حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

اهورا مزدا

در آیین زرتشتی از اهورامزدا به‌عنوان خالق آسمان‌ها، موجودات و جهانیان یاد شده است. 

اگر نگاهی به تاریخ کشورمان داشته باشیم، نام آیین «زرتشت» را به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین و برجسته‌ترین ادیان الهی  می‌بینیم که در کشور تبلیغ می‌شده است. در این آیین، زرتشت خود را به‌عنوان پیامبری مبعوث‌ از سوی «اهورامزدا» معرفی می‌کند. زرتشت پیامبری یکتاپرست است که از میان خدایان متعدد آریاییان آن دوران، تنها یک خداوندگار را که سرور و برتر از بقیه است، برمی‌گزیند و آن خدا را «اهورامزدا» خطاب می‌کند. 

با توجه به آموزه‌های زرتشت، اهورامزدا خدایی حکیم و برتر است؛ خالق آسمان‌ها و زمین که بسیار مهربان است و ضمن سلطه بر اسرار آشکار و نهان، تک تک موجودات حاضر در این دنیا را آفریده است. طبق آموزه‌های زرتشت، اهورامزدا خالق تمام زیبایی‌ها و خوبی‌ها است که در برابر او، اهریمن یا «مینویا» قرار می‌گیرد که آفریننده تمام زشتی‌ها و پلشتی‌ها است

آموزه‌های زرشتی، اهورامزدا را والاترین مقام‌ جهان هستی معرفی می‌کند. خداوندگاری بی‌مانند و آفریننده همه‌چیز که در بالاترین نقطه‌ از جهان هستی ساکن است.

معنی اصلی اهورامزدا، «سرورِ دانا» است

بر اساس اعتقادات و آموزه‌های زرتشت، اهورامزدا که سرلوحه‌ خوبی‌ها و پاکی‌ها است، از آغاز دنیا، درگیر یک نبرد عظیم با «اهریمن» بوده است؛ که در آیین زرتشت آن را با نام‌هایی مثل «انگره مینو» و «روح ویرانگر» هم می‌شناسند. اهورامزدا و اهریمن دو روح هم‌زاد هستند؛ با این حال، اهریمن یک موجودیت به‌خصوص است که پس از سقوط از جایگاه پیشین خود، حالا به تقابل با اهورامزدا برخاسته و در نقطه‌ مقابل یگانه ایزد زرتشتیان قرار گرفته است. 


باور زرتشتیان درباره اهورامزدا چیست؟

طبق باور زرتشتیان اهورامزدا برنده نبرد میان خیر و شر است.
زنر در مورد زرتشت می گوید: «این مطلب که زرتشت با دین کهن به مخالفت برمی خیزد بسیار روشن است.» سپس ضمن آوردن نمونه هایی از این مخالفت در جای دیگر می گوید: زرتشت خود را پیامبری می دانست که از جانب خدا فرستاده شده تا نه تنها دین جدیدی بیاورد بلکه مراسم عبادی کهن را نیز اصلاح کند. او خود را پیامبری می دانست که با خدا سخن می گوید و سخنان او را می شنود. او پیامبری است که صدایش برای دوستی و احترام راستی بلند است. او دوست خداست. ارتباط او با خدا از روی پستی و حقارت نیست بلکه او از خدا استمداد می طلبد آنگونه که دوستی از دوست دیگر کمک می خواهد.» (Zaehner, R.C, 1975, PP.37-39) وی در مورد اهورامزدا چنین می گوید: «اهورا مزدا خالق همه چیز اعم از مادی و معنوی است. و از آنجا که همه چیز را به وجود آورده است خلقش”exnihilo" است. او خالق اراده و قادر مطلق است. و وجودش به هیچ وجه با نیروهای شر چنانکه در دین زرتشتی متأخر می آید، محدود نمی شود. اوست که تمام انسانها را بنا بر اعمالشان در روز واپسین داوری می کند. (Ibid,PP.54-55)
در جمع بندی اوصاف اهورامزدا بنا بر آنچه در گاهان (گاتاها) آمده چنین می توان گفت، اهورا مزدا سپنته مینیو یعنی مقدس‌ترین روان و خالق همه چیز است. وی همچنین وهومنه یعنی منش و اندیشه نیک و اشه و هبشته یعنی بهترین حقیقت دادگری است. وی خشتبره ویریه یعنی شهریاری و پادشاهی که باید انتخاب و برگزیده شود. سپنته آرمیتی است یعنی پارسایی مقدس. هورزتات جامعیت و رسایی و امرتات جاودانگی و بی مرگی است (آسموسن، ج پ، ص 106) اشه یعنی راستی و درستی و قانون ایزدی و پاکی است و 108 بار در گاتاها تکرار شده است کلمه «اشو» نیز از همین ریشه است. و هومنه مرکب از «وهو» و «منه» به معنی خوب منش می باشد. کلمه خوب فارسی و «وهو» اوستایی یکی است. منش با «منه» اوستایی نیز از یک ریشه است. و هو منه را به نیک نهاد و یا پاک سرشت می توان ترجمه کرد. و هومنه و یا «وهیشتومنه» هر دو دارای یک معنی است و تقریباً 130 بار در گاتاها تکرار شده است. خشتره یعنی کشور و توانایی و خسروی، کلمه شهر و شهریاری هر دو از خشتر اوستایی است. آرمئتی به معنای بردباری و فروتنی و مهر و اخلاص است. هوورتات یعنی رسایی و سلامت و عافیت. «أ» در امرتات از ادات نفی است و مرتات به معنای مرگ است و در مجموع به معنای بی مرگی و جاودانی است. این کلمات را به ترتیب اردیبهشت، بهمن، شهریور، سپندارمز، خرداد و مرداد می گوییم. نزد زرتشتیان این شش کلمه علاوه بر اسم ماهها اسم شش روز از سی روز ماه دهم هست. این کلمات گاهی از مجردات است و صفات اهورامزدا است و گاهی یک فرشته مخصوص است. مثل ملائکه در تورات، بطوریکه تفکیک این دو از هم بسیار مشکل است و ترجمه گاتاها را مشکل ساخته است. مثلاً در یسنا 47 قطعه اول برخی از آنها را باید به عنوان مجردات ترجمه کرد و برخی دیگر را باید نام فرشتگان دانست. مثلاً نسبت به خرد مقدس (سپنته مینیو) و قانون ایزدی(اشه) نیک اندیشیدن و نیک گفتن و نیکی به جای آوردن اهورا توسط خشتره و آرمینتی به ما رسایی (هوروتات) و جاودانی (امرتات) بخشد.» (گاتاها، ص 84)
در مجموع می توان گفت در گاتاهای زرتشت، اهورامزدا خدای واحد و آفریدگار دانا و توانایی است که با نیروها و جلوه‌های ششگانه خود یعنی وهومنه، اشد وهشته، خشتره وفرته، سنپته آرمیتی، هوروتات و امرتات این جهان را می آفریند و نظام و آیین خویش راا در آن برقرار می سازد و کسانی را که جانب راستی و آیین بهین او را اختیار کرده اند، به پیکار با دروغ و پلیدی می گمارد، و زرتشت را رسالت می دهد تا مردم را به راستی و درستی و به سوی ملکوت بی زوال فردایی رهبری کند.

یافتنِ قدمتِ نامِ اهورامزدا بسیار دشوار است. امروزه با آگاهی‌های موجود مسلم است که آریاییان و ایرانیانِ آریایی، قبل از زرتشت با نامِ اهورامزدا آشنا بوده‌اند، یعنی به هنگامِ حضور و ظهورِ زرتشت، نامِ اهورا، نامی آشنا بوده او دستِ کم یکی از خدایانِ بزرگِ ایرانیانِ باستان است که با ظهورِ زرتشت به مقامِ یکتایی می‌رسد.



