بند ۱) به نزد شما ای خدایان، نـَفـَسِ روح گاو ماده شکایت میکند که: “برای چه کسی کالبد مرا شکل دادی؟ چه کسی مرا آفرید؟ خشم و خشونت و ممانعت مرا در بند نگه داشته است. همچنین غل و زنجیر و ستم. من هیچ چوپانی به جز شما خدایان ندارم. پس بر من نمایان شوید با یک علوفهدهندهٔ خوب!”
بند ۲) سپس آفرینندهٔ گاو از نظم کیهانی میپرسد: “الگوی تو برای گاو چگونه بود آن هنگام که شما خدایان در مسند قدرت بودید و او را به همراه چراگاهش به عنوان یک فعالیت تغذیهٔ گاوی ایجاد کردید؟ همه شما میخواهید که چه کسی اهورهٔ او باشد؟ کسی که عقبنشینی کند همراه با آنانی که تحت سیطرهٔ دروغ، صاحب خشم شدهاند؟”
بند ۳) او که بر هم زنندهٔ اتحادهای (؟) نظم کیهانی نبود و با گاو دشمنی ندارد، پاسخ میدهد: “در میان آن چیزهایی که آنجاست، چیزی پیدا نمیشود که توانگران را به سمت نیازمندان سوق بدهد. او نیرومندترینِ همهٔ موجودات است و من بایستی به خواست او بیایم، حتی اگر ناتوان و ضعیف باشد.”
بند ۴) مزدا کسی است که سرودها را به بهترین وجه به خاطر میسپارد. برای آنانی که از هر زمانی تا زمان حال با خدایان و مردمان پیشین زیستهاند. همچنین آنانی که در هر زمانی از اکنون به بعد خواهند زیست. او اهوره کسی است که بین آنان تمیز قایل می شود (= بر آنها قضاوت میکند). برای ما نیز باید چنان باشد که او میخواهد!
بند ۵) پس با دستانی برافراشته بسوی همهٔ شما، ما دو نفر به عنوان دوستان اهوره در آنجا بودیم، نـَفـسِ روح من و گاو شیرده. هنگامی که پرسشهای خود را به مزدا عرضه کردیم: “آیا برای کسی که زندگی درستی دارد، راهی وجود ندارد که زندگی خود را بهبود بخشد یا برای رمههای گاوی که در میان کسانی هستند که تحت سیطرهٔ دروغ هستند؟”
بند ۶) پس او، اهوره مزدا، کسی که تارها را از روی بافت آنها میشناسد، گفته است: “نه در طول این یک دوره حیات و نه مطابق با نظم کیهانی الگویی پیدا نشده است. چرا که نجار شما را به عنوان رمهٔ گاو و علوفهدهنده ساخته است.”
بند ۷) اهوره، که تمایل به نظم کیهانی دارد، آن پندار شاعرانه را به صورتی ایجاد کرد که برای شیر گاو و چکیدن چربی از آن باشد. او، مزدا، او با فرمان و مشیت خود برای بیچربیها زندگیبخش است. ” تو چه کسی را داری (ای آفرینندهٔ گاو؟)، چه کسی باید با پندار نیک خود آنها را به مردنیبودن تنزل دهد؟”
بند ۸) “این کسی است که من پیدا کردهام. کسی که به تنهایی به فرمانها و مشیتهای ما گوش فرا میدهد، زرتشت سْپیتَمَه. او آرزو میکند، ای مزدا، که ما و نظم کیهانی، سرودهای پرستش را بشنویم. امیدوارم که (؟) من (به عنوان) نـَفـَسِ نیک، دارای اختیار اندام کلامی وی باشم.”
بند ۹) بدینسان وعده داده شد. نـَفـسِ روح گاو سوگوارانه گفت: “آیا من کسی هستم که باید صدای شخص ناتوانی را به خواست (داوران؟) بپذیرم؟ صدای انسانی بدون نیروی زندگیبخشی. من آرزو دارم که او در اینجا و هماکنون از طریق ماده زندگیبخش خود فرمان دهد. او که بایستی با دستان خود به وی کمک کند، در چه زمانی آنجا خواهد بود؟
بند ۱۰) شما همه، ای اهوره، اکنون باید با نظم کیهانی خود، برای این انسانها و خودتان (؟) قدرت اعطا کنید. به واسطهٔ فرمان شما و به حساب پندار نیک من، از دور فرمان بدهید، فرمانی که به موجب آن مسکن خوب و آرامش برقرار شود. اکنون من به سهم خویش شما را، ای مزدا، اولین یابنده این پندار نیک/ وجود نیک میدانم.
بند ۱۱) نظم کیهانی و فرمان و پندار نیک کجا هستند؟ مرا به یاد آورید، ای مزدا، ای خدایان! با علم غیب مرا بپذیرید. مرا ای مزدا، ای خدایان، برای مبادله هدیهای بزرگ، ای اهوره! با علم غیب، هدیهای در شأن همه شما توسط ما پیشکش شده است. حال به اینجا نزد ما بیا.