حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

عیسی مسیح

و باز همانطور در این جلیل پیامبری نمی آید؟نبی نمی آید؟تحقیق کنید ببینید از جلیل نمی آید حال  مسیح  تولد یافته بیت اللحم هست که در استان جلیل و روستای ناصره سکنی گزیده. جلیل.بیت اللحم.ناصره و بعد باز در همان مسائل تهمت ها به جنون و عقل خود را از دست داده تا خواستن آیت از آسمان که همان آیت یونس در دریا در بعد آسمان آن.و باز معجزات دیگر و باز انکار. و باز معجزات و باز انکار.تا جایی که ترس اخراج از کنیسه  را بر او مقدم دانستند و تحت تاثیر حتی باراباس قاتل را آزاد و او را مصلوب کنید.در همان مبحث پسر انسان وامانده بودند تا چه رسد امر از آسمان آمدن او و تولد و منجی بودن او. زیرا در همان امر پسر انسان را خواهید دید پیراهن چاک دادند و کفر متهم کردند کفر میگوید.شلاق زدن مسیح آن هم در ازدحام مردم خلاصی  و ارعاب شدید بود تا هم به نحوی مردم کوتاه آیند و نگویند تصلیب کن به آن مقام زمینی و هم پاسکاری به هم.اما آن چنان همان مردم که خدمت های عیسی را دیده بودند تحت نداشتن استقلال فکری بهم ریختند که او را  مصلوب کن را نجات خود بدانند حال همانطور که زیر یوق همان ها به کام تلخی زندگی و آن خشونت رومیان و تحریک علمای یهود که منافعشان را در خطر دیدند رفتند . فریسیان صدوقیان ریاکار بودند زیرا  آن عالمان هم حاضر بودند زیر یوق دولت رومی بر سرزمینشان بمانند اما در خفا دشمن هم بودند و در ظاهر دوست و هم پیمان یک بلبشوی دو دستگی در دو سمت.سمتی قدرت روم بر یهود و سمتی تعلیمات مسیح.حال آنگونه به راحتی میتوانستند اموال را طبق شریعتی که دوست داشتند داشته باشند و آنچنان از  مسئله اینکه او را پادشاه کنند مردم ترس داشتند که در جرم نامه او که زدند نوشتند عیسی پادشاه یهود دقیقان خود را  مسخره کردند زیرا زمانی که مردم خواستند مسیح را پادشاه کنند او به فراز کوه رفت  و اصلان پادشاهیش را زمینی نمیدانست اما ترس از قدرت آسمانی بر قدرت زمینی یعنی پادشاهی او و فرزند خدا دانستن خود که زیر مسئله انسان و آسمان مانده بودند و اینکه مسیح چگونه از آسمان آمده در حالی که او فرزند یوسف و مریم است.علت گرد آمدن مردم از سرزمین های مختلف در آن زمان در  آنجا هم خود مسئله ای متمایز از مسائل دیگر میشد که چرا آنجا گرد آمده و از سرزمین خود بدانجا اقامت گزیدند و حال چگونه شده هست که منجی آمده اما زمان ظهور او را انکار میکنند.چگونه این منجی که اینقدر برایشان مهم و نجات بخش هست را منجی نمیدانند  بدنبال بنا بودند تا معبد بسازد و بدنبال جنگجو بودند تا رومی ها را بیرون کند اما مسیح خادم خدا بود نه خادم آنها.خادم خدا ترسیم مسیر نجات را برایشان گشود که اگر با او هم پیمان اتحاد آسمانی  و پیشبرد راه درست را میپیمودند و واقعیت را درمیافتند هم سرزمینشان میشد آزاد و هم برگزیده بودن قومشان باز میگشت به آنها اما سر سختی آنها به مراحل سخت بعد آن بعد از تصلیب و رستاخیز شد که با همان ترسیم راه اگر  ایمان داشتند به این وعده آسمانی خود آنها رومیان هیچگاه نمیتوانستند غلبه بر آنها یابند زیرا شکست میخوردند آنهم با نقشه خدا نه نقشه زمینی آنها اما شک آنها تردید آنها بود که آن تهمت ها و آب دهان و مسخره کردنش و شلاق و تصلیبو و اذیتش کردند و زیر یوق زمین ماندند.

File:Unknown artist - Salvator Mundi - WGA16262.jpg - Wikimedia Commons

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد