-
شهر من
چهارشنبه 22 دی 1400 06:08
شهر من خواب زده در دل او ماه زده شهر من تاریکو اما نورانیست یک جمله از این بیت چراغانیست شهر من سوت کور نیست ولی جای او در دل مهتاب ولی شهر من فریاد خاموش دارد دو سه بیت شعر فراموش دارد شب من تارو غمین هست ولی صبحش چقدر غزل سرائیست ولی بازی دل دلو دلبر دارد یک نفر حال پریدن دارد نقطه ها هم سر بستن شعرم با هم سکوی...
-
/روزهای تاریک ،شب های روشن/
چهارشنبه 22 دی 1400 06:07
/روزهای تاریک ،شب های روشن/ اینجا شبهایش بوی دلتنگی دارد کلاغ قصه باز هم قصه ناگفته از زندگی دارد برایم ساز میزنیو من با ساز زندگی شهر را تار میزنم بلند زیر آواز میزنم غم را بیدار میکنم کمی با او حرف میزنم دفترم را که میخوانی بدان برای اشکهایت کمی واژه کم داشتم بجایش نشدم شاید مرحمت اما برایت قصه از فردا بدون کمی بودن...
-
/ابرهای سفیدو سیاه/
چهارشنبه 22 دی 1400 06:06
/ابرهای سفیدو سیاه/ زان شکن از قفس خود زبی قفسی زخود برون برون نما از خود ز فکر تو که گیرد جهان برون برون نما شکسته از قفسی که خود کنی زآن برون با خود شکن شکن زخود زخود برون برون نما زلاک خود زحالت به سستی ات زجان خود طلب شکن طلب شکن ز خود شکن طلب بکن زخود که از خودی که میبرد تو را مدارا میکنی با جان خویشتن که او...
-
/چند خط ناخوانا مینوشت/
چهارشنبه 22 دی 1400 06:02
/چند خط ناخوانا مینوشت/ من سرخپوستی را دیدم که زرد میکشید زردی را بر رنگ نوشتن قلم خود میکشید نوشتارش ناخوانا بود انگار فقط برای تاریخ بعد از خودش میکشید دور آتش رقص را به زانوی ماه خیال خود دار میکشید از دار فکر خود جرم افتادن جاذبه را میکشید عصر او درک واهی داشتن از خط های او او را به دار فکر خود نقد از تشخیص ابتلاء...
-
/بیا تا/
چهارشنبه 22 دی 1400 06:01
/بیا تا/ بیا تا شاخه ها را ساره باشیم میان انجمن پروانه باشیم بیا تا گیتی از خود بر خدا شد مثال بنده ای پروانه باشیم بیا تا دفتر زنده شدن ها مثال گوهری دیرینه باشیم حسام الدین شفیعیان
-
/غم زندگانی/
چهارشنبه 22 دی 1400 06:00
/غم زندگانی/ غم کوزه گر نخور ای مهتاب که شویم کوزه گر خاکدان ها گر به شکل اندر از پیچیده شدن ها مثال خاک چو کوزه شدن ها مثال شمع چو بام شبانیم شبانگاهان تا صبحگاهانیم مثال خوردن شدن از ساختنیم ما که گرد شمع سوختنیم ما حسام الدین شفیعیان
-
من در گذر از تاریخ با ارسطو
چهارشنبه 22 دی 1400 05:59
من در گذر از تاریخ با ارسطو من با ارسطو چای خوردم و از او پرسیدم حالش را و او که واژگون شده بود در فلسفه حال خویش ز خود من سقراط قصههای او بودم بدون او من چراغ سر در علامت سوال او بودم بدون خودی ز خودم من حکمت فکر او ز فکر دیگری بودم من تنها عامل یاد خود او ز بردن یاد خودش ز خود او بودم من غافل از صحبت او سنگ...
-
/فصل رفتن ها/
چهارشنبه 22 دی 1400 05:58
/فصل رفتن ها/ اسطوره ی تاریخ کهن شوالیه ی درد های زمین قصه ی ماقبل از عدم بر ختم جایی در قصیده ی تبلور پنهان از زندگی پازلی از چند اپیزودیه غمبار از فصل زمستان تا پائیز تک نواز سمفونی مرگ قطعه ای از متینگ تنهایی بار شکستن ماضی های بعید هر چه قبل بود حال بعید تکرار فاعلاتن فاعلاتن های فالش مغز تمامیه مداد هایت برایت غم...
-
/سرنوشت مسیر/
چهارشنبه 22 دی 1400 05:58
سرنوشت مسیر برایت چه گویم باز غم انگیز ترین سروده گویم باز غمبارترین قصیده هایم استخوان شکن کمی مرحم زمین تلخ مبار بر پیکر نحیف من من تاریخ غمهای زمینم برایم کمی ساز دلتنگی بزن حسام الدین شفیعیان
-
/یک چند سطر نگفتن از گفتن ها/
چهارشنبه 22 دی 1400 05:57
/یک چند سطر نگفتن از گفتن ها/ تولد کلمه بود کلمه ماقطار جمله گفتن بود مترادف نگفتن از گفتن بود شاید زندگی طعنه ای به آن از نگفتن بود آنی که فردا نداند چه میشود شاید اصلان فردا از نیامدن گفتن بود باز هم تولد کودکی دگر ،کلمه جستن از نام برای نام نگفتن بود عصر یکشنبه یا دوشنبه چه فرق دارد وقتی هوا هم دلگیر نگفتن بود حسام...
