بُختورتاش. ن
زرتشت نجات ورهایی کسان را در نیستی آنان نمی داند، بلکه به پاکی وتربیت جسم و روح وزندگانی جاودان باور دارد وآموزش می دهد که انسان از نعمت ها ولذات جهان بهره مند گردد وشادمان باشد. * حکومتی که برای جهان دستور می نوشت، ص 409
بیزانت آنی
من روزی را به خواب می بینم که نفس گرم وخشور پاک اشوزرتشت باز در سرتاسر پرستشگاه ها دمیده خواهد شد وکیش زرتشت بار دیگر به اوج دیرین خود خواهد رسید آیینی که چون خورشید روح آدمی را جلا خواهد داد ویکی از بزرگترین ادیان جهان به شمار خواهد آمد.
ذبیح بهروز
مکتب مزدایی زرتشت که ادب عارفانه یا مغانهً فارسی سند متواتر آن است از نظر مبدا ومقصود آفرینش وسرانجام، با اعتقادات مذاهب مشهور ومعروف چندان شباهت ندارد وبرای کسانی که عشق وسودای جویندگی، آنها را به سوی اندیشه های ژرف، دور از خود بینی وخود خواهی نمی کشاند و به مقدرات در آفرینش از مرگ ورنج و ناکامی وگذشت زمان، خشنود نیستند، قابل دریافت وگوارش نیست.* یادنامه دینشاه ایرانی، ص 66
فرانسیس پاورکاب
من شگفت دارم از این که اگر زرتشت در هزاران سال پیش از میلاد در شرایطی که هیچ قانونی برای بشریت وجود نداشت ظهور نمی کرد وچنین آموزه هایی را برای ما به جای نمی گذاشت که پس از هزاران سال بدون کوچکترین ناهماهنگی با شرایط امروز، همچنان پایه های انسانیت بشر را شکل می دهد. اگر وی نیامده بود براستی امروزه جامعهً بشریت چه حالی داشت ودرچه شکلی زندگی می کرد؟