14 امّا چون باغبانان او را دیدند، با خود تفکّرکنان گفتند، این وارث میباشد، بیایید او را بکشیم تا میراث از آنِ ما گردد.
26 پس چون نتوانستند او را به سخنی در نظر مردم ملزم سازند، از جواب او در عجب شده، ساکت ماندند.
36 زیرا ممکن نیست که دیگر بمیرند از آن جهت که مثل فرشتگان و پسران خدا میباشند، چونکه پسران قیامت هستند.
46 بپرهیزید از کاتبانی که خرامیدن در لباس دراز را میپسندند و سلام در بازارها و صدر کنایس و بالا نشستن در ضیافتها را دوست میدارند.
31 و اگر کسی به شما گوید، چرا این را باز میکنید، به وی گویید خداوند او را لازم دارد.
42 گفت، اگر تو نیز میدانستی هم در این زمانِ خود، آنچه باعث سلامتی تو میشد، لاکن الحال از چشمان تو پنهان گشته است.
19 عیسی وی را گفت، از بهر چه مرا نیکو میگویی و حال آنکه هیچکس نیکو نیست جز یکی که خدا باشد.
14 و فریسیانی که زر دوست بودند همهٔ این سخنان را شنیده، او را استهزا نمودند.
15 آنگاه یکی از مجلسیان چون این سخن را شنید گفت، خوشابحال کسی که در ملکوت خدا غذا خورَد.
22 پس غلام گفت، ای آقا آنچه فرمودی شد و هنوز جای باقی است.
17 و چون این را بگفت همهٔ مخالفان او خجل گردیدند و جمیع آن گروه شاد شدند، بهسبب همهٔ کارهای بزرگ که از وی صادر میگشت.