران گفت: پروردگارا، من فرزندى را که در شکم خود دارم براى تو نذر کردم که او را در راه خدمت به تو آزاد بگذارم، پس او را با رضایت از من بپذیر که تو شنونده درخواست ها و دانا به راز دل هایى.
36) پس چون فرزند خود را بزاد و دریافت که او دختر است، از روى حسرت گفت: پروردگارا، من آن را دختر زاییده ام. و خدا بهتر مى دانست که او چه زاییده است، و پسرى که او براى خدمت در راه ما مى خواست مانند این دختر نبود. آن گاه همسر عمران گفت: من او را مریم نام نهادم و او را براى خدمت در اختیار تو نهادم و او و نسلش را از شرّ شیطانِ رانده شده به تو پناه مى دهم.
37) پس پروردگارش او را به طرزى نیکو پذیرفت و او را به طور پسندیده اى رشد داد، و سرپرستىِ وى را برعهده زکریّا نهاد. هرگاه زکریّا در محراب عبادت بر مریم وارد مى شد، نزد او رزقى مى یافت که در آن فصل انتظارش نمى رفت. گفت: اى مریم، این از کجا براى تو آمده است ؟ مریم گفت: این از جانب خداست. خدا به هر که بخواهد روزى مى دهد، بى آن که آن را براى او به شمار آوَرَد و عوضى از او درخواست کند.
38) آنجا که زکریّا عنایت خاص خدا به مریم را دید، پروردگارش را خواند، گفت: پروردگارا، از جانب خود فرزندى پاک به من عطا کن که تو دعاى بندگانت را مى شنوى و آن را اجابت مى کنى.
39) پس در حالى که ایستاده بود و در محراب نماز مى گزارد، فرشتگان او را ندا دادند که خدا تو را به فرزندى که نامش را یحیى نهاده است مژده مى دهد. او کلمه خدا ( مسیح ) را تصدیق مى کند و در میان قومش ارجمند و از زنانْ خویشتندار و پیامبرى از شایستگان است.
40) زکریا گفت: پروردگارا، چگونه مرا پسرى باشد در حالى که مرا سالخوردگى فرا رسیده و همسرم نازاست ؟ فرشته در پاسخ گفت: حقیقت همان است که به تو نوید داده شد. خدا هر کارى که بخواهد انجام مى دهد.
41) گفت: پروردگارا، نشانه اى براى من قرار ده تا بدانم که آنچه دریافت کرده ام از جانب توست. خدا فرمود: نشانه تو این است که سه روز با مردم جز به اشاره سخن نتوانى گفت، و پروردگارت را بسیار یاد کن و عصرگاهان و بامدادان او را تسبیح گوى.
42) اى پیامبر، و یاد کن زمانى را که فرشتگان گفتند: اى مریم، خدا تو را براى عبادت خویش برگزیده و تو را پاک ساخته و از گناهان مصون داشته و بر زنان جهانیان برترى داده است.
43) اى مریم، فروتنانه بر اطاعت از پروردگار خود پایدار باش و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع نماى.
44) اى پیامبر، این از خبرهاى غیبى است که آن را به تو وحى مى کنیم، زیرا تو هنگامى که آنان تیرهاى قرعه خود را مى افکندند تا کدام یک سرپرستى مریم را برعهده گیرد نزدشان نبودى، و نیز هنگامى که در این باره به کشمکش پرداختند نزدشان حضور نداشتى.
45) اى پیامبر، یاد کن زمانى را که فرشتگان گفتند: اى مریم، خدا تو را به کلمه اى از جانب خود که نامش مسیح، عیسى پسر مریم است، بشارت مى دهد، در حالى که او هم در دنیا و هم در آخرت پذیرفته شده و نزد خدا از مقربان است.
249) و هنگامى که طالوت با سپاهیان خود از شهر فاصله گرفت، گفت: خداوند شما را به وسیله نهرى خواهد آزمود. هر کس از آن بیاشامد از سپاهیان من نیست، و هر کس از آن نچشد از سپاهیان من است، مگر کسى که مشتى آب به دست خود برگیرد و بنوشد، که من او را از سپاهیان جدا نمى کنم، هر چند او را از خود نمى دانم. پس وقتى به آن نهر رسیدند، جز اندکى از ایشان از آن آشامیدند. و هنگامى که طالوت و کسانى که ایمان داشتند و با او بودند، از نهر آب گذشتند، گفتند: ما امروز در برابر جالوت و لشکریانش تاب و توانى نداریم. و آنان که بر این باور بودند که به دیدار خدا خواهند رفت، در پاسخ گفتند: چه بسیار گروهى اندک که به اذن خدا بر گروهى بسیار پیروز شده اند، و خدا با صبرپیشگان است.
