اگر توانستیم خشم را کنترل کنیم یعنی بذر تاریکی را در کوچکترین نمود آن درونمان خشک کردیم.در تحول انسانی نو شدن یعنی دقیقه و دقایق و ساعتهای تو نو بشود در سمت کمال و روشنایی بیشتر اگر یک در جا زدید یعنی یه پله عقب تر رفتید.نو شدن در نو شدن درست و صحیح یعنی من بذر خشم.حسادت.کینه.انتقام.بدی را با بدی جبران کردن.و خشک کردن بذر تاریکی و آب دادن به روح در تفکر کاشتن و نوتر کردن آن در یک پله به سمت بالاتر.یک گوش کردن صحیح یک بینش صحیح یک تفکر صحیح یک حرکت خوبتر.یعنی دقایقم امروزم با فردایم فرق نو شدن در سمت درست را نمودار بهتر کنم.در جا زدن برگشتن هست یعنی من در همان کلام نو میشوم.اما در بعد بازخورد افکارم در نو شدن ها.بذر کلام همان کلامست اما بذری در پرورش ذخیره دانش در پرورش گفتن آن.بذر خشک نشده بلکه بذر همیشگی ماندگار در پرورش آن در نمودار آن در ذهنیت رشد کردنست.پس کوچکترین بذر تاریکی فاجعه بزرگ میتواند بشود خشم کنترل نشود فاجعه هست.فاجعه آن یعنی من روحم را زخم در زخم دیگران بشوم.اما بذر روشنایی یعنی آرامش درون به برون دیگری.برون روشن در برون ضمیر دیگری.خوشایند رضایت خداوند حرکت کنیم.زیرا خوشایند رضایت خدا یعنی آرامش درون خودمان.
روح های بزرگ تفکرات بزرگ هستند.تفکرات بزرگ در گنجایش روح بزرگ هست.تفکرات مثبت تفکراتی هستند که روح را از خساست در میاورد.تفکرات منفی روح را کوچک میکند.اگر در یک پارچ آب دو برابر آن آب بریزید سرریز میشود. روحی که گنجایش آن زیاد بشود انعکاسش تجلی بزرگی از معنویت میشود.خداوند بسیار بخششگر و عادل هست.بسیار مهربانست.این ظرفیت گنجایشی در هر انسانی میزانی دارد.وقتی شما خیر اندیش باشید دهان شما زبان شما فکر شما همه روح شما در نمودار مهربانی رشد میکند.چون گنجایش شما از ظرفیت بزرگیست که آن را پرورش دادید.دیگر بازخورد برخورد را نگاه نمیکنید که چگونه برخورد شد شما ظرفیت وجودیتان را نمودار میکنید.بازخورد آن ظرفیت طرف مقابلست.اگر کسی لگد زد به شما و شما برگشتی لگد زدی میشوی مثل او.اما اگر فحش شنیدی و فحش ندادی و دعای خیر هم کردی این یعنی در کمال گرفتن پیشرفت کردید.زیرا نیش زبان زدن و روح دیگری را آسیب رساندن ظرفیت کوچک درونست.اما زبانی که به درون و برون مهربانست تبلور الماس گونه هست شما مد نظرتان خداست زیرا او ناظر بر تمامی اعمال و رفتار شماست.
جواب بدی با بدی میشود .بد بودن جواب بدی با خوبی گوهرست.این گوهر والاترین گوهر هست که اگر درون انسانی روشن شود.اول برداشت آن آرامش خود و دیگرانست.اگر در سختی ها و مصائب و مشکلات.صبوری کنید.اگر این را باور داشته باشید که خداوند خیرخواه بشریت هست.شما هم صفت خیرخواهی را درونتان روشن نگه میدارید.زیرا آنکه شما را محافظت میکند خداست.اگر جای خیریت شریت را خواستارید باید روی خود کار کنید تا درون شما تبلور روشنایی شود.اگر منتظر بد خواستن برای دیگری شدید اول خودتان ضربه میخورید.اگر منتظر مرگ کسی باشید اول خود ضربه میخورید.اگر چاله بکنید خودتان در چاله میفتید.زیرا کسی که در سختی هست گشایش را از خدا باید بخواهد چشم شما اگر بر بنده خدا بود میشوید بنده بندگان خدا.ولی چشم شما و گوش شما و تفکر شما باید در خواستن از خدا باشد.اینکه کسی از زجر شما شاد هست.درونش انسانیت نیست.سادیسم هست.اگر کسی از شکنجه دیگری لذت ببرد سادیسم درونش هست.زیرا زخم زدن به دیگری نوعی تفکر تاریکیست.روشنایی بخشان در دعا کردن در حق دیگران سخاوتمندن.تهمت نمیزنند.بلکه سعی میکنند دیگری را بسازند.زیرا ویرانی آسان هست. و بنا کردن گوهر و ارزش هست.آنچه که شما را در شادی دیگران سهیم میکند شاد شدن از شاد بودن دیگرانست.اگر شما در مشکلات باشید و برای دیگری آرامش بخواهید و توکل بر خدا کنید خداوند سخاوتمند هست.خداوند تمام صفات خوب را دارد. و نقطه ذره تاریکی درون خدا نیست حتی به اندازه یک نقطه.خداوند بسیار بخششگر.بسیار مهربان هست اگر عدالت خدا همان رفتار و باز رفتار خودمان باشد.خودمان بد کاشتیم بد درو کردیم. اگر آزار از دیگری باشد باز هم او همانی را برداشت کند که میکارد مزرعه زندگی ما محصول کاشت و برداشت خودمان هست. و اگر آفت زننده ای در مزرعه خوبی باشد آن آفت اول بعد آفت زدن خود او را در بر میگیرد عمل و باز عمل.پس خوش بینی.سخاوت.روحی اگر پرورش یافت.شما بذری میشوید در دیگری.زنجیره انسانی یعنی همین.
یک شمع روشن میتواند شعاعی از اطراف خود انسان را روشن کند اما صد آن هزار آن و میلیون آن و... میتواند جهانی را روشن کند فکر ما هم مثل یک شمع هست زمانی روشنایی آن زیاد میشود که بتواند در شمعدان اندیشه ها روشن و روشنی شمع های دیگران شود. هر کسی شمعی روشن کند آن را در ذهن خود بسته نگهدارد مثال آنست که درون خود را فقط بخواهد روشن نگه دارد اما وقتی این شمع بذر تفکر درست در جمع زیاد شد این روشنایی جهانی میشود نجات. وقتی حصار دور شمع کشیدید و سیم خاردار کشیدید. و در را بستید شمع روشن شعاعی از اطراف خود را روشن میکند که به واسطه خود فقط نجاتی میشود کم کم خاموش زیرا درون آن خاک میگیرد و غرور و تکبر میشود که من نجات پیدا کردم و دیگری به من مربوط نیست. اما اگر بازخورد برخوردهای یک جهان مد نظرتان باشد حاصل جمع آن برخوردها جهان برون رفته از خشونت و صرف مادی برون رفت از چرخ دنده ای میشود جهان برای هم برای برخورد دیگری با دیگری و نجات دیگری توسط دیگری دغدغه و فعال شدن روح انسانی از پر شدن از آنچه ذات اصلی انسان هست یعنی برای هم.برای خود میشود نشستن نگاه کردن و من چه کاری از دستم بر میاید برای دیگری. شاید اولین قدم کوچکترین آن یا بزرگترین آن در کاری که انجام میدهید. مثلان شاعرید. نویسنده اید. دکتر.پرستار. مغازه دار. نانوا. بنا.هر شغلی پاکبان و هر شغلی که به آن مشغول هستید. میتوانید در آن انسانیت را بگنجانید.که این نمودار در جامعه دیده شده.با انواع مختلف ایده آن. برای کمک به انسانهای دیگر. ایده ها مهم هستند ایده همسان یا ایده متفاوت.اصلان ایده سازی خودش مهم هست. ایده پردازی در کار خیر.ایده ها مهم هستند. مهم این نیست که شما حالا ایده نویی کار ببندید یا همان ایده زنجیره انسانی را پیش ببرید. مهم هدف آنست. حالا اگر شد ایده نوتر و کاری نو یا همان حرکت زنجیره انسانی.از نمودار آن در امور انسان ها. طبیعت. حیوانات.منابع نسلها برای حیات. و... هر کسی در زمینه ای یا زمینه هایی بسته به توانایی خود حرکت کند میشود زنجیره ای بزرگ در هدفی بزرگ برای رضایت خدا.
شما وقتی یک انسان را بد بدانید و له کنید و له کردن و مارک زدن آن شخص را جنایت کرده اید زیرا اول آبروی آن انسان را بردید و جای تکامل آن تدافع شدید.بعد مارک زدید بعد له کردید و ترد کردید این خیلی آسانست جنایت کردن روحی.اما در بعد آن اگر بشریت تکامل گرفت یک آدم که خورد شده خدایی نکرده و همه شاخه هایش زده شده به این سمت رود که انسانها آن شخص اشخاص را درمان روحی کنند یعنی رشد بذر دوباره دهند.این هنرست و الا له کردن که آسانست. رضایت خدا یعنی اینکه در تحول دیگری سهیم باشیم.اما شما حس خوب را به دیگری بدهید و تفکر خوب اگر شخص که در منجلاب سیاهی هست روشن نشد و روشن نشدو کار کردید و زنجیره انسانی خود آن شخص هست که در آن لجبازی به از بین بردن ماهیت و شخصیت و وجودیت خود کوشاست. پس مثال شمعی باشید که شمع درون دیگری را روشن کند و خدا کند این پذیرش از برخورد تاثیر پذیر شما روشن در چراغدان اطراف شود.زیرا آنکه در خود شمعی را روشن میکند فقط خود را روشن کرده و آنکه دیگری و دیگران را رشد روشنی دهد این روشنایی را در زنجیره وسیعی گذاشته است.