حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

/آری اینچنین هست انسان/

پر شکوه چو آسمان که آسمان بر آن آسمان

بر نگاه ما چه جریان دارد

بر آسمان چه غوغایی از دریای بیکران

دریای زمین امتداد ش کجاست و آسمان انتهایش کجاست

آسمان نهایت اوج اقتدار چه آفرینش زیبایی در چشمان انسان

تفکر مایه نهال در بذر اندیشه درست

درست اندر درستی اندر نهال بذر درست

مزرعه ای که زمین  آن آسمان آن آنی در آنی تفکر زآن

شکوه جلالو  راه تفکر زآن هدف از اندیشه های  بذر زآن

چراغدانی که شمعی بر خود شمع دگران شمع از شمع شدن های دگران

و این شعله چراغدان از دست اوج صعود نه سقوط بلکه راه درستی در بر چراغ

فانوسی که میبرد تاریکی مسیر را  مسیری که میبرد به دریای بیکران ولی آسمان  انتها

انتهای مسیر هر انسان  تولد از تولد تولدی که نو شود در تولد نو شدن از رخت مادی

نو شدن از  بر کندن رخت مادی بر رخت معنوی در بر اعمال چو  جسم روح بر  سبک از اعمال

رخت اندیشه چو معنوی شود  تفکر جامه ای نو گیرد جامه نو در اندیشه گیرد

آری اینچنین هست انسان

حسام الدین شفیعیان

سمفونی زمان

دقایق  سکوت انگیز زمین

جایی در  سمفونی زمان

جایی در  نت های کمان

جایی در فالش شدن نهان

گاهی در  دو دو می های نهال

نهال بر گیاه و بذر  جهان

جهان بذرو درو در اعمال عیان

حسام الدین شفیعیان

/خورشید هدایت/

/خورشید هدایت/

ای چشمه خورشید هدایت

در سپر از دوران  تاریخ هدایت

بر بر هدف در بر امید  چو خورشید

ماهو ستاره همه در  عشق چو جوشید

شعر از کلمات حرف چو باران شود آری

این هست نهال بذر تنومند صداقت

راستی در بر تعالی متعالی

هر کسی که دارد بر خود جوشش چو عالی

کوشیدنو جوشش همه در راه  بذر حمایت

حامی بر کل افلاک و کهکشانها و  جلال  درستی

از بر درستی بدر آید درستی در بر درست زیستن از خوب شدن هست

چون عشق بورزی نهال همان را به درویی درون خود از خود دیگری از آن بجویی

شعرم اگر از بر هدف در درستی جوشش بر آید هدف از راه درستی

حسام الدین شفیعیان

بار سنگین کلمات-بند قفس کلمات-شهر بر بلندای آهن

عکاس-حسام الدین شفیعیان

مسئله بار سنگین دارد

بر تفکر ما شعر بگفتن دارد

انگار آدمک هایی که دلبستن

شاید این قصه ژانویه ای از خود دارد

بار جسم خسته روح خسته

انگار شعر هم واژه کمی حرف دارد

-------------

قفس بند کلمه شعر میشود

قفس قفس بند بند شعر من حرف میشود

موج تکاندن زخود  صخره شکن شویم

یا شهر دیوارهایش بلندو  ما کوتاه شویم

------------

زندگی نیرزد به  این همه طمع

کفن یکی کفن فروش از کفن

ما یک کفن بریمو جسم را کفن

چه غوغایی دارد شهر برای آهن

مگر چند آجر مگر چند سیمان

بلوکه های ادمیان درون قفس

اینجا دیوارهای شهر بلند هست

و نغمه ها کوتاه به گوش میرسند

شهر هم در کفن آهن پیچیده شده هست

---------------

حسام الدین شفیعیان

گلفشانی

عکاس-حسام الدین شفیعیان

با همی شور گلفشانی گفتی

چه عالی تو نشانی گفتی

غزل سرایی گفتی

شکر زدیو قند چکانی گفتی

هم شورو نوای دل طوفانی زدی

هم اشک پیاله به دل بارانی زدی

تار غم بر شعر خود به قالی بافتی

طرح زدیو طرح چو گل ها زقالی بافتی

خط خط شعرت را موج فشانی گفتی

آخر خط نقطه سر خط بعد با نشانی گفتی

حسام الدین شفیعیان