250) و چون با جالوت و سپاهیان او رو به رو شدند، گفتند: پروردگارا، بر ما صبرى فراوان فرو ریز، و گام هایمان را استوار دار، و ما را بر این مردم کفرپیشه پیروز گردان.
251) پس به اذن خدا آنان را شکست دادند و داود جالوت را کشت و خداوند به او فرمانروایى و حکمت ( دانش معارف و احکام دین ) داد، و از آنچه مى خواست به او آموخت. و اگر خدا غریزه دفاع را در انسان ها ننهاده بود و به این وسیله تجاوز برخى از مردم را با برخى دیگر دفع نکرده بود سراسر روى زمین را تباهى فراگرفته بود، ولى خدا صاحب تفضّل است و جهانیان را از فضل خود بهره مند مى سازد.
252) اینها آیات خداست که ما آن ها را به حق بر تو تلاوت مى کنیم، و به راستى که تو از فرستادگانى.
253) اینان همان پیامبران بلندمرتبه اى هستند که برخى شان را بر برخى دیگر برترى دادیم. از میان آنان کسى است که خدا با او سخن گفت و برخى از آنها را به چندین درجه بالا برد، و به عیسى پسر مریم معجزاتى روشن و روشنگر دادیم و او را به وسیله ( روح القدس ) تأیید نمودیم. و اگر خدا مى خواست، کسانى که پس از آنان بودند، بعد از آن که دلایلى روشن برایشان آمد، به جنگ با یکدیگر برنمى خاستند، ولى خود اختلاف کردند، از میان آنان کسانى ایمان آوردند و کسانى کافر شدند. و اگر خدا مى خواست، با وجود اختلافاتى که میانشان وجود داشت، با یکدیگر نمى جنگیدند، ولى خدا آنچه را بخواهد انجام مى دهد، و او خواسته است که امور جهان براساس علل و اسباب جارى پدید آید.
254) اى کسانى که ایمان آورده اید، از آنچه به شما ارزانى داشته ایم انفاق کنید، پیش از آن که روزى بیاید که در آن نه دادوستدى هست و نه دوستى و نه شفاعتى. و کسانى که با ترک انفاق به کفر روى مى آورند سخت ستمکارند.
255) تنها خدا ـ که هیچ معبودى جز او شایسته پرستش نیست ـ زنده و برپادارنده هستى است، نه خوابى سبک او را فرامى گیرد و نه خوابى سنگین که از اداره امور جهان بازماند. آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آنِ اوست و اسباب و علل همه از او فرمان مى گیرند. کیست آن که جز به اذن او نزد وى شفاعت کند ؟ و انجام کارى را سبب شود آنچه را که پیش روى شفاعتگران است و از آن آگاهند و آنچه را که در پى دارند و از آنان نهان است، همه را مى داند، و آنها به چیزى از دانش او ـ جز آنچه برایشان خواسته است ـ احاطه ندارند. قلمرو فرمانروایى اش آسمان ها و زمین را فراگرفته است، و نگهدارى آن دو بر او دشوار نیست، و اوست بلندمرتبه و بزرگ.
256) در گرایش مردم به دین اجبارى نیست، زیرا راه درست به خوبى از راه نادرست مشخص شده است. پس هر کس به طاغوت ها کافر شود و به خدا ایمان بیاورد، قطعاً به استوارترین دستاویز که براى آن گسستن نیست چنگ زده است، و خدا شنونده گفتار مردم و آگاه از کفر و ایمان آنهاست.
257) خداوند سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند. آنان را از تاریکى ها بیرون مى بَرد و به سوى روشنایى ( شناخت معارف و اطاعت از خدا ) هدایت مى کند. و کسانى که کفر ورزیده اند، سرپرستانشان طاغوت هایند که آنان را از نور ( فطرت خداشناسى ) به در مى برند و به تاریکى هاى شرک و کفر و عصیان مى کشانند. اینان همدم آتشند و در آن جاودانه اند.
258) آیا به داستان کسى که چون خدا به او سلطنت داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش به محاجّه برخاست، نظر نینداخته اى ؟ آن گاه که ابراهیم به او گفت: پروردگار من کسى است که حیات مى بخشد و مى میراند. او گفت: منم که حیات مى بخشم و مى میرانم، پس من پروردگار تو و پروردگار این جهانم. ابراهیم گفت: خداست که خورشید را از مشرق برمى آورَد، تو آن را از مغرب برآور. پس آن کسى که کفر ورزیده بود درمانده و مبهوت شد. و خدا مردم ستمکار را هدایت نمى کند.
259) یا مانند داستان کسى که بر دیارى گذر کرد در حالى که دیوارهاىِ آن بر بام هایش فروریخته و یکسره ویران شده بود. گفت: چگونه خداوند مردم این سرزمین را پس از مرگشان زنده مى کند ؟ پس خداوند او را به مدّت صد سال میراند، آن گاه زنده اش کرد و به او گفت: چه مدت در این جا مانده اى ؟ گفت: یک روز یا پاره اى از روز درنگ کرده ام. فرمود: نه، بلکه صد سال درنگ کرده اى. به خوراک و نوشیدنى خود بنگر که در این مدت دگرگون نشده است، و گمان مکن که چون دگرگون نشده اى، این مدت طولانى بر تو نگذشته است، به الاغ خود بنگر که به استخوان هایى چند تبدیل شده است. ما تو را میراندیم و پس از گذشت صد سال به تو حیات بخشیدیم تا آنچه باید تحقق یابد و تا تو را براى مردم نشانه اى ]بر روز رستاخیز[ قرار دهیم. اکنون به استخوان هاى الاغت بنگر که چگونه آنها را رشد مى دهیم و فراز مى آوریم سپس بر آنها گوشت مى پوشانیم. پس هنگامى که امر زنده شدن مردگان بر او آشکار شد، گفت: مى دانم که خدا بر انجام هر کارى تواناست.
260) و یاد کن هنگامى را که ابراهیم گفت: پروردگارا، به من بنماى که چگونه مردگان را زنده مى کنى ؟ فرمود: آیا علاوه بر ندانستن چگونگى آن، ایمان نیز نیاورده اى ؟ گفت: چرا، ولى پرسیدم تا دلم آرام گیرد. فرمود: چهار پرنده از این پرندگان را بگیر، سپس آنها را در حالى که با خود مأنوس ساخته اى بکُش و قطعه قطعه کن، آن گاه بر هر کوهى بخشى از آنها را قرار ده، سپس آنها را فراخوان که شتابان به سوى تو مى آیند، و بدان که خداوند مقتدرى است که هیچ چیز از او پنهان نیست و حکیمى است که همه کارهایش براساس حکمت است.
261) حکایت کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند همچون حکایت دانه اى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه اى صد دانه باشد. و خداوند براى هر که بخواهد آن را دو چندان مى کند، و خداوند را بخششى گسترده است و مى داند چه کسى درخورِ بخشش است.
262) کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، سپس در پى انفاق خود نه کمترین منّتى مى گذارند و نه اندک آزارى مى رسانند، پاداش خود را نزد پروردگارشان خواهند داشت، و نه ترسى آنان را فرو مى گیرد و نه اندوهگین مى شوند.
263) با تهیدستان سخنى نیکو گفتن و از خطاى آنان درگذشتن، بهتر از صدقه اى است که آزارى در پى آن باشد. شما نیز خود را به اخلاق الهى متصف کنید، چرا که خداوند بى نیاز است و هرگز بخشش خود را بزرگ نمى شمرد تا بدین وسیله به کسى آزارى برساند، و بردبار است و در کیفر خطاکاران شتاب نمى کند.
264) اى کسانى که ایمان آورده اید، صدقه هاى خود را با منّت نهادن و آزار رساندن تباه نکنید، همچون کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى کند و خدا را در فراخوانى به انفاق باور نمى کند و به سراى آخرت که روز پاداش و جزاست ایمان ندارد. پس حکایت او همچون حکایت صخره اى است صاف که بر آن خاکى بوده و بارانى تند به آن رسیده و خاک را شسته و آن را به صورت سنگى صاف برجاى گذاشته است. آرى همان گونه که کشاورز از این خاک و باران محصولى به دست نمى آورد، ریاکاران نیز نمى توانند به اندکى از آنچه فراهم کرده اند دست بیابند، و خداوند مردم کفرپیشه را هدایت نمى کند.