کوروش بزرگ

بسیاری از مردم، خصوصا ایرانیان بر این عقیده اند که کوروش نیز مانند دیگر پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده است.

 در واقع کوروش به تمام ادیان و مذاهب و خدایانی که به شکل ها و نام های گوناگون در بین جوامع مختلف مورد تقدیس و پرستش مردم بودند، احترام فراوانی می گذاشت.

او به هنگام ورود به بابل متنی را می خواند و در آن اعلام می کند:

« اینک که به یاری مزدا، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته ام، اعلام می کنم تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد... »

در این متن کوروش خود را برگزیده ی مزدا می داند و برخوردای از یاری و حمایت او را دلیل موفقیت خود عنوان می کند. همچنین او در منشور حقوق بشر خود می گوید:

« وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب من را تکان داد... فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بودند را بگشایند...»

او ضمن آزادی قوم یهود از چنگ «نبونید» فرمان بازسازی معبد یهوه در اورشلیم را صادر می کند و خدایان سومر و آکد را به نیایشگاه های خودشان باز می گرداند

 برای پاسخ به این سوال، سوال دیگری پیش می آید و آن این است که اگر کوروش یک دین خاص داشت، چرا با توجه به قدرت و محبوبیتی که در نزد جوامع داشت، هیچ گاه مردم را به آن دین دعوت نکرد و آنان را در پرستش خدای خود آزاد گذاشت؟

ای مردم بهترین سخنان را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه ای روشن و ژرف بینی آنها را بررسی کنید. هرمرد و زنی باید خودش راه نیک و بد را برگزیند، پیش از فرا رسیدن روز واپسین همه به پا خیزید و در گسترش آیین راستی بکوشید.( یسنا ۳۰، بند ۲)

در بینش زرتشت، انسان موجودی بی اختیار نیست که سرنوشتش را از پیش برایش تعیین کرده باشند و خودش در آن نقشی نداشته باشد. اهورامزدا انسان را موجودی آزاد آفریده وبه او نیروی انتخاب داده تا بتواند راه زندگی خود را با ارادهً خویش برگزیند و به خواست خود، خوشبختی و یا برعکس رنج، سختی و بدبختی را در زندگی احساس کند. زرتشت آفریده شدن جهان هستی را بی‌هدف واتفاقی نمی‌داند بلکه والاترین هدف آن را گسترش راستی وهنجار درست در زندگی انسان می‌داند چنانکه ساختار هستی ازآغاز تا انجام بر راستی بنیان شده است.

پیروان زرتشت هیچگاه دین خود را نیز به زور به دیگران تحمیل نکرده و این اندیشه زرتشت را به درستی پیش بردند.

و زرتشت در این آزادی و خرد انسان در انتخاب راه خود از روی انتخاب و دانایی همت میگمارد و کوروش هم به همین اصل آزادی اندیشه و انتخاب را بر خرد و دانایی انسان در انتخاب راهش و دینش و آزادی در انسان و انتخاب همت گمارد.

کوروش بزرگ

25 Kourosh ideas | cyrus the great, tomb of cyrus, shiraz iranIran's Beauties in Photos: Pasargadae during Nowruz - Photo news - Tasnim  News AgencyIran's Beauties in Photos: Pasargadae during Nowruz - Photo news - Tasnim  News AgencyIran's Beauties in Photos: Pasargadae during Nowruzآرامگاه کوروش کبیر | Iran Attractions Informمقبره کورش کبیر از نمای بالا - عکس ویسگون




