ما آمده ایم تا بر هم مرحم شویم نه بر هم زخم ما را خداوند خالق زیبایی ها آفرید تا در جهانی بر رضایت خداوند کوشش و تلاش کنیم در بر این کوشش و تلاش در هر بعد آن به امورات آفرینش. خلقت. انسان.جهان. و زندگی درست بیندیشیم.و هم را به صعود رسانیم و نه سقوط زیرا آنهایی که سقوط کرده اند مشتاق به صعود انسانی خود نیستند در مرگ تفکری خود مرگ تفکری دیگری را خواستارند اما آنی که تولد فکری کند و تولد فکری خوب در بعد دیگری شود آن تلاشی که کرده مثال نجات یک انسان نجات کل بشریت بشود یعنی انسانی که این رسالت خوب دیگری هم انسانست و او هم حق حیات مشابه مرا دارد این تفکر یعنی حیات بذر رشد شکوفایی دیگری نه قطع کننده دیگری و نه غرور و نه سرکوفت بلکه برای خود و او مثال خود او و رنج دیگری رنج او شود.زیرا در نفرت خشم و در مهربانی جلوه آرامش و رضایت خداست. اینکه انسان جان تفکر یک انسان دیگر را نجات دهد مثال کشتی ماند در تندباد خزان زندگی کسی که میبیند در موج ها میفتد اما چه میکند غرقش میکند یا دستش گیرد آنی که انسانست دست گیرد و آنی که در ندانم گرایی بیفتد ندانسته ظلم میکند اما دانش باعث میشود آدم مهربان شود زیرا دانش و دانستن در امور هدف زندگی و زنجیره انسانیت هست که به سمت هدف رضایت خدا پیشروی میکند نه آنچه پسرفت کند بلکه باید سعی کند روشنایی درونش را روشنتر کند و در دیگری شعله نور دانش و مهرورزیدن را روشن کند نه خاموش.