گر همی آب را گر بنگری در همین آب هست جریان زندگی در گذر در گذر از همی آب سنگلاخ گر کند راه آب را سد زآن جریان آبست که گردد افزان زآن تا به دریا این آب از رود در گذر گر زدریا میرسد جریان روان بعد زدریا سنگلاخ نیست صخره بود موج دریا زصخره رد شود گر به ساحل گر رسد آرام شود این ز زیبایی آن افزان شود.
دانش همی هست زمانند ابی روان گر زدانش افزان شود آن بهتری گر زدریای علم را بنگری همچون رود به دریا بنگری آنچه زعلمت گر شود رودها همچون گر بنگری تا دریا ها تا به ساحل بنگری موج را نگر بر در آن صخره را آب را نگر اینچنین هست که دانش پژوه میشود از رود تا دریا درون این همی دریا و ساحل را نگر بر خورشیدو و ابرها را نگر بر بارانو بر باریدن نگر بر درون آن رنگین کمان را گر نگر این خالق زیبایی ها را در درون خلقتی گر بنگری در درون دریا را بنگری این آسمان را بنگری خورشیدو ماه را بنگری این ستارگان را گر نگر این کهکشانها را این سیاراتو این نظم جهان را بنگری در درون خود اگر بنگری تپیدن قلبو پمپاژ زخون در همی هست خلقت خالق دقیق گر به سنگینی جسم را بنگری بر آن روح انسان بنگری از سبک بودن به روحو جسم سنگین زآن.گر مغز تفکر بنگری این تفکر را بنگری این رفت و آمد روزو شب آمدن خورشید بر آسمان را بنگری نظم آفرینش را بنگری آمدن شب و روز را بنگری.گر همه ی اینها بر تفکر بنگری خلقت نظم دقیق را بر تفکر گر نگر بر حلاجی آن بنگری گر کوه را بنگری دشتو صحرا و طبیعت بنگری خلقت انسانو حیوان بنگری گل و گیاه رشدو نمود آن را بنگری از همی خلقت ز زیبایی نگر فکر زیبا کن تا زیبایی نگر بر سمت خوبی ها نگر این انسانها گر ز زندگی حاصل شوند ماحصل در اینکه انسان گر همی رشد بهتر شدن خود زجهان و بر زآن مفید واقع شدن این فکر انسانی بسی در رشد نگر تا وسعت فکر را بنگری این تفکر بنگری که خود جهانی در درون وسعت فکر هست آنچه رشد دهی تا به بهتر شدن و آنچه میشود حاصل شوی تا به آن حاصل زفکر محصول فکر دیگری در بذر دیگری بهتر شدن خوشه گندم زخورشید رشد هست این مزرعه جهان هست که بهتر گر شود بر دیگری مرحم شود زندگی جریان دریا میشود این دریا چه زیبا میشود.