روایت هرودوت

هرودوت مورخ یونانی نوشته که کورش پس از آن‌که بابل را فتح کرد برای مطیع کردن ماساژت‌ها که در شرق رود آراکس (سیحون) سکونت داشتند لشکرکشی کرد. وی ابتدا به فرمان‌روای ماساژت‌ها تهم‌رییش («تُمیریس) که بیوهٔ پادشاه سابقشان بود پیشنهاد ازدواج داد اما او که دانست مقصود کوروش تسلط بر سرزمین اوست نپذیرفت و کورش به قصد جنگ با او به سوی سیحون حرکت کرد. او در ابتدا با حیلهٔ جنگی توانست یک‌سوم سپاه ماساژت‌ها را نابود کند اما ملکه تمیریس با جمع‌آوری تمام قوای خود به او حمله‌ور شد و در جنگی سنگین به پیروزی رسید. بیشتر سپاه کورش نابود شده و کوروش کبیر نیز کشته شد. 

روایت کتزیاس

کتزیاس مورخ دیگر یونانی جنگ کورش را با قومی به نام دِربیک به پادشاهی آمُرّایوس گزارش کرده‌است. دربیک‌ها توانستند با فیل‌های جنگی خود سواره‌نظام ایرانیان را محاصره کرده و کوروش بزرگ از اسب به زیر افتاده و یک جنگجوی هندی - که از متحدین دربیک‌ها بودند- او را با زوبینی که به رانش می‌خورد، مجروح می‌کند. روز بعد «آمورگِس» پادشاه سکائی به کمک ایرانیان آمده و آن‌ها فاتح شده و دربیک‌ها مطیع می‌شوند اما کورش چند روز بعد پس از وصیت به اطرافیان خود و تعیین کمبوجیه به عنوان جانشین خود می‌میرد.

روایت برس کلدانی

از بروسوس مورخ کلدانی نقل قول شده که کوروش در نبرد با قوم داها کشته شد. دها از اقوام ساکن اطراف گرگان بوده‌اند.

روایت تروگ پمپه‌ای

تروگ پمپه‌ای مورخ رومی هم روایتی مشابه هرودوت را اتخاذ کرده با این تفاوت که می‌نویسد سپاه ۲۰۰ هزار نفرهٔ کوروش در گردنه‌های کوهستان به محاصرهٔ سپاه ملکه ماساژت‌ها درآمده و تمامی آن‌ها نابود شده، حتی یک نفر هم زنده نمی‌ماند تا خبر این واقعه را ایرانیان برساند.

روایت گزنفون

کسنوفون مورخ یونانی مرگ کورش را در کتاب کوروش‌نامه به شکل طبیعی و در پارس گزارش داده. به گفتهٔ او کورش در خواب از مرگ خود مطلع می‌شود و پس از نیایش و وصیت‌هایی به نزدیکان و دوستان و بزرگان کشور از دنیا می‌رود. روایت کسنوفون در مورد مرگ کورش به داستان‌های اساطیری مربوط به مرگ کیخسرو پادشاه کیانی شباهت دارد.

جانشین کوروش کبیر

کوروش از تنها همسر خود کاساندان، دو پسر به نام‌های کمبوجیه و بردیا داشت که کمبوجیه را پیش از لشکرکشی به شرق، به‌عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد. کمبوجیه به‌واسطهٔ انتصابش به‌عنوان «شاه بابل»، عملاً به‌عنوان جانشین تعیین شده بود و کوروش، امور این مملکت را به او واگذار کرد. احتمالاً کمبوجیه پس از مرگ پدرش، به مرزهای شمال شرقی سامان داد و در پاییز سال ۵۲۸ پیش از میلاد، حمله به مصر را آغاز کرد و توانست آنجا را فتح کند.

منشور کوروش کبیر

از کوروش کبیر تنها سند نسبتاً مفصلی که برجای مانده، استوانه‌ای به‌ طول ۲۲٫۵ سانتی‌متر و عرض ۱۱ سانتی‌متر از جنس خاک رس با نوشته‌ای ۴۵ سطری به‌زبان بابلی است که امروزه با شمارهٔ ۹۰۹۲۰ در اتاق ۵۲ بخش ایران باستان موزهٔ بریتانیا نگهداری می‌شود.

تکهٔ اصلی استوانه کوروش کبیر در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط هرمزد رسام در حفاری معبد مردوک در بابل پیدا شد، این تکه منشور کوروش حاوی ۳۵ خط بود. تکهٔ دوم منشور کوروش کبیر که شامل خط‌های ۳۶ تا ۴۵ می‌شود، در سال ۱۹۷۵ میلادی در کلکسیون بابل دانشگاه ییل یافت شد و به منشور اصلی پیوست گردید.

 

در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل متحد منشور کوروش کبیر را به همهٔ زبان‌های رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل در فضای بین تالار اصلی شورای امنیت و تالار قیومت در شهرنیویورک قرار داده شد. در این مکان، نمونه‌ای از آثار فرهنگی کشورهای گوناگون وجود دارد.  

متن منشور :

۱) « کوروش» شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه توانا ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد.

٢) شاه نواحی جهان.

۳) چهار[ ...... ] من هستم [ ...... ] به جای بزرگی ، ناتوانی برای پادشاهی کشورش معین شده بود.

۴) نبونید تندیس های کهن خدایان را از میان برد [ ...... ] و شبیه آنان را به جای آنان گذاشت.

۵) شبیه تندیسی از ( پرستشگاه ) ازاگیلا ساخت [ ...... ] برای « اور» و دیگر شهرها.

۶) آیین پرستشی که بر آنان ناروا بود [ ...... ] هر روز ستیزه گری می جست. همچنین با خصمانه ترین روش.

۷) قربانی روزانه را حذف کرد [ ...... ] او قوانین ناروایی در شهرها وضع کرد و ستایش مردوک ، شاه خدایان را به کلی به فراموشی سپرد.

۸) او همواره به شهر وی بدی می کرد. هر روز به مردم خود آزار می رسانید. با اسارت ، بدون ملایمت همه را به نیستی کشاند.

۹) بر اثر دادخواهی آنان « الیل » خدا ( مردوک ) خشمگین گشت و او مرزهایشان. خدایانی که در میانشان زندگی می کردند ماوایشان را راه کردند.

۱۰) او ( مردوک ) در خشم خویش ، آنها را به بابل آورد ، مردم به مردوک چنین گفتند : بشود که توجه وی به همه ی مردم که خانه هایشان ویران شده معطوف گردد.

۱۱) مردم سومر و اکد که شبیه مردگان شده بودند ، او توجه خود را به آنان معطوف کرد. این موجب همدردی او شد ، او به همه ی سرزمین ها نگریست.

۱٢) آنگاه وی جستجوکنان فرمانروای دادگری یافت ، کسی که آرزو شده ، کسی که وی دستش را گرفت. کوروش پادشاه شهر انشان. پس نام او را بر زبان آورد ، نامش را به عنوان فرمانروای سراسر جهان ذکر کرد.

۱۳) سرزمین « گوتیان » سراسر اقوام « مانداء» را مردوک در پیش پای او به تعظیم واداشت. مردمان و سپاه سران را که وی به دست او ( کوروش ) داده بود.

۱۴) با عدل و داد پذیرفت. مردوک ، سرور بزرگ ، پشتیبان مردم خویش ، کارهای پارسایانه و قلب شریف او را با شادی نگریست.

۱۵) به سوی بابل ، شهر خویش ، فرمان پیش روی داد و او را واداشت تا راه بابل در پیش گیرد. همچون یک دوست و یار در کنارش او را همراهی کرد.

۱۶) سپاه بی کرانش که شمار آن چون آب رود برشمردنی نبود با سلاح های آماده در کنار هم پیش می رفتند.

۱۷) او ( پروردگار) گذاشت تا بی جنگ و کشمکش وارد شهر بابل شود و شهر بابل را از هر نیازی برهاند. او نبونید شاه را که وی را ستایش نمی کرد به دست او ( کوروش ) تسلیم کرد.

