-
فانوس-25
چهارشنبه 22 دی 1400 07:22
در واقع وقتی به کلمه زامبی نگاه میکنیم و سودش کجاست؟به این معنی میرسیم که زامبی آیا سود میدهد یا زامبی ها سود میدهند؟اصلان چرا اینقدر فیلمو بازی و ساخت زامبی رونق گرفت از کهن آن تا نوین آن.نوین آن در چرخه کهن آن نهفته بوده؟بذر تاریکی رشد نمود کرده؟ و بیدار به موقع سود دهی شده؟در واقع زامبی ها مهم نیستند مهم سود زامبی...
-
فانوس-24
چهارشنبه 22 دی 1400 07:21
اصل بنیادین انسان انسانیت هست. زمانی که این مهربانی و خوبی و در حق هم خوبی کردن رواج پیدا کند اولین محصول آن درون خود انسان بذر آرامش و حاصلش مهرورزیدن به هم برای رضایت خداست.رضایت خدا رضایت آنچه که برای هم در زنجیره انسانیت هست میباشد وقتی در مهربانی اینقدر گوهر الماس اصلی معنوی هست چرا در گلالوده کردن روح خود کوشا...
-
فانوس-23
چهارشنبه 22 دی 1400 07:19
آنی که تفکر کند و تعقل نماید به این میرسد که در تفکر و تعقل هست که انسانی به جایگاه والای بشری میرسد آنی که نه تفکر کند نه تعقل کند نه مهربان باشد و نه درست کردارو درست رفتارو خشن باشدو بیرحم و سخت دل و اگر این را به پیرامون رشدش حواله دهد میشود آفتاب پرست.یعنی چه آفتاب پرست یعنی همرنگ پیرامون شدن هست .اما لحاظ تفکر...
-
فانوس-22
چهارشنبه 22 دی 1400 07:18
چه کسی میتواند هم پادشاه نفس خود گردد هم شاه قلمروی درون خویش آنکه در پادشاهی نفس خود بر نفس شاهی قلمروی درونش خادم پادشاه عالم گردد و چه کسی میتواند بذری کند از درون خود که ریشه آن درون نفس خود کشته از امور زمینی به امور بنیادی اصل رسیدن به رضایت خدا شود و چه کسی بند از بند تنش را از تاریکی پاک نماید آنکه تن خود را...
-
فانوس-21
چهارشنبه 22 دی 1400 07:16
ای که در خود بیخبر از درون خود میجنگی در نیک و بد از درون خود در جنگی از خود برون درون تو انجمنی در انجمن درون خود تو نیکو صفتی گر نیکو صفتی درون را نیکویی دهد اول ز درون خود پاک شدن روان شود در جنگ خیر و شر درون و برون درست شود و اگر درون تاریک برون روشن بطالت هست اما درون روشن برون روشن درستی هست پس درون سازی نمود...
-
فانوس-20
چهارشنبه 22 دی 1400 07:13
چندنگاه انسان بعد از مرگ. و نگاه های مختلف به جریان بعد از مرگ.ابتدا در رحم مادر جنین رشد میکند جهان پیرامونش جهانیست که در یک بستر فشرده و کوچک است و نگاه دگر آن گستره بیشتری ندارد.و از همان غذایی که مادر میخورد و اینها تغذیه و حس مادر به نوزاد.حال این نوزاد به زمان زایمان و آمدن به دنیا میرسد و حال بستر دنیای پیش...
-
فانوس-19
چهارشنبه 22 دی 1400 07:12
هر تفکر و اندیشه ای که به نفع بشریت باشد خوبست.هر اندیشه ای که سودرسان بشریت باشد خوبست. و هر اندیشه ضد بشری بد است.هر اندیشه ای که خشنودی خدا را داشته باشد خوبست.زیرا رضایت خداوند هست که انسانها را به سر منزل رستگاری و خوبی رهنمود میکند. این اندیشه خوب چه در انسانها گیاهان حیوانات و کمک به بشریت باشد خوبست.مهربانی...
-
فانوس-18
چهارشنبه 22 دی 1400 07:11
خرد و بینش و دانایی در انسانی که بجوید بکوبد درست اندیشد به افزایش و کمال گرفتن بهتر و ظرف تفکر انسان بازتر و روش و عملکردش نیکوتر میشود. زیرا انسان در بستر رشد معنوی هست که افزانتر از قبل و بهتر از روز قبلش شود. معنویت درست بینی معنویت درست اندیشیدن در حکمت ها و اسرار الهی در ظرف عظیم دریای دانش خداوند بر انسان در...
-
فانوس-17
چهارشنبه 22 دی 1400 07:07
ما آمده ایم تا بر هم مرحم شویم نه بر هم زخم ما را خداوند خالق زیبایی ها آفرید تا در جهانی بر رضایت خداوند کوشش و تلاش کنیم در بر این کوشش و تلاش در هر بعد آن به امورات آفرینش. خلقت. انسان.جهان. و زندگی درست بیندیشیم.و هم را به صعود رسانیم و نه سقوط زیرا آنهایی که سقوط کرده اند مشتاق به صعود انسانی خود نیستند در مرگ...
-
فانوس-16
چهارشنبه 22 دی 1400 07:06
اگر بر احوال کسی میخندی روزی آنکس به احوال دل تو خندد. یعنی زیر زبر جهان و بالا و پایین جهانست که انسان را در ورطه آزمایش قرار میدهد.یعنی جهان روزی به نفع تو و روزی هم به ضرر توست مگر آنکه در هر دوی آن شکرگذار باشد نه بر کسی خندد نه کسی بر او خندد.زیرا جهان ندای ماست هر ندا سوی ما روزی آید.پس ندای خوبی هست که صدای...
-
فانوس-15
چهارشنبه 22 دی 1400 07:04
خداوند سخاوت هست خسیس نیست خداوند مهربانیست خداوند عادلست خداوند قادر هست خداوند قدرت دهنده هست.حالا بر عکس آن در آدمی بروز کند آدمی خسیس شود آدمی نامهربان شود آدمی نا عادلانه شود آدمی قادر به انجام هیچ کاری نباشد در پس آن همه را بر عکس در خود روشن کند یعنی سوزاننده خود شود و چراغدان را روی غلط دهد. اما انسان سخاوتمند...
-
فانوس-14
چهارشنبه 22 دی 1400 06:57
گوهر شناسی یک گوهر شناس قابل میخواهد یا گوهر شناسی ها گوهر شناسان قابل.یک بینایی هست یک تفکر یک تشخیص و یک آن که خدای قادر مطلق بر تمامی دانسته ها واقف. اما اگر یک گوهر درست در ظرف یک دشمنی قرار گیرد آن گوهر تاریک نمیشود اگر در تکامل افراد توانا قرار گیرد و اگر این توانایی بالا رود تدافع ها خنثی.پس مهم اصل درست در...
-
فانوس-13
چهارشنبه 22 دی 1400 06:56
آنچه واقعن از تفکر بر دل جاری شود لاجرن بر دل نشیند آنچه بی حس و فقط گفته شود لاجرن نه در دل نشیند و نه در خود تفکر انسان.هر شخصی در هر زمینه ای که هست ارائه دهنده هست و تشخیص آن جمعی از توانایی ها در آن.خداوند که قادر مطلق هست دانای کل هست و واقف به تمامی امور اما انسانها بسته به توانایی و ظرفیت سازی های خود هستند که...
-
فانوس-12
چهارشنبه 22 دی 1400 06:56
شما در جهانی هستید که هفت میلیارد تفکر در آن زیست میکند. چند میلیارد و هر تعداد آن شاخه بندی تفکری و هر انسان یک نوع برخورد.حالا چقدر در طول این تاریخ ها زندگی کردند و رفتند و حیات زندگانی و اینها. پس انسانها چکش وار نیستند میخ در سر فرو رود بلکه پذیرش کننده هستند در تفکر.چیزی که میخ وار برود کم کم شل شده میفتد میخکوب...
-
فانوس-11
چهارشنبه 22 دی 1400 06:53
کج فکری چیست اصطلاحی کشنده تفکریست که همه برداشت های ذهنی آن کج هست یا تابدار.گل زیبا نه خار دارد. دریای زیبا غرق میشوی خورشید تابنده وای سوزانست کتاب خوب کی حوصله داره کار خوب فایدش چیه مرحم شدن کی برا ما مرحم میشه خلاصه هر سازی ناکوک زدن کج مداری در تمامی امور زخم یا بی تفاوتی مطلق.دو حالت لذت از درد دیگران یا بمن...
-
فانوس-10
چهارشنبه 22 دی 1400 06:52
شما فرض کنید در یک جزیره افتادید همه آدمخوار هستند اگر شما آدم نخورید آنها شما را میخورند چون فرق بین خود و شما را در این میدانند که شما از قبیله آنها نیستید.حالا فرض کنید شما رفتید در قبیله آدمخوارها گفتید آدم نخورید آنها هم گفتند چشم:نمیشود در سرشان نمیرود چرا چون با آنچه در آن زندگی کردند پرورش غلط یافتند مثال...
-
فانوس-9
چهارشنبه 22 دی 1400 06:49
دری زنگ زده قفل محکمی بر آن. در زنگ زده بدون نگاه بی ارزش و قفل آن زنگ زده.در بدون کارایی و در بدون کارایی فقط بستن آن.اما در زنگ زده قفل زنگ زده. جلوی آن علفهای هرز. و بدون مصرف و نگاه کردن.در باز میشود و قفل آن برداشته میشود.زمین خالی پر از علفهای هرز بی مصرف. داخل زمین میشوید. علفهای هرز آن را میچینید. و یک بیل و...
-
فانوس-8
چهارشنبه 22 دی 1400 06:49
اگر توانستیم خشم را کنترل کنیم یعنی بذر تاریکی را در کوچکترین نمود آن درونمان خشک کردیم.در تحول انسانی نو شدن یعنی دقیقه و دقایق و ساعتهای تو نو بشود در سمت کمال و روشنایی بیشتر اگر یک در جا زدید یعنی یه پله عقب تر رفتید.نو شدن در نو شدن درست و صحیح یعنی من بذر خشم.حسادت.کینه.انتقام.بدی را با بدی جبران کردن.و خشک کردن...
-
فانوس-7
چهارشنبه 22 دی 1400 06:48
روح های بزرگ تفکرات بزرگ هستند.تفکرات بزرگ در گنجایش روح بزرگ هست.تفکرات مثبت تفکراتی هستند که روح را از خساست در میاورد.تفکرات منفی روح را کوچک میکند.اگر در یک پارچ آب دو برابر آن آب بریزید سرریز میشود. روحی که گنجایش آن زیاد بشود انعکاسش تجلی بزرگی از معنویت میشود.خداوند بسیار بخششگر و عادل هست.بسیار مهربانست.این...
-
فانوس-6
چهارشنبه 22 دی 1400 06:47
جواب بدی با بدی میشود .بد بودن جواب بدی با خوبی گوهرست.این گوهر والاترین گوهر هست که اگر درون انسانی روشن شود.اول برداشت آن آرامش خود و دیگرانست.اگر در سختی ها و مصائب و مشکلات.صبوری کنید.اگر این را باور داشته باشید که خداوند خیرخواه بشریت هست.شما هم صفت خیرخواهی را درونتان روشن نگه میدارید.زیرا آنکه شما را محافظت...
-
فانوس-5
چهارشنبه 22 دی 1400 06:45
یک شمع روشن میتواند شعاعی از اطراف خود انسان را روشن کند اما صد آن هزار آن و میلیون آن و... میتواند جهانی را روشن کند فکر ما هم مثل یک شمع هست زمانی روشنایی آن زیاد میشود که بتواند در شمعدان اندیشه ها روشن و روشنی شمع های دیگران شود. هر کسی شمعی روشن کند آن را در ذهن خود بسته نگهدارد مثال آنست که درون خود را فقط...
-
فانوس-4
چهارشنبه 22 دی 1400 06:45
شما وقتی یک انسان را بد بدانید و له کنید و له کردن و مارک زدن آن شخص را جنایت کرده اید زیرا اول آبروی آن انسان را بردید و جای تکامل آن تدافع شدید.بعد مارک زدید بعد له کردید و ترد کردید این خیلی آسانست جنایت کردن روحی.اما در بعد آن اگر بشریت تکامل گرفت یک آدم که خورد شده خدایی نکرده و همه شاخه هایش زده شده به این سمت...
-
فانوس-3
چهارشنبه 22 دی 1400 06:43
یک گیاه تا رشد کند اولش دانه ایست بعد این دانه بذر میشود و ساقه ای کم کم رشد میکند خورشید و آب در این رشد سهیم میشوند.یک فکر هم از بذر آن رشد و در امر درست رشدش بهتر میشود.حال یک گیاه در اول رشد بی توجهی به آن شود خشک میشود ذهن هم اگر در پی آن دانش افزانی نشود مثال دانه ای هست که کم کم در همان مرحله رشدش متوقف...
-
فانوس-2
چهارشنبه 22 دی 1400 06:43
قدم اول انسانی خود سازی هست تا آدمی به مرز انسانیت برسد. آدمی در همان رفتار ذکر شده در فصل قبل به خودسازی میرسد و دگر سازی اول از خودسازی هست که دگر سازی رشد میکند. دگر سازی یعنی اینکه شما دارای تفکری میشوید که در ذهن انسان تعقل پذیر پذیرش دارد رد نمیشود زیرا تفکر درست در انسان درست ریشه میکند. و تفکر غلط پس زده میشود...
-
فانوس-1
چهارشنبه 22 دی 1400 06:42
یک پا را مد نظر بگیرید هم میتواند قدم برای خیر بردارد و هم میتواند لگد به دیگری بزند.اعضای بدن ما در کنترل تفکر انسانی هستند تفکر انسانی پیام دهنده به قلب هست قلب یک پمپاژ کننده خون هست اما قلب تفکری انسانست که آن قلب را معنا میدهد خون انتقال دهنده به ذهن و فکر تمیز دهنده آن.سلول های مغزی انسان هر گلبول قرمز خون و...
-
کوچه های باریک زندگی
چهارشنبه 22 دی 1400 06:39
میل بافتنی که میبافت سرمای زمستان را بر تن کودک قد کشیده لباس آدم برفی تابستان را فصلها یعنی گذر از آدمک هایی که میبرند دیروز را و تاریخها قد کشیدند میان سر فصلهای زندگی را چه خطوط دلتنگی بود جایی در فصل گمشدگی ها چه کوچه سردی بود میان چند شعر گمشدن ها و اینجا دفتری به پهنای تمام فصل های زندگی هست حسام الدین شفیعیان
-
/پروانه بشو/
چهارشنبه 22 دی 1400 06:35
/پروانه بشو/ نگاه میکنی عمق پیله را که پروانه شوی همره عشق چو دیوانه شوی در چنان چون چرا چنین چگونه شعر شوی از فکرو خیال خود شعری زده ای با فتح چنین چون چنان گل زده ای آخر شعر برای خط زدن نقطه سر خط ویرگول زده ای حسام الدین شفیعیان
-
قصه شاپری
چهارشنبه 22 دی 1400 06:34
شاپری قصه دلش تنگ شده در ورای دل قصه کمی حرف شده راوی از غصه برایش پری از دیو شده آخر قصه دگر شهر آن کاغذ بود زدو سنگ بر کلاغی که دلش تنگ شده شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
عصر زندگی
چهارشنبه 22 دی 1400 06:33
عصر تمام تاریخ بود ظهر شعر انگیز غروب تاریخی میان شب شعر برای شاعری خسته یا میان روز شعری دل خسته کلمات شاعری شدن که میبافت بر دل خود کوک زندگی سرفصل وصله از بهار زندگی متساوی از دو قطب بر زمین و تساوی از نیمکره از شعر بر زمین پر از گشودن شعر تا سطر اول کلمه از بند جمله خطوط منحنی از شعر میشد زندگی یا ریلی از اشعاری...
-
/کوچه دلتنگی زمین/
چهارشنبه 22 دی 1400 06:33
/کوچه دلتنگی زمین/ پنجره نورفشان خورشید میخندید باران نغمه شدو خوش بارید غزل از سرو شدو آسمان دلتنگ بود شعر گم گشتو شاعر همی گم میگشت در پی کوچه ی تردید کمی باران بود ماه از پس پرده چرا نالان بود غم برایش کمی لالایی شعر برایش کمی حرف میشد قصه سرفصل غرلهای دل او میشد حسام الدین شفیعیان