-
//جغرافیای زمین//زندگی وارونه
چهارشنبه 22 دی 1400 05:57
//جغرافیای زمین// تو را چگونه تقسیم کنم وقتی خود خود معادلات هستی اینجا جغرافیای زمین سرد است کمی نیم دایره عاشق شو حسام الدین شفیعیان زندگی وارونه به ما که رسید همه چیز وارونه شد زندگی توقف ممنوعه شد به ما که رسید همه ایست کردند هر چه نوستالوژی بود یخ کرده بود به ما که رسید زرو اسبش دپرس شده بود کازابلانکا چیه بعد...
-
چراغ قرمز زمین-گلهای بهاری
چهارشنبه 22 دی 1400 05:56
من میل بافتنیه قلم قلب تو ام جایی در سنگ نوشته ی درد تو ام میان شب بو گاهی میان رود فکر تو ام باور دلتنگی تو نه اصلا بند بند موی تو ام چای شیرین تو ام شمع بالین تو ام ساعت خواب تو ام تشنه ی دیدار تو ام ماه تب دار تو ام غنچه ی گلزار تو ام فصل رویش گلهای تو ام آخر شاه بیت غزلهای تو ام حسام الدین شفیعیان چراغ قرمز...
-
/مردگان زندگان یا زندگان مردگان/
چهارشنبه 22 دی 1400 05:55
/مردگان زندگان یا زندگان مردگان/ خفته ان این مردگان زندگان مردگان ز غم این زندگان گاهی اشکو گاهی ماتم برای زندگان زندگانند مردگان یا مردگانند زندگان شایدم از بهر دنیا برده اند سنگی زبهر زندگان پروازی تا بسوی آسمان از برای رفتن از این زمین مردگان حسام الدین شفیعیان
-
تکاندن از خود به حروفو کلماتی دیگر
چهارشنبه 22 دی 1400 05:54
خط خط دلت دل تکانی بتکان از بهر دلت دل تکانی بتکان از واژه تکان چند حروف دیگر با نقطه تو هم نقطه خوانی بتکان گر نکته بدانی نکته دانی بتکان بر شعر کمی شور فشانی بدوان چون دانسته زحرفو حروفی دیگر از ف تو فعلی دگرو فعل تکانی بتکان حسام الدین شفیعیان
-
بازی سرنوشت
چهارشنبه 22 دی 1400 05:54
/بازی سرنوشت/ بگذار سرنوشت بازی بدهد با ما سر ناسزا گداری بدهد این خط بلند پیشانی من غم بسته با حرف تو از دل من خسته بگذار پرنده ها پرواز بکنند شاید زمستان قصه برگشته حسام الدین شفیعیان
-
قصه شب
چهارشنبه 22 دی 1400 05:53
منو ماه و قصه شبو شب زده باز تنهائیم دیوار شهر بلند ما چقد کوتاهیم شبو خط شکستن به صبح باز ما را ببرد با خود بی من زخودی من خود خود شکن از خود بیخود زدرون قفسی باز تبر زفعلو زماضی بعید ساختن فردا با مثنوی زندگی از شب شکنی تا خود صبح قصه شب غزلی تا دل صبح ما در بارگه مسیر طوفان افتیم هم کشتیو هم ساربان ها سازیم باز قصه...
-
جنگ و صلح- مدال عشق
چهارشنبه 22 دی 1400 05:52
جنگ و صلح- مدال عشق جنگ و صلح جایی در جنگ صلح بود یک کودک متولد شده بود جغرافیای زمین برای او فشنگ خالی نبود پرچم های صلح را آتش نکنید زمین خسته است حسام الدین شفیعیان /مدال عشق/ پدر ز خواب رفته بود و خواب می دید خستگی را ز کار می دید دختر نگاه زیبا بر پدر انگار جهان گرد او همه است پدر بر گرفت و لباس عشق سوزن کرد نخ...
-
((تپانچه پدربزرگ))
چهارشنبه 22 دی 1400 05:51
((تپانچه پدربزرگ)) تپانچه پدر بزرگ هیچگاه شلیک را بخود ندید در کنج اتاق برای زندگی آجری سرد شده بود مدال های او را کلاغ های پارک با خود بردهبودند هیچکس باور نمیکرد مرد تنهای نیمکت شکسته ی پارک ژنرال جنگهای پر از پیروزی باشد او تاریخ را با خود به تنهایی اش میبرد و سکوت مرگبار تابوتی شده بود از خاطراتش حسام الدین شفیعیان
-
شعر اقاقیا-فصل سرد زمین
چهارشنبه 22 دی 1400 05:50
کنج اقاقیا پروانه ها رقص شمع میکنند قصه درازیست شب های یلدا نشده ی فردا شب با تمام سکوتش سمفونی شعر است .. باران فصل سرد زمین سکوت ساعت های تیک تاک زمین شعری که میبرد با خود بر زمین فانوسکی در دل شب های زمین .. حسام الدین شفیعیان
-
تند باد زندگی-نان بر آهن-ماه و آدمک ها
چهارشنبه 22 دی 1400 05:50
قایق ها در مسیر تندباد زندگی روی موج های متلاطم بر کارناوال زندگی شوریدگی های زندگی طرح پنچره ای باران زده بر زندگی ... تنور سرد نانوایی تاریکی ممتد نان بر آهن قصه زنگ زدگی قرن فصل تولد نویی از چراغ بنفش بر شهر ... سوت میزند قطار جایی در دل ریل آهن زده شهر غبار انگیز دود گرفته زندگی شهری اتاقک های روشن و خاموش شعر شب...
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:05
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:05
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:04
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:04
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:03
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:03
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:03
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:02
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:02
-
فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 22 دی 1400 05:02