۱۸) مردم بابل ، همگی سراسر سرزمین سومر و اکد ، فرمانروایان و حاکمان پیش وی سر تعظیم فرود آوردند و شادمان از پادشاهی وی با چهره های درخشان به پایش بوسه زدند.

۱۹) خداوندگاری ( مردوک ) را که با یاریش مردگان به زندگی بازگشتند ، که همگی را از نیاز و رنج به دور داشت به خوبی ستایش کردند و یادش را گرامی داشتند.

٢۰) من کوروش هستم ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سرزمین سومر و اکد ، شاه چهار گوشه ی جهان.

٢۱) پسر شاه بزرگ کمبوجیه ، شاه شهر انشان ، نوه ی شاه بزرگ کوروش ، شاه شهر انشان ، نبیره ی شاه بزرگ چیش پیش ، شاه انشان.

٢٢) از دودمانی که همیشه از شاهی برخوردار بوده است که فرمانروائیش را « بعل » و « نبو » گرامی می دارند و پادشاهیش را برای خرسندی قلبی شان خواستارند. آنگاه که من با صلح به بابل درآمدم

٢۳) با خرسندی و شادمانی به کاخ فرمانروایان و تخت پادشاهی قدم گذاشتم. آنگاه مردوک سرور بزرگ ، قلب بزرگوار مردم بابل را به من منعطف داشت و من هر روز به ستایش او کوشیدم.

٢۴) سپاهیان بی شمار من با صلح به بابل درآمدند. من نگذاشتم در سراسر سرزمین سومر و اکد تهدید کننده ی دیگری پیدا شود.

٢۵) من در بابل و همه ی شهرهایش برای سعادت ساکنان بابل که خانه هایشان مطابق خواست خدایان نبود کوشیدم [ ...... ] مانند یک یوغ که بر آنها روا نبود.

٢۶) من ویرانه هایشان را ترمیم کردم و دشواری های آنان را آسان کردم. مردوک خدای بزرگ از کردار پارسایانه ی من خوشنود گشت.

٢۷) بر من ، کوروش شاه که او را ستایش کردم و بر کمبوجیه پسر تنی من و همچنین بر همه ی سپاهیان من

٢۸) او عنایت و برکتش را ارزانی داشت ، ما با شادمانی ستایش کردیم ، مقام والای ( الهی ) او را . همه ی پادشاهان بر تخت نشسته

٢۹) از سراسر گوشه و کنار جهان ، از دریای زیرین تا دریای زبرین شهرهای مسکون و همه ی پادشاهان « امورو » که در چادرها زندگی می کنند.

۳۰) باج های گران برای من آوردند و به پاهایم در بابل بوسه زدند. از [ ...... ] نینوا ، آشور و نیز شوش

۳۱) اکد ، اشنونه ، زمیان ، مه تورنو ، در ، تا سرزمین گوتیوم شهرهای آن سوی دجله که پرستشگاه هایشان از زمان های قدیم ساخته شده بود.

۳٢) خدایانی که در آنها زندگی می کردند ، من آنها را به جایگاه هایشان بازگردانیدم و پرستشگاه های بزرگ برای ابدیت ساختم. من همه ی مردمان را گرد آوردم و آنها را به موطنشان باز گردانیدم.

۳۳) همچنین خدایان سومر و اکد که نبونید آنها را به رغم خشم خدای خدایان ( مردوک ) به بابل آورده بود ، فرمان دادم که برای خشنودی مردوک خدای بزرگ

۳۴) در جایشان در منزلگاهی که شادی در آن هست بر پای دارند. بشود که همه ی خدایانی که من به شهرهایشان بازگردانده ام

۳۵) روزانه در پیشگاه « بعل » و « نبو » درازای زندگی مرا خواستار باشند ، بشود که سخنان برکت آمیز برایم بیایند ، بشود که آنان به مردوک سرور من بگویند : کوروش شاه ستایشگر توست و کمبوجیه پسرش

۳۶) بشود که روزهای [ ...... ] من همه ی آنها را در جای با آرامش سکونت دادم.

