حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

/خود از خود بشکنو خود شکن از فکر دگری/

بنهو بارو ببندو نمنی زمنی از من بی من شو تو مرد دگری

خود بتکانو بتکونو تکانی زفکرت بدهو تو شو ای فکر چو مرز بی نشانی از نشانی که رسد بر دل دوست

چو تمنا بکنی ز خود زخود زدیگری تو دگر خود زبی خود شده ای چو درخت بی ثمری

بالو بالت به پرواز دلت آینه ای از بر عشق چو به بر بندیو بندی زخود تو ثمری

شبو شبها برفتو تو همی شو که چون روز دگری

جسم خود خاک بکن روحتو پرواز بکن هم دلو آغاز بکن همدلی آغاز چو شد تو همان عشق شوی

اگر دل ز دلی ریشه کند تو همان عشق دگری

شاعر-حسام الدین شفیعیان

/رود و دریا/

در مسیر رود بود سنگلاخ ها

رود زصخره زدو شد سیلاب ها

آرزویش به دریا رسیدن میرفت

در مسیر دریا چه بود سنگلاخ ها

رود گلالود شد از سنگ خاک گرفته

مدتی ماندو بو گرفت زسنگلاخ ها

سد او شدن تا به دریا نرسد

سد او که اندیشه دریا شدن ها

خروش او باران میگرفت

زسنگ شکستو شد همره دریاها

شاعر-حسام الدین شفیعیان

/مترسک قصه/

مترسک تنهایی ها چرا غمزده ای

در میان شب روز چرا تب زده ای

چرا قصه ی اینجا تبی مفرد داشت

با فعلو مضارع غمی مبهم داشت

روی شاخه های فردا برگی از پائیز بود

قصه از اول خط برگ ریزان تب جالیز داشت

آدم برفی هم مثل این شعر غم فردا داشت

کوچه ی شب زده در تاریکی قصه ی مردنو مرگو تب پائیز داشت

حسام الدین شفیعیان

/سکوت نهنگ ها/


قدم هایتان را آهسته بردارید آدمها

ساحل سکوتی عمیق دارد
کمی برایشان ساز بزنید
دیگر نهنگ هابیدار نمیشوند
سکوت کنید آدمها
نهنگ هاخوابیده اند
حسام الدین شفیعیان

/شاعر خواب های دلتنگی/


شاعر خواب های دلتنگی

رویاهای قصه ی دلتنگی
تواریخ تاریخ بدون سال
سالهای قصه ی دلتنگی
پنجره ی رو به شهری آهن
آهن های قصه ی دلتنگی
کارناوال شهرنشینی بوق ممتد ترمز روی کلمات
هجایای کشیده از درد دلتنگی
ماضی بعید قصه دیروزها
فعل حال قصه امروز دلتنگی
خاطرات خیس باران زده سال شمسی
قمری زدور شعر منظومه مثنوی دلتنگی
تالاب غرق شدن کلمات بی برگی
زیر سایه سار درختان تکیده از قصه بی برگی
شاعر-حسام الدین شفیعیان