حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

فانوس-28

آب لازمه هست زیرا آب مایه حیات هست. آب به گیاه  بالندگی و خورشید تابش درست قرار گرفتن گیاه و آب باعث رشد و جوانه و سبز شدن میدهد.آب تشنگی را بر طرف میکند. دانش مانند  رود و دریاست. شما در دانش افزودن در رودی حرکت میکنید به سمت دریا. ظرف فکری شما پر و پر تر میشود. معنویت هم مانند رود و دریاست. در این ظرفیت پر سازی درون شما به سمت روشنایی حرکت میکنید.در مراحل آن غرور تکبر بیجا میریزد. و جای آن  درستی پر میشود. غرور بد هست غرور کاذب سخت انسانی را زمین میندازد و بجای آن خاشع شدن و درخت پربار تر افتاده تر شدن هست.پس در مراحل ایمانی غرور برتر بینی جایش را به دست من دست تو یکی دست میگیرد و یکی غرق میکند آنکه در غرور غرق شود در غفلت زمین هست و آنی که در سرافرازی رضایت خدا کار کند خداوند دستش را میگیرد این کارنامه اعمال انسانی کاری هست که برای مخلوقات خدا انجام شده. و در آن معنویت. دانش.خدمت.مفید بودن. با فایدگی بر افزودن صفات خوب و نشر درستی و نشر حق و حقیقت و امر این عمر چه شد به حاصل در اینکه انسانی بیهوده آفریده نشده که بیهوده و بی حاصل بذر خاک شود زیرا روح انسانی هست که ماحصل برداشتش را خواهد دید.روح سبک و جسم با هر اندازه  سبک. جسم  سنگین و روح سبک هر دو با قدرت خداوند هست که در هم خود بارز ترین نمونه خلقت قدرت خداست.

دسته‌بندی حسام الدین شفیعیان-عکاسی - حسام الدین شفیعیان

فانوس-27

خورشید  گرمایش هست اما لازمه هست. گرمایش آن خوب و  لازمه آن روشنایی هست. روشنایی خوبست. درون انسان دو قطب هست. قطب روشنایی و قطب روشن افزایی.انسان مانند خورشید است که اگر نتابد خاموش هست. خاموشی تاریکیست. فانوسی را مد نظر بگیرید که نفت و سوخت روشن شدن ندارد بی مصرف و بی فایده فقط دکور هست دکوریست. گوشه کنج طاقچه خانه ای کاهگلی یا خانه ای مدرن.حال این فانوس روشنایی خود را بر سوخت میگیرد شعاعی از پیرامون را روشن میکند. شما مانند فانوسید که درونتان ذخایر پر شدن معنوی و علمی هست.انسانی که از دانش پر بشود مانند دانشی به خدمت بشریت و نفع بشریت و گوهری هست تابان که در اطراف آن ذهن ها از آن پر میشود.پس سوخت درونتان را از گوهری به نام دانش پر کنید و دانایی خود را افزایش دهید زیرا این دانش هست که میتواند مفید باشد در اینکه انسان  بتواند تاریکی ها را روشن کند. بیاموزدو بیاموزاند و ریشه درخت علم و معنویت خود را مثال بذری در دیگری نمود و بالندگی و کمال و افروزاننده شخصی به شخصی دیگر شود.

حسام الدین شفیعیان

فانوس-26

آنکه رضایت خدا را سبقت بر رضایت مخلوقات دهد بر حسب اراده خدا در جلال خداوند میکوشد و انکه سبقت اراده خلق و رضایت خلق را جوید در همت آن بر کسب منافع زمینی یا حسب پیروزی بر هم کار میکند و آنکه در حسب منافع و مطامع زمینی کوشد در همان راه سرنگون شود.پس کوشیدن در راه خدا یعنی رضایت خداوند نه رضایت خشنودی خلق بلکه رضایت خدا در رضایت مومنان حقیقی ایمانی بر حسب رضایت از آنانی که مورد ظلم واقع شدند هست نه آنی که بره ها را خورده پربار از گوشت آن هیکل اندوخته و زور و ستم روا دارد و پرباری آن را همت خود بداند در حالی که از همت خوردن بره ها پر شود.پس آنی که تکیده و کم استخوان از باد بردن آن شود را خدا مستحکم و آنی که پربار از خونست بر همان پرباری باد ببرد.پس اگر همت در همت خود باشد چه اشکال خورد و خوراند بر دیگری نه از مطامع دین یا مطامع آنچه بیت المال مردم از هر اعتقادی که باشد پر از گناه شود در این راه سختتر بر او رود زیرا راه خدا شوخی بردار نیست هر چند بر مکر های خود  خود را از جای برکنند.زیرا مکر دامن صاحب مکر را میگیرد و  بذر نو کلام نو شود در هر کلامی برای هر اعتقادی اما  آنکه سختی کشد و آنی خندد کدام دنیای بعد اینو حساب یا کور هست یا راه بینا شدن را نیافته یا آنچه بر او شتافتند راهی بوده که میخواستند و اما آنی که راه حقیقت را ترس انگارند در ترس خود از اعمال خود آنهاست زیرا آنی نزد حقیقت طلبی آید که راه حقیقت را خواهد حتی به راهنمایی دیگری.و آنچه عرضه شود  بر تفکر جاری گردد و حسب آنچه خدا ارزش دهد والا شود در نزد خدا پس آنچه که عرضه میشود سنجیده میشود اما انچه از آسمان هست سنجیده شدنش بینش تفکر بینایی هست زیرا خداوند در اثار قدرتش بر آسمان نیاز به تایید ندارد مگر آنچه درست هست را جویند و آنچه نادرست هست معلوم شود پس بر آنچه که  درست هست نکوبند و بر آنچه که نادرست آید کوبند و این خصومت درون از برون در حقیقت  زمانهایی هست که به آن گوشه گیری و زدودن ها و در خود رفتن ها کم ارزش شدن زمینی سعی بر ارزش در مقام آسمانی در راه رضایت مخلوقات خدا آنها که حقیقت را میخواهند بدانند و درست کردار شوند هر چند بر آنها  بتوان قدرت رسانه ای یافت نشود به آسانی اما انجام وظیفه انسانی در بر خدا یعنی آنچه رضایت خداست.

عکاس-حسام الدین شفیعیان

فانوس-25

در واقع وقتی به کلمه زامبی نگاه میکنیم و سودش کجاست؟به این معنی میرسیم که زامبی آیا سود میدهد یا زامبی ها سود میدهند؟اصلان چرا اینقدر فیلمو بازی و ساخت زامبی رونق گرفت از کهن آن تا نوین آن.نوین آن در چرخه کهن آن نهفته بوده؟بذر تاریکی رشد نمود کرده؟ و بیدار به موقع سود دهی شده؟در واقع زامبی ها مهم نیستند مهم سود زامبی هاست در ریشه کهن و مدرن آن.جنگ اقتصادی زامبی جنگ معنوی زامبی جنگ فرهنگی زامبی و  جشن مخصوص آن و وهم و نوعی زامبی در سود چه میدهد مهم میشود؟زامبی از تفکر وارد جریان بدن میشود تفکری که زامبی میسازد انسان را از طریق فکر بر بشریت وارد میشود یعنی زامبی وارد تفکر میشود و بعد سود میدهد در بازی در فروش فیلم در ابزار جنگ اقتصادی مذهبی و جنگ زامبی ها انسان را به تفکر زامبی سازی میبرد در بازی در کودکان نوجوانان بزرگسالان حتی در  اقتصاد فروش آن و در مذهب نوعی توهم زامبی سازی پس بذر تاریکی رشد فکری خرافات را در نوعی تجسم واقعیت بر فکر روان میسازند. زامبی در واقع سرمایه زمینی منافع آن برای زامبی های اصلی هست.باز هم جنگ قدرت های پشت زامبی و زامبی اصلی در چرخه سرمایه داری با  روان انسانهاست.روان انسانها و جنگ سرمایه داری با مخلوقات خدا شوخی خطرناکی هست.زیرا این جنگ در هر نوع آن حفره عمیق برای زامبی های اصلیست.پس زامبی به زورم شده وارد ذهن و مخیله و چرخه اقتصادی و آدمهایی میشود که سود زامبی شدن را پرداخت کنند یا در تفکرشان بسازند یا نوعی  اثبات به زور آن در هر نوع کخ ریزی  سرمایه داری از کهن آن تا نوین آن وارد شود.در واقع آنهایی که این ذهنیت را میسازند از ذهنیت درست و واقعیت آنچه خدا میخواهد بشود هراس دارند زیرا زامبی های اصلی وارد جنگ چرخه  خطرناک میشوند که هیچ قدرت بشری در برابر خدا تاب مقاومت ندارد.پس زامبی های اصلی  روزی از زامبی بودنشان پشیمان و میفهمند بذر تاریکی نمود آن نابودی خود آنهاست زیرا  خرافات و جهل  همانست که به زور وارد ذهن و اثبات آن به زور و سرمایه و روان انسانها وارد بشود.

عکاس-حسام الدین شفیعیان

فانوس-24

اصل بنیادین انسان انسانیت هست. زمانی که این مهربانی و خوبی و در حق هم خوبی کردن رواج پیدا کند اولین محصول آن درون خود انسان بذر آرامش و حاصلش مهرورزیدن به هم برای رضایت خداست.رضایت خدا رضایت آنچه که برای هم در زنجیره انسانیت هست میباشد وقتی در مهربانی اینقدر گوهر الماس اصلی معنوی هست چرا در گلالوده کردن روح خود کوشا بشویم.آنهایی که در راه حقانیت و حق جویی و درستی هستند راه خدا را  انجام میدهند در راه خدا  چه هست؟مهربانی.یک انسان اصیل خدایی انسانی هست که  نهال درستی را در خود بکارد و دل غافل از منافع زمینی که گلالوده ترین گلالوده های روح انسانی برای کسب منافع زمینی هست. و حال خداوند نظر میکند به درون انسانها اگر  اصلاحگر هم نباشیم درو کننده هم میشویم. درو کنندگی درو کردن خیلی اصول میشود و اصول درو کننده برگزیدگان میشود و این درو در بتن آنچه اصالت افراد نیکوست میشود پس اصالت نیکویی یعنی هر کسی با هر طریق فکری و عقیده ای اصیل آن باشد. و اگر خطایی و  حرکتی و بدی از عقیده ای رسید آن را زنجیر به اصل بنیاد  آن نهال نیکو نکنیم.زیرا اصل نهال نیکو درست هست در راه رضایت خداوند و جلال خداوند هست زیرا آنکه خداوند را مد نظر بگیرد خداوند در او  و در راهش و هر حالت او را یاری میکند اما اگر اصل نهالش شد نهال تاریکی از خدا کمک نگیرد از نهال تاریکی ابلیس کمک بگیرد ابلیس که دوست انسان نیست گلالوده میکند روح را بعد در عمل او در راه او در کار او مشخص میشود که دیگر خداوند یاریش نمیکند پس ترد کردن و بیرون راندن انسانها بخاطر خطایای زمینی آنها مثال ابلیس نیست.چون ابلیس  حالا شش هزار سال هفت هزار سال آن هم به زمان ملکوت الهی بی زوال  عبادت کرد خداوند از او دیگر توقع خطا نداشت ولی با آن حال به او برای آن عبادت مهلت داد زیرا خداوند عادل هست و البته حکمت مهلت او برای اینکه ببیند واقعن انسانی که اشرف مخلوقات هست را اگر گمراه کند بسته به مقام معنوی او  چه میکند.پس  اخراج ابلیس سرکشی مستقیم در برابر خدا بود نه انسان چون انسان مقابل او بود و سجده نکرد اصل آن ایستادن در مقابل خدایی بود که به کامله میشناخت اما غرورش سرنگونش کرد حال در مقابل خدا ایستادن هست که انسان را سقوط میدهد اگر انسانها در مقابل هم خطا کنند بخشش هست  اما اینکه طغیان در مقابل خدایی که  با معنویت به آن رسیدند به ایستند هست که سقوط میدهد .هر چند ابلیس دیگر در زمین برنگشت و اهل توبه کردن نبود . زیرا سقوط به همراه آدم و حوا کرد . آدم توبه کرد از آن خطا ولی ابلیس اهل توبه نبود حتی در زمین زیرا  غرور و  اینکه امید نداشتن به برگشت از مایه شک و شک مطلق از مایه تاریکی در ورای تاریخ او را به هولناک ترین کارها واداشت در انسانها پس همیشه خصلت های خدا را درونتان زنده کنید تا سقوط نباشد بلکه صعود به جایگاهی باشد که مقام انسان از آن بود نه سقوط به هاویه نه سقوط به جهنم آن هم از مراتب آن بلکه به مراتب بهشت اعلی آن هم در مراتب روحی. در ملکوت الهی سر افراز بودن نه سرافکنده شدن.