۳۷) [ ...... ] برای قربانی ، اردکان و فربه کبوتران.

۳۸) [ ...... ] محل سکونتشان را مستحکم گردانیدم.

۳۹) [ ...... ] و محل کارش را.

۴۰) [ ...... ] بابل.

۴۱) [ ...... ] ۴٢) [ ...... ] ۴۳) [ ...... ] ۴۴) [ ...... ] ۴۵) [ ...... ] تا ابدیت .

کوروش بزرگ


Стихотворение «Кир II Великий. Победное шествие» автора Алексей Сальникофф  - Литературный сайт FabulaeПерсидский царь Кир Великий: краткая биография. Почему персидский царь Кир  был назван великим?


گاهشمار دوران پادشاهی کوروش کبیر

۵۵۸: آغاز پادشاهی کوروش در انشان (فارس) و خوزستان. انتقال پایتخت هخامنشیان به شوش.

۵۵۸: آغاز پادشاهی کوروش در انشان (فارس) و خوزستان. انتقال پایتخت هخامنشیان به شوش.

۵۵۰: شکست ایشتوویگو شاه ماد از کوروش و پیرو آن فتح هگمتانه. اتحاد ماد و پارس.

۵۴۹ تا ۵۴۸: تسخیر سرزمین‌های پارت، جرجان و احتمالاً ارمنستان توسط کوروش.

۵۴۶: فتح سارد پایتخت لیدی توسط کوروش و شکست کرزوس پادشاه لیدی.

۵۳۹: فتح بابل ثروتمندترین شهر غرب آسیا توسط کوروش. سقوطی که با مقاومت کم سپاه بابل در کرانه ساحلی رود دجله به وقوع پیوست

۵۳۹: کوروش به یهودیان آواره اجازه داد تا به اورشلیم بازگردند و در آنجا آزادانه برای خود کنیسه بسازند.

۵۲۹: کوروش به قبایل سکاها در شمال شرق ایران حمله کرد و در جنگ با ماساگتها کشته شد. کوروش کبیر را در پاسارگاد دفن کردند. پس از او کمبوجیه دوم فرزند کوروش به تاج و تخت رسید.

کوروش کبیر ابتدا علیه ایشتوویگو، شاه ماد، به جنگ برخاست و سپس به پایتخت حکومت ماد در هگمتانه یورش برد و با کمک‌هایی که از درون سپاه ماد به کوروش شد، هگمتانه را فتح کرد. سپس کرزوس، شاه لیدیه را شکست داد و به‌سوی سارد لشکر کشید و پس از دو هفته، شهر سارد به اشغال نیروهای ایرانی درآمد. کوروش مسئولیت فتح دیگر شهرهای آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و خود به اکباتان بازگشت و به‌سوی «پارت»، «زرنگ»، «هرات»، «خوارزم»، «باختر»، «سغد»، «گندار»، «ثه‌تَگوش» و «اَرَخواتیش» لشکر کشید. جزئیات این جنگ‌ها در تاریخ ثبت نشده‌است و اطلاع کمی دربارهٔ جزئیات این نبردها وجود دارد.

با شکست کشور ماد به‌ وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ ساله ایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش کبیر به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش کبیر به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.

کوروش کبیر پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش بزرگ نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.


اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد کوروش کبیر به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش کبیر هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش کبیر مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.

نکته قابل توجه رفتار کوروش کبیر پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردمسارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش کبیر را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.

پس از لیدی کوروش کبیر نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد.

هدف اصلی کوروش کبیر از لشکرکشی به شرق، تأمین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش کبیر به معارضه بپردازد وجود نداشت. کوروش کبیر با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش کبیر و عهدی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود.